تحليل سرلشکر رحيم صفوی از وقايع انتخاباتی و تحولات جديد نظامی در منطقه، مهر
- اقتضای مبارزه با جنگ نرم اعتماد مردم به رسانه ملی است
- کانديداها را در انتخابات هوادارانشان مديريت کردند و نه بالعکس
- اسرائيل تا آخر سال در پی فتنه نظامی جديد است
- احتمال ويتناميزه شدن افغانستان بالا رفته
- افزايش تحرکات نظامی و اطلاعاتی در منطقه و ديدار ۴ ساعته ديک چنی با يکی از سران عرب منطقه عليه ايران
سرلشگر پاسدار دکتر سيد يحيی رحيم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران که اکنون علاوه بر تدريس در دانشگاه و فعاليت های پژوهشی درمقام دستيار ومشاورعالی فرمانده کل قوا درامور نيروهای مسلح انجام وظيفه می کند، درگفتگويی مشروح با خبرنگار سياسی خبرگزاری مهر ديدگاه های خود را درباره تحولات بعد از انتخابات دهم رياست جمهوری، تحولات منطقه، تهديدات آمريکا و نيز آينده خاورميانه بيان کرد. متن کامل اين گفتگو در پی می آيد:
خبرگزاری مهر: در حالی که رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاکيد داشتند که انقلاب مخملی در ايران امکان ندارد ،عده ای حوادث اخير را انقلاب مخملی و يا کودتای مخملی می نامند. تحليل شما از ماهيت حوادث بعد از انتخابات و عوامل موثر بر آن چيست؟
سردار صفوی: درخصوص تهديدات نرم بايد بگويم که ما ابتدا بايد اين تهديد را به خوبی بشناسيم چرا که تهديد نرم يک طيف وسيعی از تحرکات سياسی و رسانه ای تا فرهنگ سازی والقای ادبيات را در بر دارد. تهديد نرم يعنی ديگران را ترغيب کنيم همان چيزهايی را بخواهند که ما می خواهيم ، بطور مثال آن چيزی که غربی ها می خواهند .
در گرجستان شاهد بوديم که آمريکائی ها با استفاده از ۲۰۰ نفر نخبه که آموزش داده بودند توانستند انقلاب مخملی در اين کشور را انجام دهند. آمريکا با دادن مدارک دانشگاهی به اين تعداد نخبه و بازگرداندن آنها به کشورشان توانست به هدف خود دست پيدا کند، پس می توان گفت انقلاب مخملی نياز به کار و آموزش دارد چرا که با آموزش تهديد نرم می توان سلايق ملت ها و فکر و انديشه آنها را تغيير داد.آمريکايی ها و انگليسی ها به اين نتيجه رسيده اند که تنها با تهديدات نرم می توانند تغييرات و فشارهای لازم را به دولت های مستقل وارد کنند.
امروز ما در جمهوری اسلامی ايران بايد منابع قدرت نرم يعنی فرهنگ سازی، ارزشهای سياسی و سياست خارجی دشمنان و ابزارها و شيوهای اين تهديد را به خوبی بشناسيم و برای مقابله با آن ترفند و برنامه داشته باشيم. ما امروز بايد شبکه های ماهواره ای خود را گسترش داده و اعتماد ملی مردم را به رسانه های ملی جذب کنيم .
* نقش احزاب و شخصيت های سياسی در بعد از انتخابات را چگونه ارزيابی می کنيد؟
- همانطور که رهبرمعظم انقلاب فرمودند انتخابات فرصت خوبی بود تا ملت ايران يک بار ديگر اقتدار خود را به رخ جهانيان بکشد . انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ يک حماسه حضور مردمی در صحنه انتخابات آن هم با حضور ۸۵ درصدی بود که در طول ۲۹ انتخابات برگزار شده ما شاهد اين ميزان حضور نبوده ايم، انتخابات برای اقتدار ايران و حضور قدرتمند و سياسی ايران درصحنه بين المللی و خاورميانه نقطه اوج بود واز سوی ديگر می توانست تاثير بسزايی در بالا رفتن وزن ژئوپوليتکی ايران داشته باشد، ولی متاسفانه با حرکت برخی از گروه های سياسی وشخصيت های سياسی شاهد يک تلخی و افت ژئوپلتيکی هستيم، چيزی که کشورهای غربی به دنبال القای آن در ايران هستند.
