شنبه 5 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گفت‌وگوی اختصاصی مردم‌نيوز با فاطمه الوندی، مادر مهدی محموديان، روزنامه‌نگار در بند

ابتدا شما بفرماييد فرزندتان در چه تاريخی بازداشت شدند؟
- بسم الله الرحمن الرحيم. پسر من را بيست و پنج شهريور حدود ساعت ۸ يا ۹ شب در منزل بازداشت کردند.

الان چه مدت هست که در زندان به سر می برند؟
- الان درست صد روز است که ايشان در بازداشت موقت به سر می برند.

و اينکه آيا جرمی مشخص برايشان تعريف شد و يا تفهيم اتهام شدند؟
- نه به هيچ وجه

از زمانيکه ايشان بازداشت شدند چند بار با منزل تماس گرفتند؟
- سه تا چهار بار بيشتر تماس نگرفته آنهم يک يا دو دقيقه صحبت کرديم. اصلا تماسی که بتوانيم از حالش با خبر شويم و اينکه چه وضعيتی دارد وجود نداشت و تماس ها حتا به پنج دقيقه هم نمی رسيد. هميشه تماس ميگرفت و خيلی خلاصه در حد سلام و احوال پرسی صحبت ميکرد و به همينجا ختم ميشد و حتا با دخترش هم نتوانسته به طور کامل صحبت کند. ما کلی نامه و درخواست داديم که حداقل اجازه بديد با دخترش کمی بيشتر صحبت کند که آن را هم اجازه ندادند.

شما از دختر ايشان گفتيد؛ به دختر کوچک آقای محموديان در مورد پدرش و وضعيت وی چه گفته شده؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- بهش نگفتيم پدرش کجاست. خيلی هم بی قراری ميکند و ميتوانم بگويم افسردگی گرفته بچه به اين کوچکی. مرتب هم گريه و تب ميکند. ما به او گفتيم پدرش مسافرت است به اين دليل که نخواستيم روحيه بچه خراب شود يا صحنه بدی از وضع موجود يا اين دوره از زمان داشته باشد. گفتيم پدرت مسافرت است، برايش صلوات بفرست که زود برگردد. بخند و ناراحت نباش، بابا برميگردد اما در کل روحيه و حال خوبی نداره و در موقعيت بدی به سر ميبرد.

اشاره کرديد پسرتان صد روز است در بازداشت به سر ميبرد و تا الان هيچ گفتگويی با رسانه های صوتی يا تصويری و يا روزنامه ها نداشتيد، آيا اين موضوع دليل خاصی داشته است؟
- ما بسيار پيگيری ميکرديم و تقاضای رسيدگی به وضعيت فرزندمان را داشتيم و مرتب با درب بسته مواجه می شديم. به طور مکرر به ما می گفتند مشکلات درست خواهند شد، صبر داشته باشيد؛ به هيچ وجه با رسانه ها صحبت نکنيد. ما قبول می کرديم و بسيار هم صبوری کرديم تا ديديم صد روز گذشت و هنوز هيچ اقدامی نشده و روز به روز فشارها به مهدی اضافه می شود و اين شد که مصاحبه کرديم و تا الان هم اگر حرفی نزديم به خاطر پسرمان و سلامتيش بوده و صلاح مملکت. پسر من خبرنگار است و دو کارت خبرنگاری داخلی و بين المللی دارد، جز وظيفه ای که روی دوشش بوده کار ديگه ای نکرده است.

در حال حاضر از روند پيگيری پرونده چه اطلاعاتی داريد؟
ما اطلاع زيادی نداريم. بارها نزد قاضی و دادستان رفتيم که آنها هم پاسخگو نبودند و با جواب های کلی مثل “پيگيری می شود” و امثالهم به ما جواب دادند.

يک نامه هم برای دادستان تهران ارسال کرديد. ممکنه بفرماييد نامه شما حاوی چه مطلبی بوده است؟
ما مشخصا خواستار رفع بلاتکليفی وضعيت مهدی شديم و موضوع قانون را در نامه آورديم که در قانون اساسی تمام ايرانيان از دوست و دشمن با هر فکری که دارند و با هر عقيده و اتهامی در برابر قانون يکسان هستند اما چرا همين قانون برای بعضی افراد اجرا می شود و برای بعضی های ديگر نه؟

