چهارشنبه 16 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آيا کوروش بزرگ مسئول خطاهای برخی از پادشاهان است؟ مهران رفيعی

بدون شک در گذشت آقای حسينعلی منتظری از مهمترين رويدادهای ماههای پر التهاب پس از انتخابات بوده است. با انتشار خبر مرگ وی, مردم در شهرهای مختلف به خيابانها ريخته و عليه رژيم ستمگر علی خامنه ای, بی باکانه فرياد کشيدند و سرنگون کردن حکومتش را وعده دادند.
برای ايشان از القاب و عناوين مذهبی استفاده نميکنم چرا که تخصصی در درچه بندی روحانيون ندارم, علاوه بر آن, زمامداران جمهوری اسلامی نشان داده اند که درجات مذهبی, بر خلاف عناوين دانشگاهی و نظامی سليقه ای و مصلحتی هستند و به راحتی می توان آنها را به کسی داد و روز بعد از وی باز پس گرفت. در سالهای اخير شاهد بوده ايم که مقام برخی از روحانيون تغييراتی آونگی داشته و از مرجعيت تا طلبگی نوسان کرده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اگر مراسم سوگواری محدود به شهرهای نجف آباد و قم و اصفهان و منحصر به خويشان و مريدان ايشان ميشد, اين موضوع, عادی و طبيغی بنظر ميرسيد و قابل توجه در همان حد و اندازه. اما شاهد بوديم که مرگ ايشان مملکت را آن چنان تکان داد که مديريت تشييع جنازه و خاکسپاری و مراسم ياد بود به بزرگ ترين مساله سياسی و امنيتی رژيم تبديل گرديد.

انعکاس اين خبر در رسانه ها هم چشمگير بود, در مورد تعداد و تنوع مقالاتی که نوشته شد و سخن رانی هايی که در مورد آقای منتظری در داخل و خارج کشور برگزار گرديد کمتر مشابهی می توان يافت.
نکته چشمگيری که در اين مورد وجود دارد طيف وسيعی است که در سوگ اين مرد بزرگ قلم هايشان را بحرکت در آوردند.
آقای ناصر کاخساز که در زمان شاه با وی هم بند بوده است, در مورد طبيعت مهربان او گفت و صادقانه, او را به دالايی لاما تشبيه کرد. شخصی که از صحبت کردن و روبوسی با ديگر انديشان نمی هراسيد.
بيش از صد تن از نويسندگان و شعرا او را "پدر حقوق بشر ايران" ناميدند و در مرگ او به سوگ نشستند.
خانم شيرين عبادی, خود را بخاطر کوتاهی در قدرشناسی از اين مرد بزرگ, سرزنش کرد.
آقای محمدرضا شالگونی تابلوی " آه کشيدن يک کمونيست در سوگ يک فقيه غاليقدر" را با هنرمندی نقاشی نمود.

آقای داريوش همايون که خود از بلند پايگان رژيم پهلوی است , با شجاعتی در خور تحسين , آيت الله منتظری را " سرمشقی برای همه ما" خواند.
بسياری از سازمانها و احزاب سياسی هم اطلاعيه داده و از شخصيت برجسته ايشان تجليل کردند.
سالها پيشتر از اين هم, کسانی در نوشته ها و سخنان خود از آقای منتظری به نيکی ياد کرده اند از جمله خانم شهرنوش پارسی پور در کتاب "خا طرات زندان"

همه موارد بالا, نشانه های دلگرم کننده ای هستند از رشد فرهنگی جامعه مان, مردمی که در ارزيابی خود, ديگر گرفتار ايسم ها نيستند و به عملکرد افراد نگاه ميکنند و نه لباس و ظاهرشان.
اما واکنش های منفی برخی را هم شاهد بوديم. درست است که در هر جامعه آزادی تنوع سليقه و عقيده وجود دارد و نظراتی که در مورد سياستمداران؛ هنرمندان و حتی ورزشکاران بيان ميشوند يکدست و همسان نيستند, اما براستی, برخی از خرده گيری ها نسبت به آقای منتظری, عادلانه نبودند.
کافی است بياد بياوريم که در سالهای اول انقلاب و در اوج محبوبيت و قدرت آقای خمينی, آقای منتظری به او گفت و نوشت که برخورد با زندانيان سياسی بدتر از زمان شاه است. آقای منتظری با کشتار های بيرحمانه سال شصت و هفت مخالفت کرد, کاری که هنوز از ديگران نديده ايم.

آقای منتظری در مصاحبه ای با عماد الدين باقی برای بخش فارسی تلويزيون بی بی سی, در مورد دوران کودکی خود و طلبگی اش ميگويد و حسرت ميخورد که به علت نداشتن مربی و نبودن امکانات آموزشی نتوانسته است از استعدادهايش به نحو مطلوب بهره بگيرد و يا به تعبير خودش " کسی بشود"
او از تلف شدن وقتش در حوزه سخن ميگويد و از به هدر رفتن انرژيش در بحث های بيفايده , آن هم با صداقت و صراحتی کم نظير.

درست است که ايشان از بانيان انقلاب اسلامی و ولايت فقيه بود, اما مدل مورد نظر او با دستگاه خلافت آقای خمينی تفاوت بنيادی داشت, همان تفاوتی که باعث اعتراض جدی و علنی او شد و نهايتا منجر به طردش از مقام جانشينی و کل نظام گرديد.

روزی هم که آن چوپان زاده پارسی, بنای بزرگترين امپراطوری جهان را پی ريزی ميکرد, و اولين بيانيه حقوق بشر را بر لوح می نوشت, هرگز تصور نميکرد که روزی کسانی بر تخت بنشينند که از کشته ها پشته ها بسازند, چشم ها از حدقه ها بيرون بياورند, در حلق ها فلز گداخته بريزند و مجلس را به توپ ببندند.

کسانی چون منتظری, آل احمد, شريعتی و گلزاده غفوری روياهای ديگری داشتند و هرگز از چنس اين پليدان نبودند.

جانا روا نباشد دلسوز را ملامت

مهران رفيعی
سه شنبه پانزدهم دی ماه هشتاد و هشت
بريزبين استراليا


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016