شمسالواعظين در گفتگو با دويچه وله: اين سوگواره مطبوعات است، نه جشنواره مطبوعات
* در حالی که سازمان گزارشگران بدون مرز در گزارش خود اعلام کرد که ايران در چهارمين رتبه ’’جهنم مطبوعات‘‘ قرار دارد، جشنواره مطبوعات در تهران آغاز به کار کرد. شمسالواعظين اين گزارش را تاييد و جشنواره را سوگواره مینامد.
ماشاالله شمسالواعظين، سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، عضو شورای سردبيری روزنامههای توقيفشده جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان و سردبير ماهنامه "کيان" تا سال ۱۳۷۶، گزارش سالانه گزارشگران بدون مرز را تاييد میکند.
او با اشاره به برخی از فشارهای اعمالشده بر مطبوعات طی يک سال اخير، وضعيت کنونی را برای مردم و تاريخ و تمدن ايران بسيار نگرانکننده توصيف میکند.
همزمان با انتشار اين گزارش که در آن ايران در کنار سه کشور اريتره، ترکمنستان و کره شمالی در قعر جدول آزادی مطبوعات قرار گرفته، نمايشگاه سالانه مطبوعات نيز در تهران برگزار میشود.
شمسالواعظين برپايی اين نمايشگاه را در حالی که ۲۸ روزنامهنگار در زندان هستند و حداقل يک روزنامهنگار در حوادث اخير به ۵ سال حبس محکوم شده، زيبنده کشور نمیداند.
دويچهوله: آقای شمس، سازمان گزارشگران بدون مرز گزارش جديدش را منتشر کرده و بر اساس اين گزارش، در ردهبندی جهانی آزادی مطبوعات مربوط به سال ۲۰۰۹ ايران از آخر جدول، رتبه چهارم است يعنی فقط سه کشور هستند که وضع آزادی بيان و مطبوعات در آنها بدتر از ايران است. نظرتان راجع به اين گزارش چيست؟
ماشاالله شمسالواعظين: اين گزارش در جلسه امروز (چهارشنبه ۲۹ مهر) انجمن دفاع از آزادی مطبوعات مورد بررسی قرار گرفت. بخش قابل توجهی از اين گزارش و آمارها و دادههای ارائه شده در آن، مورد تاييد انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در ايران هم هست، چرا که اين آمار عمدتا در داخل و به وسيله نهادهايی مثل انجمن دفاع از آزادی مطبوعات تهيه شده و روی سايتها قرار میگيرد و گزارشگران بدون مرز هم از آن استفاده کردهاند. بودن ايران در کنار اريتره و کره شمالی و ترکمنستان، يعنی چهارمين کشور از پايين ليست در محدود کردن آزادی مطبوعات، قابل پيشبينی بود چرا که وقتی طی تنها در مدت ۱۰ سال، ۳۲۰ روزنامه و مطبوعه و نشريه در ايران بسته میشوند، وقتی دهها روزنامهنگار به زندان افکنده میشوند و ايران در سال ۲۰۰۹ به عنوان بزرگترين زندان روزنامهنگاران در جهان شناخته میشود و وقتی دهها و بلکه صدها روزنامهنگار تن به مهاجرت میدهند و صدها روزنامهنگار ديگر تن به تغيير شغل میدهند، آشکار است که چنين آماری داده میشود و چنين آماری حقيقت هم دارد و اين نکته بسيار مهم است.
تنها انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، که هم اکنون من به عنوان سخنگوی آن با شما حرف میزنم، سه تن از اعضای شورای مرکزیاش، آقای زيدآبادی، آقای عيسی سحرخيز و يک عضو ديگر، بدون هيچ گناهی و فقط به دليل رويدادهای سياسی پس از انتخابات در بازداشت به سر میبرند. انجمنهای ديگر هم همينطور، انجمن صنفی روزنامهنگاران ايران پلمپ شده، بسياری از روزنامهنگاران از کار بيکار و ممنوعالخروج شدهاند. آمارها نشان میدهد که بسياری از روزنامهنگاران قصد مهاجرت و ترک کشور را دارند که با ليست ممنوعالخروجی موجود در فرودگاه بينالمللی امام خمينی مواجه میشوند و مشکلاتشان صد چندان میشود.
