سه شنبه 20 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيست‌ودوم بهمن: رويا، واقعيت، کابوس، رضا علامه‌زاده

رضا علامه‌زاده
هر کس که دلی خواهان آزادی در سينه دارد، چه ايرانی و چه غير ايرانی، در بيست‌ودوم بهمن امسال چشم‌انتظار حماسه‌ی تازه‌ای است که مردم حماسه‌ساز ايران در کار ساختن‌اش هستند: حماسه‌ای متکی بر واقعيت برای طرد کابوس استبداد، و تحقق رويای آزادی

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


صف‌ آرائی سرنوشت سازی که از فردای درگيری خونين عاشورا در ميان جنبش سبز دموکراسی طلبی مردم ايران از يکسو، و حاکميت سياه استبداد دينی از سوی ديگر آغاز شده بود شکل نهائی خود را يافته و حالا هر طرف دارد ابزار مبارزه خود را برای روز حادثه صيقل می‌دهد.

ابزار جنبش سبز، اين صف متحد تازه شکل گرفته‌ی دموکراسی طلبی، انسانی‌ترين، مدرن‌ترين و کاراترين سلاحی است که در زرادخانه‌ی بشر قرن بيست و يکمی يافت می‌شود: همسرائی صداهای متفاوت اما موزونی که به وسعت وطن آواز گوشنواز آزادی را فرياد می‌کنند؛ امواج آرام اقيانوسی از پيکره‌‌های مواج آدمی که با نماد سبزشان به جنگلی با سرشاخه‌های نورسته ماننده‌ است؛ ميليون‌ها بازوی برافراخته با انگشت‌های باز شده به علامت پيروزی؛ و از همه برتر، گام زدنی بلند و پر توان برای واقعيت بخشيدن به رويای شيرين آزادی؛ و اين همه با انگشتی بر دوربين‌های ديجيتال و انگشتی ديگر بر کيبورد کامپيوتر تا با انتشار بی‌وقفه‌ی واقعيت، از حقيقت در مقابل دروغ محافظت شود.

حاکميت سياه استبداد مذهبی، اين سياه‌ترين نوع استبداد، به ظاهر با دبدبه و کبکبه نظامی ولی در واقعيت با هيبتی پوشالی، غيرانسانی‌ترين ابزار سرکوبش را آماده کرده است: پاهائی متزلزل و سست که در پشت هيبت لباس‌های ضد شورش پنهان شده‌اند؛ خيل عظيمی از انسان‌های اجير شده بسيجی و سپاهی شخصی پوش؛ خيل ديگری از مردم ناآگاهی که هنوز چشمشان به دروغ بزرگ حکومت دروغ پرداز باز نشده؛ گاز اشک آور و فلفل؛ تير هوائی و زمينی؛ عربده‌ی ترسخورده‌ای که از گلوی گشاد بلندگوهائی دولتی بيرون می‌زند؛ و از همه مضحک‌تر، ادعای پوچ دولتيان در مورد پايه‌های مردمی «انقلاب شکوهمند اسلامی» که قرار است از سکوی رسمی ميدان بی‌مسمای آزادی اعلام شود، تا واقعيتِ کابوس مانند بيست و دوم بهمن امسال را برای دشمنان آزادی قابل تحمل کند.

واقعيت، اين سنجه‌ی خدشه‌ناپذير حقيقت، بر هر سوی اين صف‌آرائی اثر متفاوتی دارد. صف متحد دموکراسی طلبی، آبديده‌تر از هميشه، با بهره‌وری از تجربه‌های موفق بشريت امروز، و تجربه روز بروز نيمسال گذشته خويش، با استواری بی‌سابقه‌ای ايستاده است. اين صف بر آن است که با تکيه بر آگاهيش رويای شيرين آزادی را يک قدم بلند به واقعيت نزديک کند.

صف متزلزل استبداد دينی با چشم بستن به واقعيت خيال دارد با پس زدن کابوسی که خوابش را آشفته کرده است به کابوس سی ساله‌ تسلطش بر اين مردم به پا خاسته ادامه دهد. هر کس که دلی خواهان آزادی در سينه دارد، چه ايرانی و چه غير ايرانی، در بيست و دوم بهمن امسال چشم انتظار حماسه تازه‌ای است که مردم حماسه ساز ايران در کار ساختنش هستند: حماسه‌ای متکی بر واقعيت برای طرد کابوس استبداد، و تحقق رويای آزادی.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016