سه شنبه 7 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رمز بهروزی همانا ايستادگی و مقاومت است، بيانيه دفتر تحکيم وحدت به مناسبت آغاز سال جديد تحصيلی

دانشگاه امسال تلخ تر از هر سال گشايش می يابد، که هنوز داغ های بسيار بر دل آن است. "اکنون ما مانده ايم و زندان هايی آباد و دانشگاه هايی ويران؛ قبرستان هايی پررونق و جامعه ای رنجور. امروز بهترين روزنامه آن است که بسته باشد، بهترين زبان آن است که بريده باشد، بهترين قلم آن است که شکسته باشد، و بهترين متفکر آن است که اصلا نباشد. دانشجو، سياست پيشه و روشنفکر و روزنامه نگار همه تاوان استقلال خود را می پردازند و هر کس سر بر آستان ندارد آستين را به خون جگر بشويد که ستاد کودتا جز مريد مطيع نمی پسندد. امروز جانی تاوان انتقادی است. هيچ جای دنيا با دانشگاهيان خود چنان نمی کنند که درين ديار می کنند."

دانشگاه هنوز بر زخم ها و جراحات خود مرهم نگذارده که سال تحصيلی جديد آغاز می شود. حمله ددمنشانه مشتی بدسگال و بدانديش به دانشجويان حق خواه کوی دانشگاه تهران، دانشگاه اصفهان، شيراز و... به فاصله کمی از "نمايش انتخابات" موجب شد دمل خاطرات کهنه ۱۸ تير ۷۸ بار ديگر سر باز کند، اشک مظلوميت بر رخسار دانشگاه بنشيند و عفونت نفرت فوران کند. کينه انباشته دولتيان طی ۴ سال گذشته نسبت به دانشگاه چنان بود که کار را به همين جا ختم نکردند و حمله به دانشگاه را با بازداشت گسترده دانشجويان در جای جای کشور ادامه دادند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


حمله مغول وار مشتی اراذل و اوباش با پشتيبانی نيروی انتظامی به دانشجويان معترضٍ مسالمت جو، به خاک و خون کشيدن خوابگاه های دانشجويی و سپس بازداشت گسترده دانشجويان و شکنجه و بدرفتاری با آن ها حين بازداشت و محاکمه ايشان و صدور احکام سنگين، رنگين و ننگين برای ايشان و در مقابل، کوهی از گفتگوهای بی حاصل و اظهار تاسف ها و محکوم نمودن حمله به دانشجويان از سوی دولت، مسئولين دانشگاه ها و نمايندگان مجلس و تشکيل هيئت های به اصطلاح حقيقت ياب، که هيچ گاه هم موفق به کشف هيچ حقيقتی نشده و نمی شوند، و در نهايت ختم کردن همه پيگيری ها و حقيقت جويی ها به برخورد "قاطع" با سربازی مفلوک برای دزديدن ريش تراش الحق شرح قصه پرغصه ای است که به نام عدالت گستری در طول ساليان گذشته بارها بر دانشجويان رفته است.
باری، کودتاچيان از دانشگاه ضربه ها خورده بودند و قصد داشتند حساب دانشگاه را کف دستش بگذارند. در کنار بازداشت های گسترده دانشجويان در روزهای پس از انتخابات، معترضينٍ روز هجدهم تيرماه، سالروز فاجعه تلخ حمله به کوی دانشگاه تهران، را در کمپ کهريزک به بند کشيدند و شدت عمل را بر جان انسان های بيگناه از مرز حيوانيت گذراندند تا بار ديگر خاطره روز هجدهم تيرماه، روزی که با نام دانشگاه گره خورده، را با قساوت و شناعت همراه کنند و در اذهان همگان حکاکی کنند که اگر دوگانه "دانشگاه" و "اعتراض" در کنار هم بنشيند "قساوت" و "جنايت" در حق دانشگاه نيز از اجزای جداناپذير آن خواهد بود. اين حوادث که روی داد نشان داد که هنوز هم دانشگاه مظلوم ترين نقطه جغرافيايی ايران است.