* نظر شما درباره عملکرد ۴ کانديدا بعد از اعلام نتيجه انتخابات چيست؟
- بعد از سخنان حکيمانه و روشنگرانه مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه که فصل الخطاب مسائل اخير بود ، مردم ما انتظار داشتند که همه گروههای سياسی و شخصيت های سياسی و کانديداها اگر اعتراضی هم دارند در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند و ليکن متأسفانه برخی از کانديداها نه تنها نتوانستند گروههای سياسی خودشان را مديريت کنند بلکه اين گروههای سياسی بودند که با تحليل غلط آن کانديداها را مديريت می کردند و بيانيه ها و رفتارهای قانون شکن و ايجاد اغتشاش و نا امنی را باعث شدند . اين افراد در حق نظام و ملت ايران ظلم کردند . هر حکومتی در دنيا با قانون شکنان و کسانی که مخل امنيت و آسايش کشور می شوند و در جهت خواست دشمنان آن کشور و حکومت حرکت می کنند مطابق ضوابط قانونی و حقوقی برخورد می کند. و در پاسخ به سؤال شما عرض می کنم برخی از علائم و دستورالعمل های انقلاب مخملی که در کتابهای نوشته شده در اتفاقات بعد از انتخابات توسط قانون شکنان آگاهانه يا نا آگاهانه ظهور و بروز کرد . و شبکه های رسانه ای دشمنان انقلاب و نظام و مسئولان سياسی کشورها از اين اغتشاشات رسما حمايت کردند .
اين ها همه علائم خطری بود برای منافع ملی و مصالح نظام جمهوری اسلامی که برخی از کانديداها درست تشخيص ندادند . به نظر می رسد که آنها سقوط سياسی کردند و اعتبار و وجهات سياسی گذشته خود را پيش مردم از دست دادند .
* سردار! قرائن نشان می دهد بر خلاف تغيير ادبيات، رويکرد نظامی دولت بوش در دولت اوباما نه تنها کاهش نيافته، بلکه تقويت شده است، از جمله ارزيابی های اخير، از گسترش استعداد نظامی ، اطلاعاتی نيرو های آمريکايی در منطقه وگسترش پيمان نامه های امنيتی جديد حکايت دارند، ارزيابی شما از اين تحولات چيست و آيا آن را تهديد ارزيابی می کنيد؟
- استراتژی نظامی دولت اوبا ما با دولت بوش به جزيک تغيير جزئی تغيير اساسی نکرده است و آن تغيير ،کاهش ۳۵ هزار نيرو از عراق وازسوی ديگر افزايش نيروهای خود در افغانستان است که هم اکنون حدود ۸۳ هزار نيرو به همراه ساير نيروها ی ناتو و نيروهای "ايساف" که در اين کشور حضور دارند.
به نظر می رسد شکست استراتژی نظامی آمريکا در افغانستان سخت تر از شکست در عراق باشد و احتمال اينکه افغانستان به ويتنام ديگری برای نيروهای آمريکايی و هم پيمانانش تبديل شود، در حال تقويت است . از سوی ديگر بايد اين واقعيت را قبول کرد که حضور بيش از ۲۰۰ هزار نيروی بيگانه در منطقه بخصوص در جنوب غرب آسيا ، پاکستان، افغانستان،منطقه خاور ميانه و همچنين توسعه پايگاه هايشان در منطقه و فروش ميليارد ها دلار تجهيزات نظامی به عراق، امارات، کويت، عربستان و به غارت بردن منابع نفت اين کشورها باعث اصلی ناامنی درمنطقه جنوب غرب آسيا و منطقه خليج فارس و ايران شده است.
به نظر بنده انزجار و تنفر مردم مسلمان منطقه بخصوص افغانستان و پاکستان و عراق و همچنين تنفرمسلمانان جهان از حضور اشغالگران در منطقه به اوج خود رسيده است از طرف ديگر قراداد امنيتی اخير آمريکايی ها و ناتو با افغانستان نشان دهنده اين است آمريکا قصد ترک اين منطقه را ندارد و حضور نيروهای آمريکا وناتو در افغانستان، پاکستان، دريای عمان و خليج فارس وکشورهای جنوبی خليج فارس وهمچنين عراق باعث شده است تا کشورهای روسيه، چين وايران احساس نگرانی کنند، چرا که روس ها نگران حضور آمريکا در منطقه آسيای مرکزی، چينی ها نگران دخالت آمريکا در دو ايالت بزرگ مسلمان نشين خود هستند که هم مرز پاکستان، افغانستان می باشند و جمهوری اسلامی ايران نيز حضور اين نيروها را باعث نا امنی در منطقه می داند و تنها راه ايجاد آرامش و امنيت در خاورميانه را خروج نيروهای اشغالگر می داند.