آيا به تازگی ملاقاتی با فرزندتان داشته ايد؟
ملاقات هر هفته يک بار داريم منتها همان ملاقات را هم به سختی می دهند. برای مثال امروز روز ملاقات است که می رويم و در جواب درخواست برای ملاقاتمان می گويند “ما چنين شخصی را نداريم” يا “الان حضور ندارد” و انقدر ما را شکنجه روحی می دهند تا بالاخره يک ملاقاتی داشته باشيم. يک هفته می گويند امروز “ملاقات ممنوع” است، يکبار می گويند فعلا ملاقات نخواهد داشت و هر بار سر يک مساله ما را عذاب می دهند. به تازگی هم بعد از هشتاد و پنج روز و پس از حدود شش بار تقاضايی که از دادستان داشتيم، يکبار به ما اجازه ملاقات حضوری به اتفاق وکيل را دادند. من سه چهار روز در هفته به دفتر دادستان(تهران) يا نزد قاضی پرونده می روم و می خواهم بدانم پرونده به چه روالی پيش می رود که با پاسخ های هميشگی شان مواجه می شوم: انشاء الله درست می شود؛ شما صبر داشته باشيد، و از اين حرفها. من آخرين بار همين روز صدم بود که با پسرم ملاقات کابينی داشتم و متوجه شدم که آنجا حتا بر سر موضوع آب آشاميدنی درگيری پيش می آيد به طوری که می گفت آبی که بهشان می دهند درونش خاک دارد، شما ديگر خودتان حساب کنيد چه وضعيتی در آنجا دارند و زمانی هم که به طرق مختلف مثل سه روز روزه گرفتنش يا درگيری هايی که به وجود می آيد اعتراض می کند حقوق ابتدايی زندانيان رعايت نمی شود، به سلول انفرادی منتقلش می کنند. اين انفرادی هايی که به عنوان تنبيه برای او مشخص می کنند منهای ۷۲ روز انفرادی ايست که از زمان بازداشتش آغاز شد و پس از آن به سلول چهار نفره منتقل شد.

به طور تلويحی اتهاماتی از قبيل “نشر اکاذيب” و يا “تشويش اذهان عمومی” در ماجرای کهريزک به آقای محموديان وارد می کنند اما آنچه که در اخبار به تازگی منتشر شد آن بود که سه نفر از بازداشت شدگانی که در کهريزک بوده اند به طور عمد و با ضرب و جرح شديدی که شده اند، کشته شدند با اين وجود ديگر چيزی وجود ندارد که دروغ باشد. اما چرا پسر شما همچنان در زندان به سر می برند؟
من فکر ميکنم اين سوال را بايد از قاضی پرونده يا دادستان پرسيد. ديگر مساله محرمانه ای وجود ندارد، اتفاقاتيست که افتاده اند. من يک سوال دارم، آيا اتفاقی که افتاده است جرم است يا کسی که اين اتفاقات را افشا نموده مجرم است؟ آنچه که مسلم می باشد آن است که ايشان وظيفه خبرنگاری خود را انجام داده ضمن آنکه دوسال پيش هم در مورد کهريزک مطالبی داشت. الان هم به طور مشخص به ايشان نگفته اند که متهم به چه چيزيست، تنها حدس زده می شود. به مهدی اتهامات ديگری هم زده اند از جمله اينکه در يک مجلس خصوصی به مقام رهبری توهين کرده است که وی اين اتهام را به شدت رد کرده است. در مورد معاملاتی هم که صورت می گيرد من يک مطلب را لازم است عنوان کنم. بازجوی ايشان در يک گفتگويی که با وی داشته اند به مهدی گفته است “شما بايد تعهد بدهيد که پنج سال تهران را ترک کنيد و تا زمانی که زنده هستيد، نبايد فعاليت حقوق بشری خود را ادامه دهيد تا همين فردا دستور آزاديت را بدهيم”. زمانی که ما اين حرفها را به دادستان تهران منتقل کرديم، بازجويش عصبانی شده و پرخاشگری بسيار شديدی داشته است که چرا اين مساله را عنوان کرده است!؟ و از اين نوع معاملات بازجوها با ايشان انجام می دهند.

خبرهايی رسيده است در اين رابطه که بازجوها کارت خبرنگاری آقای محموديان را جعلی خوانده اند. ممکن است بفرماييد موضوع از چه قرار بوده است؟
مهدی عضو سازمان گزارشگران بدون مرز است. بازجوها از او خواسته بودند کپی اين کارت را برايشان بياورد و زمانيکه کپی کارت را برابر اصل کرده اند گفته اند اين کارت جعليست. من واقعا نمی دانم کسی که به مردمش خدمت می کند چه نيازی به جعل يک کارت دارد؟ و اصلا چه طور می شود يک کارت بين المللی را جعل کرد و راحت هم به آن استناد کند؟ همچنين چنانکه گمان می رود اين کارت جعليست می توانند آن را از مقامات ذيربط استعلام کنند.

آيا اعضا يا اشخاصی که زير نظر وزارت اطلاعات باشند، به شخص شما يا به خانواده شما هم فشار مستقيمی وارد می کنند؟
خير؛ به هيچ وجه. تا همين الان هم هيچ حرفی بين ما و آنها نبوده است و مشکلی از اين بابت وجود ندارد.

صحبتی با مسئولين يا درخواستی از آنها داريد؟
انتظارم اين است که تمام زندانيان را آزاد کنند. پسر من را هم آزاد کنند؛ او هيچ کاری نکرده و در کل هيچ اقدام مخفيانه ای انجام نداده است که الان اينطور زير دستان بازجوها عذاب بکشد. تاکيد می کنم که هر کاری که انجام داده در جهت حقوق بشر بوده و به وظيفه اش عمل کرده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016