پروژه مضحک اعتراف گيری از سابقون فعالين دانشجويی، صدور احکام سنگين قضايی برای دانشجويان زنجان و بابل، ستاره دار کردن مجدد دانشجويان، صدور احکام محروميت از تحصيل و تبعيد برای دانشجويان و... به معنای آن بود که آزادی ستيزان تقريبا تمام راه های ممکن برای سرکوب و مقابله با دانشگاهيان را در طول کمتر از سه ماه آزموده اند. تنها برگماردن مجری فرمان تقلب در انتخابات اخير به صدارت وزارت علوم مانده بود که چرخه سرکوب دانشگاه و دانشگاهيان در چند ماه گذشته تکميل شود. فردی که کوس رسوايی عملکردش در انتخابات گذشته حتی صدای نمايندگان منقاد و مطيع مجلس هشتم را هم درآورد. اجرای تقلب در انتخابات کم نبود که جعلی بودن مدرک تحصيلی هم بر آن افزوده شد. تشکيک در مدرک تحصيلی حل نشده بود که دزدی علمی از دستاوردهای ديگران بر ملا شد تا دهن کجی آشکار در همين ابتدای کار به خرمن علم و دانش جلوه ای تام و تمام بيابد.

اما با اين همه سرکوب و جنايت باز هم اقتدارگرايان از بازگشايی دانشگاه ها هراسی عظيم در دل دارند. آن ها خود می دانند که اگر قرار بود سرکوب و داغ و درفش کارگر بيفتد بايد تاکنون اين اتفاق می افتاد. ۴ سال زمان کمی برای زمينگير کردن نهاد دانشگاه نبود. اما دانشگاه و دانشگاهيان بر حق خود و بر حق ملت ايستادند و پايمردی کردند. از همين روست که در روزهای منتهی به بازگشايی دانشگاه ها بر گزمه های خود که روزی در لباس دانشجو آن ها را روانه دانشگاه ها کرده اند علنا عناوين افسر و فرمانده می نهند و آن ها را به جان دانشگاه می اندازند و در سوی ديگر سراسيمه دانشجويان را کرور کرور به استنطاق خانه های مراکز امنيتی فراخواندند و به تذکر و يا تنبيه دانگ می گيرند و بانگ برمی آورند که نکند به فريادی يا سخن گفتنی و يا حتی نجوايی خواب بامداد رحيل اقتدارگرايان و دزدان رای ملت را آشفته سازند.

دانشگاه مهد آرمان گرايانی است که پاک، صادق و شجاع زيست کرده اند. هنوز هم مهر و آذر را با دانشگاه می شناسند، دانشگاهی که سرشار از حرکت آفرينی است. نهاد دانشگاه از ابتدای تاسيس در ايران زمين نهادی به غايت مظلوم بوده است. نهادی که هم می خواستند باشد و هم می خواستند که نباشد. باشد تا نيروی متخصص تربيت کند، باشد که گره های عظيم عقب افتادگی و توسعه نيافتگی اين سرزمين را به سر پنچه تدبير بگشايد، اما نباشد که جوانان آزاديخواه ايرانی انتقاد و اعتراض را نياموزند، نباشد که جوانان ايرانی با حقايق و دقايق امور جهان آشنا نشوند تا چشم و گوششان باز نشود، نباشد تا گريبان حاکمان را به طعنه نستانند و حق ملت را مطالبه نکنند. اما غافل از اين که علم آموزی و حق خواهی و آموختن تخصص در کنار انتقاد و اعتراض اجزائی جدايی ناپذير از يکديگر بوده و هستند.

لذا اقتدارگرايان در هر دوره به فکر چاره افتاده اند و به جای حل پارادوکس نظری و عملی خود در قبال دانشگاه دست به جراحی های بی حاصل اين بدن رنجور زده اند، خاطر خرم دانشگاهيان را خصمانه خسته اند تا به خيال خام خود دانشگاه را آن گونه که می خواهند بسازند. آن ها به تصفيه دانشگاه از اساتيد و دانشجويان منتقد و دگرانديش نيز بسنده نکرده اند و دست به تصفيه علوم نيز برده اند. در اين ميان علوم انسانی بی تاب از جراحی های بی حاصل دهه ۶۰ بار ديگر زير تيغ مدعيان قرار گرفته است تا دانشجويان فرا نگيرند آن چه می بايست فرا گيرند. در اين ميان حتی تعطيلی دوباره دانشگاه ها به بهانه های واهی و پاک کردن صورت مسئله نيز در دستور کارشان قرار گرفته است. اين راه نيز اگر چه تن زخمی علم را کاردآجين و مجروح می کند اما عرض خود می برند و زحمت ما می دارند چرا که همانند نوبت های پيشين اين راه نيز بی سرانجام خواهد بود. دانشجو به صفت جويندگی اش بار ديگر می جويد و دانش را، حتی به سين، می يابد.