خودسانسوری و سانسور رسمی هم بر مطبوعات ايران حاکم شده. هيچ اميد و امنيت شغلی برای روزنامهنگاران وجود ندارد. هيچ روزنامهنگاری هنگامی که صبح به سر کار خود میرود اميد به بازگشت ندارد و اگر هم داشته باشد با احتياطها و نگرانیهای لازم همراه است. وجود چنين مشکلاتی به نظر من موجب میشود که ما آمار گزارشگران بدون مرز را تاييد بکنيم و اين گزارش نگرانی ما را افزايش میدهد.
انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، غير از انتشار چنين گزارشهايی در شرايطی که شما توصيفش کرديد، اصولا ديگر چه کاری از دستش بر میآيد؟
انجمن دفاع از آزادی مطبوعات کلا دو کار انجام میدهد، يکی رصد پيشرفتها و پسرفتهای مربوط به آزادی مطبوعات در ايران و چگونگی اعمال قوانين مربوط به مطبوعات است و ديگر تهيه گزارش سالانه. اخيرا به دليل سرعت تحولات مربوط به حوزه رسانهها، گزارشهای انجمن به گزارشهای فصلی تبديل شده و کاری غير از اين مطابق اساسنامهاش انجام نمیدهد. ولی خود اين بسيار حرکت مهمی است، هم برای اين انجمن و هم برای افکار عمومی، يعنی اينکه اين آمار بايد در يک جايی گردآوری و بعد اعلام شود و مردم در داخل بدانند رسانهها و مطبوعاتشان با چه مشکلات و معضلاتی مواجه هستند.
البته اگر اتفاق مثبتی هم بيفتد انجمن خودش را موظف میداند اين را اعلام کند. ولی ما طی ده سال اخير که از عمر انجمن دفاع از آزادی مطبوعات میگذرد شاهد پسرفتهای پی در پی در حوزه اطلاعرسانی و حوزه آزادی مطبوعات هستيم.
کافی است فقط به شما بگويم در ۱۰ سال قبل، يعنی زمان دولت آقای محمد خاتمی، ايران به رتبه ۱۶۴ کشور ارتقا پيدا کرد، يعنی حدود ۶۰ کشور جلو افتاد، و آرام آرام داشت میرفت که سقف صدمين کشور را هم بشکند و پايين بيايد و به حوزه کشورهايی بپيوندد که دارای آزادی مطبوعات نسبی همراه با تضمينهای قانونی هستند. چه اتفاقی افتاده که يک دهه بعد، ايران به آخر ليست میرود و قبل از سه کشور پايانی ليست قرار میگيرد؟ اين نگرانکننده است، بسيار هم نگرانکننده است. آيا مسئولان کشور از اين ماجرا مطلع هستند؟ آيا میدانند که حوزه رسانههای کشور حوزه مينگذاری شده است؟ آيا میدانند که مسئوليتها اساسا ديگر بر عهده نهادهای مسئول قانون اساسی در قبال مطبوعات نيستند؟ متاسفانه چنين اتفاقاتی افتاده است.
نکته ديگری که در اين گزارش جلب توجه میکند اين است که رده ايران حتی از عراق و افغانستان پايينتر است، دو کشوری که به نوعی هنوز در حال جنگ هستند، حداقل جنگ داخلی. چطور میشود که در دو کشور ناآرام و درگير جنگ داخلی رتبه وضعيت آزادی بيان و مطبوعات از ايران که حداقل ظاهرا يک کشور با ثبات سياسی است، بالاتر باشد؟
عراق و افغانستان نمونه دو کشوری هستند که وارد شرايط جديد دموکراسی شدهاند. من طی چند ماه اخير با اتحاديه روزنامهنگاران عراق که صحبت میکردم مطلع شدم که اساسا نظام امتيازدهی در عراق حذف شده و در افغانستان هم همينطور، يعنی مطبوعات هم انتشارشان آزاد است و هم تضمينهای قانونی لازم برای مطبوعات و دفاع از حقوقشان وجود دارد. تجربه بسيار خوبی را دارند آغاز میکنند. اگرچه من معتقدم با برقراری ثبات سياسی در افغانستان و عراق، بی ترديد فضاهای موجود در پيرامون ايران بر روی کشور ما هم تاثير خواهد گذاشت.
