گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
16 دی» فريده غيرت، وکيل بهمن احمدی امويی: انتظار صدور چنين حکمی را برای يک روزنامه نگار نداشتم، تا آزادی روزنامه نگاران زندانی15 دی» اين ها در را برای تو و بقيه خوبان باز می کنند، برای بهمن احمدی امويی، جواد لگزيان 14 دی» بهمن احمدی امويی، روزنامه نگار به هفت سال و چهار ماه حبس تعزيری و ۳۴ ضربه شلاق محکوم شد، کانون زنان ايرانی 26 آذر» انتقال برخی از زندانيان سياسی از بندهای عمومی به بند ۲۰۹، کميته گزارشگران حقوق بشر 23 آذر» وکيل بهمن احمدی امويی خواستار صدور حکم برائت برای اين روزنامهنگار شد، جرس
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نامه ژيلا بنی يعقوب به قاضی پرونده بهمن احمدی امويیژيلا بنی يعقوب، روزنامه نگار، در نامه ای خطاب به قاضی پرونده همسرش (بهمن احمدی امويی) از اين که او منتقد بودن اين روزنامه نگار را دليل مجرم بودنش دانسته، اظهار شگفتی کرده است. متن نامه را بخوانيد
آقای قاضی پيرعباس! چند روز پيش همسرم، بهمن (احمدی امويی) خبر حکمی را که شما برايش صادر کرده بوديد، تلفنی از زندان به من داد: "هفت سال و چهار ماه حبس تعزيری و ۳۴ ضربه شلاق برای يک روزنامه نگار!" راستش اين روزها شنيدن صدور چنين احکامی از سوی شما و همکارانتان آنقدر عادی شده است که اگر حکمی جز اين می داديد، شگفت زده می شديم. عجيب تر اين که چند هفته قبل از برگزاری دادگاه بهمن، يکی از دخترهای جوان خانواده که نسبت نزديکی با او دارد، به من تلفن زد و گفت شنيده است که دادگاه انقلاب به چند نفر از متهم ها حکم برائت داده است. صدايش خيلی نگران بود و گفت: "می ترسم که بهمن هم حکم برائت بگيرد." پرسيدم :"خب اين که نگرانی ندارد" سرم فرياد زد: "چطور متوجه نيستی که اگر تبرئه بشود آبروی بهمن و همه خانواده می رود؟ وقتی همه زندانی های سياسی حکم های سنگين می گيرند اگر بهمن تبرئه شود و يا حتی حکم سبک بگيرد، يعنی با بازجوهايش همکاری کرده است، يعنی آن چنان که تا به حال فکر می کرديم بهمن مقاوم و مصمم نبوده است. نمی دانی اگر بهمن حکم سبک بگيرد چقدر در دانشگاه ضايع می شوم. وقتی سعيد ليلاز و احمد زيدآبادی و عبدالله مومنی چنين احکام سنگينی گرفته اند، هرکس حکم نگيرد ضايع می شود." کشور عحيبی داريم آقای قاضی! نه؟ که حکم برائت در آن موجب شرمساری خواهد بود. همسر يکی از زندانی ها نيز که در انتظار صدور حکم شما بود، به شوهرش گفته بود: "وای به حالت! اگر کمتر از شش سال حکم حبس بگيری." آقای قاضی! وعده انقلابی که پدران ما در سال ۵۷ کردند، اين نبود که در نظام برآمده از آن زندان های طولانی موجب افتخار باشد و حکم برائت موجب سرافکندگی. مجبورم همين جا بگويم يکی از تهديدهای برخی از بازجوها در زندان برای برخی از زندانی ها اين بود: "اگر بخواهيم تو را خراب کنيم برايت حکم برائت می گيريم." راستی چه شده است که حتی برخی از بازجوها هم حکم برائت را موجب شرمساری می دانند. آقای قاضی! من برای شما نامه می نويسم که بگويم حتی يک لحطه از حکمی که به بهمن داده ايد تعجب نکردم اما از يک دليل شما برای مجرم دانستن بهمن شوکه شده ام. شما می دانيد که خانم فريده غيرت، وکيل دلسوز بهمن يکی از محورهای دفاعش را از او اين قرار داده بود: "موکلم يک روزنامه نگار مستقل و منتقد است. او بنابر وطيفه حرفه ای يک روزنامه نگار نگاهی انتقادی به پديده ها دارد. به همين دليل نه فقط در دوره چهار ساله دولت احمدی نژاد در مقالات متعددش برنامه های اقتصادی وی را نقد کرده که او بارها عملکرد رييس جمهوری پيشين خاتمی و دولتش را نيز نقد کرده است. بهمن نويسنده کتاب اقتصاد سياسی جمهوری اسلامی است که بخش هايی از آن به نقد عملکرد دولت مهندس موسوی در دوران نخست وزيری اش اختصاص دارد." با خبر شدم شما برای محکوميت بهمن همين دفاعيات وکيل مدافعش را مورد استناد قرار داده و در حکم صادره نوشته ايد: همين که به همه ی دولت ها انتقاد می کرده نشان می دهد که مغرض است [و لابد مجرم!] (نقل به مضمون) آقای قاضی پيرعباس! شما واقعا منتقد بودن را دليل مجرم بودن می گيريد؟ آيا شما می دانيد که وظيفه اصلی روزنامه نگاران نظارت بر قدرت و نقد آن است. روزنامه نگار با انداختن روشنايی بر نقاط تاريک جامعه تلاش می کند به اصلاح امور کمک کند. اين يک اصل پذيرفته شده و بديهی در جهان امروز است که اگر جامعه ای به اصل مترقی نقد پای بند نباشد و نقدهای ديگران را برنتابد، جامعه پويايی نخواهد بود. حتما شما هم بارها جملاتی با اين مضمون را شنيده ايد که اگر برنتابيدن نقد ديگران تبديل به فرهنگ يک جامعه شده باشد، آن جامعه مسيری جر تحجر و پسرفت را طی نخواهد کرد. من نمی خواهم شما را محکوم کنم، حتی نمی خواهم که شما را متهم به بی عدالتی کنم. سالهاست که آموخته ام انسان ها را به راحتی محکوم نکنم، حتی اگر اين انسان قاضی پرونده همسرم باشد که حکم سنگين به او داده است. من می دانم مشکل ريشه ای تر از نحوه نگاه شخص شما به روزنامه نگاران و حرفه روزنامه نگاری است. شما تقصير زيادی نداريد که ويژگی های شغل روزنامه نگاری را نمی شناسيد! سالهاست روزنامه نگاران فرياد می زنند که دادگاه روزنامه نگاران بايد با حضور هيئت منصفه مطبوعاتی برگزار شود. با حضور کسانی که جنس کار روزنامه نگاری را می شناسند. آن ها می دانند که وظيفه حرفه ای يک روزنامه نگار نگاه نقادانه به مسائل است. آن ها می دانند در دانشکده های روزنامه نگاری به دانشجويان اين رشته آموخته می شود که نگاهی انتقادی به دولتمردان داشته باشند و نه متملقانه. شايد بگوييد اتهام بهمن مطبوعاتی نبود! واقعا نبود آقای قاضی؟ تمام مستنداتی که شما برای محکوميت بهمن به کار برده ايد به وظايف حرفه ای بهمن باز می گردد. شما او را به تبانی بر عليه امنيت ملی محکوم کرده ايد. تنها دليل اين اتهام سردبيری سايت خرداد نو بوده است. آيا سردبيری يک وب سايت چيزی جز فعاليت مطبوعاتی است؟ تبليغ عليه نظام، تبانی و توهين به رييس جمهور همه و همه اسامی مختلفی است که اين روزها بازپرس های دادگاه انقلاب برای فعاليت های روزنامه نگاری بهمن و ساير روزنامه نگاران زندانی به کار گرفته اند. جز اين است؟ آقای قاضی! می دانم اگر صفحه های طولانی را در وصف نقادی و جامعه نقدپذير سياه کنم، فايده ای نخواهد داشت چرا که احتمالا خواهيد گفت اين ها سوغات غرب است. اما شنيده ام يک انسان کاملا مذهبی هستيد. بنابراين در ستايش نقادی جمله معروفی از پيامير گرامی اسلام را به ياد شما می آورم: "به چهره چاپلوسان و متملقان خاک بپاشيد." به همين دليل به جای دليل آوردن از انديشمندان جهان در ضرورت نقد و نقدپذيری جوامع بخش هايی از جملات يکی از دوستان حوزوی شما را به يادتان می آورم که در وصف نقادی های آقای مصطفی خمينی فرزند رهبر فقيد انقلاب نگاشته است: حالا معيارهای روزنامه نگاری مستقل برايتان ارزشی ندارد، آيا نامه ۵۳ امام علی هم اهميتی ندارد که به کارگزارانش آموخته است که عرصه ای را فراهم کنند که مردمان به راحتی و با صراحت و شفافيت سخن گويند و انتقاد کنند و دغدغه ای نيز نداشته باشند که اين امر برايشان پيامدهای خطرناکی دارد (تفسير موضوعی نهج البلاغه، مصطفی دلشاد) حالا شايد به نظر شما اين از آموزه های غربی ها به روزنامه نگاران باشد که قدرت را نقد کنند! در باره توصيه امام علی چه می گوييد که "جامعه ای که در آن فرهنگ مشارکت و نصيحت و نقد نباشد، از رحمت و برکت به دور است : "در مردمی که نصيحت کننده يکديگر نيستند و نصيحت کنندگان را دوست نمی دارند، خيری نيست (غررالحکم ،جلد دوم ،ص ۲۶۷) آقای قاضی! اگر منتقد بودن يک روزنامه نگار برای شما نشانه غرض ورزی است در دنيای روزنامه نگاری نشانه شرافت، استقلال و حرفه ای بودن يک روزنامه نگار است. يعنی روزنامه نگاری که رها از همه وابستگی های سياسی و جناحی سعی می کند وظيفه حرفه ای اش را انجام بدهد. چرا که او يک روزنامه نگار است، يک روزنامه نگار مستقل. به نقل از [ما روزنامه نگاريم، وبلاگ ژيلا بنی يعقوب] Copyright: gooya.com 2016
|