زندگی برای دانشجو تماما سياست نيست اما سياست بخش انکار ناپذير آن است. دانشگاه نهايتا راهی برای بهتر زيستن، صادقانه عمل کردن به دور از دغدغه های روزمرگی است. آن چه که در درجه اهميت برخوردار است نحوه رفتارهاست و نهايت عمل نيز هدف مندی و انجام رسالت خطيری است که بر عهده دانشجويان است. بعد از انتخابات رياست جمهوری و نتايج غيرقابل قبول آن طبقه متوسط شهری به نتايج اعتراض و ديگر اقشار جامعه نسبت به آن شک کرد. اعتراض مدنی و مسالمت آميز مردم با خشونتی خارج از حد تصور از سوی حاکميت رو به رو شد و از روز پس از انتخابات، حاکميت ارتکاب اشتباهات فاحش در برخورد با معترضين را بر طبق تحليل های آشفته و غلط آغاز کرد و ادامه داد.

اعتراضات فراگير مردم در شهرهای بزرگ زمانی که با ايستادگی دو کانديدای معترض اصلاح طلب همراه شد جنبش اعتراضی سبز را به وجود آورد. ماهيت شکل گيری اين جريان سياسی–اجتماعی تنها در مطالبه کلان انتخابات خلاصه نمی شود بلکه محصول تلاش طولانی و ساليان سال فعالين مدنی، سياستمداران تحول خواه، فعالين اجتماعی، هنرمندان و... بود که آخرين مرحله آن بعد از بن بست اصلاحات انتخابات محور در سال ۱۳۸۴ شکل گرفته بود. از سال ۱۳۸۴ به اين سو حرکت نهادهای مدنی اعم از اقوام، اصناف، زنان و سازمان های غير دولتی حقوق بشری و نيز حرکات دانشجويان نگاه مطالبات گرايی را در جامعه رشد داد.

اين نگاه مطالبه گرا و جزء نگر و گام به گام به جای نگاه کلان نگر اصلاح طلبانه قدرت محور جای خود را در جامعه باز کرد و در نهايت ميان محدوديت های درون حاکميتی در انتخابات رياست جمهوری دهم وارد شد و توانست بخشی از نيروهای اجتماعی را که نگاه سنتی–مذهبی اما صادقانه داشتند را در کنار خود ببيند. اين تعامل می تواند فضای تنوع اجتماعی را به همگرايی ملی سوق دهد. جنبش سبز ملت ايران نتيجه اعتراض بيشتر اقشار ميانه شهری است و در پی آن مقاومت و ايستادگی ميرحسين موسوی و شجاعت انکار ناپذير مهدی کروبی از اين حرکت خودجوش است. ريشه اين حرکت در تلاش های طولانی فعالان مدنی و سياسی و دانشجويی و احزاب تحول خواه است که سران بسياری از آنان بدون آن که نقش رهبری در حرکات اخير مردم داشته باشند به اتهامات نادرست در زندان هستند و بسياری در معرض تهديد برای دستگيری و انواع فشارها قرار دارند.

اعتراضات مدنی و گسترده مردم در پی انتخابات اخير نشان داد که به راستی دانشجويان، زنان، کارگران، معلمان و... در طول ساليان گذشته بر عبث نپاييده اند و حرکات آنان نه تنها بی فايده نبوده که ثمرات نيک و پرباری نيز داشته است. حوادث اخير نشان داد که رمز بهروزی همانا ايستادگی و مقاومت است، اصرار بر حرکت های مسالمت آميز و مدنی است، پرهيز از تندوری، هيجان زدگی کاذب و پرهيز از خشونت ورزيدن در مقابل خشونت حاکميت است. فعالين دانشجويی در اين دوره بايستی موارد ذيل را در سرلوحه فعاليت های خود قرار دهند:

۱- افزايش سطح تحليل و آگاهی دانشجويان: با فعال شدن عرصه عمومی، فعالين دانشجويی بايد توجه خود را بيش از پيش به دانشگاه ها، به عنوان گروهی مرجع، معطوف کنند و با استفاده از پيشينه تحولات در ساليان گذشته در ايران سعی کنند آگاهی عمومی دانشجويان را نسبت به فضای موجود ارتقا دهند. ديد عموم دانشجويان، خصوصا دانشجويان ورودی جديد، را با توجه به ظرفيت های موجود در حاکميت، احزاب، اشخاص و.... واقع بين کنند تا از يک سو حرکت های عصبی، کور، خشن، بی نتيجه و پرهزينه به حرکت های عقلانی، مسالمت آميز و مدنی بدل گردد و از سوی ديگر از رخنه کردن ياس و نااميدی در پيکره دانشگاه در مواجهه با واقعيات موجود جلوگيری شود. گسترش فضای نقد منصفانه و آسيب شناسی واقع بينانه حرکت های اخير در دانشگاه ها می تواند به محکم و استوار برداشتن گام های بعدی کمک شايانی کند. بی شک توانمندی عمومی دانشجويان در تحليل کلی مسايل و انتخاب مسير درست و راهگشا از سوی آنان مانند گذشته می تواند اين عقلانيت را به کليت جامعه نيز تعميم و تسری دهد.