حکومت ما نمیتواند از زير بار مسئوليت قانونی خودش برای هميشه شانه خالی کند. وجود گزارشهايی از قبيل گزارش گزارشگران بدون مرز، آرام آرام شکل جهانی به خودش میگيرد و آرام آرام کشور ما و حکومت ما را به تسليم در برابر قانون وادار میکند. ما چيزی بيش از عمل به قانون از حکومتمان نمیخواهيم. مردم به اين قانون اساسی رای دادند و به قوانين موجود احترام میگذارند و خود را موظف میدانند که در چارچوب قانون عمل کنند، اما يک جاده يک طرفه نبايد احداث شود. متاسفانه ما تابع قانون شديم و نهادهای حکومتی گريزان از قانوناند، يعنی به قانون عمل نمیکنند. بدون رعايت کمترين و کوچکترين تشريفات قانونی مربوط به حوزه رسانهها يا قوانينی که خودشان تصويب کردهاند، روزنامهنگار را در خيابان میگيرند. لذا ما خواهان پايان دادن به چنين وضعيتی هستيم و لااقل عبرت گرفتن از محيط پيرامونی خودمان. ضريب آزادی مطبوعات در کشورهای پيرامونی ايران که يک زمانی ايران جلوتر از آنها بوده، افزايش پيدا کرده و ايران آرام آرام دارد عقب میرود، تا آنجا که به ته جدول کشورهای حافظ و مدافع حقوق مطبوعات نزول کرده است. چنين وضعيتی برای تاريخ و تمدن ايران بسيار نگرانکننده است.
به نظر میرسد آن فشاری که بر رسانههای چاپی و مطبوعه وجود دارد به آن شدت برای رسانههای الکترونيک حداقل نمیتواند اعمال شود. آيا اين امکان وجود دارد که روزنامهنگاران و دستاندرکاران رسانهای ما به طرف جايگزينی رسانههای الکترونيک به جای رسانههای چاپی بروند؟
بله، خود به خود همين هم شده. شما نگاه بکنيد الان اکثر حوزه اطلاعرسانی کشور به وسيله سايتها و رسانههای الکترونيکی دارد تامين میشود و اين به صورت طبيعی دارد شکل میگيرد، به دليل اينکه حوزه دسترسی مسئولان به رسانههای الکترونيکی دشوارتر از حوزه مطبوعات است. گرايش مردم به سوی اين رسانهها در حال افزايش است و مردم ايران در مقايسه با ديگر مردم خاورميانه يا غرب آسيا جلوتر دارند به رسانههای الکترونيکی پناه میبرند. اين رسانههای الکترونيکی، چنان که گفتم، خارج از دسترسی حکومت قرار دارد. ولی نگرانی ما اين است که آرام آرام آن حوزه هم در معرض تهديد و فشار قرار بگيرد. در نتيجه، به اصطلاح بايد هم از اين تغيير و انتقالی که دارد صورت میگيرد خرسند بود و از آن سو بايد نگران بود که اين حوزه هم در آينده به عنوان هدفهای شناختهشده و تعريف شده حکومت و نهادهای حکومتی در معرض فشار و سرکوب مجدد قرار بگيرد.
آقای شمسالواعظين، ديروز (سهشنبه ۲۰ مهر) نمايشگاه مطبوعات در تهران گشايش پيدا کرد. برگزاری نمايشگاه مطبوعات هم زمان است با انتشار گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز و وقتی که حداقل سه نفر از اعضای انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در زندان هستند و برای حداقل يک روزنامهنگار حکم ۵ سال حبس تعيين شده است. به عنوان سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات اين همزمانی را چطور ارزيابی میکنيد؟
ما الان ۲۸ روزنامهنگار را در زندان داريم که سه نفر از آنان اعضای انجمن دفاع از آزادی مطبوعات هستند. برگزاری نمايشگاه و جشنواره مطبوعات در چنين شرايطی برای کشور ما زيبنده نيست. اين سوگواری مطبوعات است، جشنواره مطبوعات نيست. شايد به همين دليل است که انجمن دفاع از آزادی مطبوعات طی چند سال اخير اساسا شرکت در چنين نمايشگاهی را تحريم کرده و اصلا ما شرکت نمیکنيم. به چه دليل؟ به دليل وجود محدوديتها، فقدان مطبوعات آزاد، عدم شرکت مطبوعات مستقل و آزاد و اصلاحطلب، وجود ممنوعيتها و محدوديتها حتی بر سر شرکت بعضی از نشريات موجود کنونی؛ همه اينها موجب میشود که ما ديگر نمايشگاه و جشنواره مطبوعات را يک حرکت باسمهای، تصويری، تبليغی، بی محتوا و بی هدف بدانيم و در آن شرکت نکنيم. ما در يک جمله، جشنواره مطبوعات امسال و سالهای گذشته را سوگواره مطبوعات میدانيم، نه جشنواره.
مصاحبهگر: ميترا شجاعی
تحريريه: کيواندخت قهاری