۲- اتحاد حداکثری بر سر مطالبات حداقلی: پس از انتخابات رياست جمهوری دهم و آگاهی عمومی و واقع بينی خيل عظيمی از دانشجويان، خصوصا افرادی که تا پيش از اين ناآگاهانه با جبهه اقتدارگرايی برای سرکوب دانشگاه همراهی می کردند، همچنين انگيزه بالای عموم دانشجويانی که تا پيش از اين توجهی به مسايل اجتماعی و سياسی پيرامون خود نداشتند برای فعاليت و حضور در صحنه، فرصتی استثنايی را به وجود آورده تا نهادها و تشکل های با سابقه دانشجويی پيش قدم تعاملی حساب شده؛ روشن و سازنده با ساير دانشجويان شوند و سعی کنند تا حد امکان دانشجويان دغدغه مند را حول مطالبات حداقلی متحد کنند. تا از اين رهگذر بتوانند پتانسيل قوی و گسترده به وجود آمده را در مسير حصول نتايجی مشخص و ملموس سوق دهند. بازگشت دانشجويان محروم از تحصيل به دانشگاه، بازگشت اساتيدی که اجبارا بازنشسته و خانه نشين شده اند و توقف اين روند، جلوگيری از دخل و تصرف های غيرکارشناسی و ناصواب در قالب انقلاب فرهنگی در علوم انسانی و... می تواند پيشنهاداتی جهت طراحی مبنايی بر اساس مطالبات حداقلی جهت ائتلاف و اتحاد حداکثری دانشجويان باشد.

۳- پيگيری مجدانه حقوق بشر: دانشجويان حق طلب بايد مثل گذشته فريادگر ظلم و بيدادی باشند که بر آزاديخواهان و رادمردان و شيرزنان اين سرزمين می رود. نبايد برادران و خواهران خود که در زندان ها تحت انواع و اقسام فشارها قرار دارند را تنها بگذاريم. نبايد نمايش های نخ نما شده اقتدارگرايان را که از جسم رنجور اين عزيزان برای بيان مهملات ذهنی خود استفاده می کنند را باور کنيم. نبايد بر آنان که روزهای سختی را گذارنده و می گذرانند کمان ملامت بکشيم و با اين کار درست در مسيری گام برداريم که مورد علاقه و مد نظر کودتاچيان است. دفاع از حقوق بشر بيش از گذشته بايستی در سرلوحه فعاليت های دانشجويان باشد و در اين راه از هر امکانی جهت فرياد زدن حق کشی های موجود استفاده کرد.

۴- تاکيد بر فعاليت های مسالمت آميز و پرهيز از خشونت: تحمل و مدارای عمومی مردم در مقابل خشونت بی حد و حصر نظاميان در ماه های گذشته قابل ستايش و نشانه رشد يافتگی و مدنيت عمومی جامعه است. بی شک پاشنه آشيل تداوم اين جنبش دست زدن به خشونت است. هر چند حاکمان قصد دارند که مردم را به خشونت وادارند تا بتوانند جنبش را به انحراف بکشند، فعالين با تجربه اجتماعی و سياسی بايستی به ادامه روند مسالمت آميز موجود در سطح جامعه و در دانشگاه ها تاکيد بسيار کنند.

حاکميت اقتدارگرا و خشن و نهادهای امنيتی مرتبط با آن بايستی به کارنامه عملکرد خود در طول حداقل ۴ سال گذشته و نتيجه اعمالشان نظری بيفکند. بر بی نتيجه بودن بگير و ببندها و برخوردهای قهری خود با دانشگاه در طول اين ساليان بنگرند و رويه خويش را اصلاح کنند. دانشگاه به خاطر تمام جراحاتی که حداقل در طول ۳ ماه گذشته از سوی حاکميت بر پيکرش نشسته بيش از گذشته معترض و حتی عصبانی است. محيط عمومی دانشگاه ها به علت برخوردهای غيرعقلانی متعدد اخير ملتهب است.

دانشگاه نمی تواند خالی از انتقاد و اعتراض باشد. برخورد غيرعقلانی با دانشگاه و عدم پذيرش واقعيات موجود نتيجه معکوس دارد و به سرعت نتيجه اين حرکات در محيط دانشگاه ها ظهور و بروز پيدا می کند. گروه های تروريستی فرصت طلبی هستند که دل در گروی اين آب و خاک ندارند و مترصدند از فرصت به وجود آمده غيرمسئولانه در جهت اهداف خود سوء استفاده کنند. در صورت ناديده گرفتن مطالبات به حق دانشجويان و تنگ شدن عرصه برای حرکت های معقول دانشجويی، عرصه برای سوء استفاده اين گروه ها برای نيرو گرفتن از دانشگاه در جهت اهداف شوم خود آغاز می شود که دود آن بيش از همه به چشم حاکميت خواهد رفت و متضرر اصلی ملت و کشور ايران خواهند بود.

در همين راستا در ابتدای سال تحصيلی جديد به اندک نيروهای عقلانی موجود در حاکميت بايد توصيه کرد که از راه پراشتباه گذشته از هر کجا که بازگردند دير نيست. خواباندن التهاب دانشگاه ها با زدن و بستن و گرفتن امکان پذير نيست که اين خود نفتی است بر آتش التهابات موجود. برای فرونشاندن التهابات بايستی حق دانشجويان مظلوم از ظالمان بی هيچ معطلی ستانده شود، دانشجويان در بند آزاد شوند، روند محاکمه ناعادلانه، اخذ اعترافات زير فشار و صدور احکام سنگين متوقف شود، از دانشجويان اعاده حيثيت شود، قاتلين دانشجويانی چون محسن روح الامينی، کيانوش آسا، پرنداخ، امير بروايه، امير جوادی فر و... به سرعت شناسايی و مجازات شوند، حمله کنندگان به کوی دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه شيراز شناسايی و خط و ربط آن ها به مردم معرفی شود. حق فعاليت مسالمت آميز و در چارچوب قانون در دانشگاه ها برای کليه فعالين دانشجويی به رسميت شناخته شود. تنها در اين صورت است که می توان بر جراحات موجود بر پيکر دانشگاه مرهم نهاد و آن را آرام کرد.

دانشگاه باور به حرکت اصلاح طلبانه و مسالمت آميز دارد و نه حرکتی انقلابی، چراکه باور اصلاح طلبانه به دموکراسی می رسد و دموکراسی از راه مطالبه محوری و احترام به جامعه مدنی محقق می شود. ميان نهادهای مدنی، احزاب سياسی و فعالان سياسی با دانشگاه بايستی رابطه تعاملی وجود داشته باشد و مکررا بايد گفت که اين رابطه با نهاد های اجتماعی رابطه ای مستقل و مرتبط است. تلاش دانشگاه در جهت ايجاد گفتمان اقناعی برای ترديدهای فراوان دانشجويان و مردم است و در عين حال ايجاد فضايی برای گفتگو و گسترش حق و فرصت پی گيری مطالبات و گفتگوی مستقيم و بدون دغدغه و سانسور با دانشجويان و نهاد های اجتماعی است.

دفتر تحکيم وحدت ضمن تبريک آغاز سال تحصيلی جديد به عموم دانشجويان عزيز و اساتيد محترم خواستار آزادی هر چه سريعتر گروگان های کودتای انتخابات اخير از زندان هاست که اکنون بيش از ۱۰۰ روز است که در شرايط سخت و ناگواری را سپری می کنند. دانشگاه بی صبرانه منتظر در آغوش کشيدن فرزندان خود دکتر سعيد حجاريان، دکتر امينی، دکتر احمد زيدآبادی، عبدالله مومنی، کيوان صميمی، جهانبخش خانجانی، داود سليمانی، علی تاجرنيا، ضياء نبوی، مجيد دری، شبنم مددزاده و ديگر آزاديخواهان و حق طلبان در بند است.

" دير شده است، طفل انتظار پير شده است، دل صبر ازاين شيوه سير شده است. اگر ايران است، اگر ايمان است، اگر کرامت انسان است، اگر خرد و برهان است، اگر عشق و عرفان است همه دستخوش تاراج و طوفان است. کجاست شير دلی کز بلا نپرهيزد؟"

اتحاديه انجمن های اسلامی دانشجويان
دانشگاه های سراسر کشور
دفتر تحکيم وحدت

۷ مهرماه ۱۳۸۸


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016