* دليل اين ميزان خريد تسليحات نظامی از سوی کشورهای حاشيه خليج فارس بخصوص عربستان، کويت و امارات از آمريکا چيست؟
- آمريکايی ها بعد از مسائل عراق، لبنان و فلسطين به دنبال اجرای پروژه ايران هراسی در ذهن برخی سران کشورهای عربی منطقه هستند ودر۲ سال گذشته به طوری که به دنبال القای اين موضوع بود که اسرائيل برای آنها خطر نيست بلکه اين ايران است که امنيت آنها را به خطر خواهد انداخت.
موضوع ايران هراسی باعث شده است تا آمريکايی ها ميلياردها دلار از طريق کارخانجات توليد سلاح، سرمايه داران و صاحبان صنايع نظامی بدست آورند و باطرح اين مسئله (ايران هراسی) به افغانستان، عراق،عربستان، کويت و امارات سلاح بفروشند و پول کلانی را به دست آورند.
* نتانياهو به هنگام معرفی کابينه خود ايران را بزرگترين تهديد عليه تل آويو معرفی کرده و همچنان سخن از تهديد نظامی به ميان می آورد. بر فرض وقوع تهديد نظامی از سوی رژيم صهيونيستی ، آمادگی پاسخگويی ما تا کجاست؟
- ايران يک قدرت بزرگ سياسی ، فرهنگی و نظامی در خاورميانه است به طوری که نيروهای مسلح ايران از اقتدار و قدرت لازم برای دفاع از منافع ملی برخوردارند. دولت جديد اسرائيل که از ترکيب تندروهای راست تشکيل شده ، يک دولت ائتلافی است و مشکلات داخلی و خارجی فراوانی دارد . شرايط رژيم صهيونيستی امروز به گونه ای است که از طرف آمريکا تحت فشار قرار دارد به طوری که باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا در تلاش است تا طرح خود را مبتنی بر دو دولت فلسطينی و اسرائيلی در فلسطين به انجام رساند و قدس را نير به دو بخش شرقی که در اختيار فلسطينی ها و بخش غربی که در اختيار اسرائيلی ها باشد تقسيم کند که در مقابل آن، کشور های عربی روابط خود را با صهيونيست ها برقرار کنند . احتمال می رود برخی کشورها از اين طرح استقبال کرده و آن را بپذيرند تا ارتباط خود را با رژيم صهيونيستی برقرار کنند ولی برخی کشورهای ديگرهمچون عربستان نيز حاضر نخواهند شد تا طرح رئيس جمهور آمريکا را قبول کنند.
در حال حاضر نيز اسرائيلی ها مانورهای زيادی را انجام می دهند که اين امر بيانگر اين موضوع است که دولت جديد به دنبال آن است تا شکست ۳۳ روزه لبنان و ۲۲ روزه غزه را جبران کند، و از سوی ديگر برای اينکه نشان دهد اسرائيل با ثبات است دست به رايزنی هايی با برخی مقامات کشورها از جمله آمريکا، روسيه، برخی کشورهای اروپايی زده است که همگی اينها می تواند نشان از تحرکاتی سياسی و احتمالا نظامی در سطح منطقه باشد .
از نظر نظامی تحليل بنده اين است که اسرائيل تا آخر امسال احتمالا به دنبال فتنه ای در منطقه است تا بتواند شکست های خود را در جنگ عليه لبنان و غزه جبران کند ، حال می تواند اين فتنه ها درسمت نوار غزه، لبنان و يا حتی ايران باشد. البته بايد گفت که نيروهای مسلح ايران عليرغم اقتدار کامل ، خطر اسرائيل را دست کم نمی گيرند اما چنانچه آنها دچاراشتباه بشوند قدرت برخورد ايران برای آنها غير قابل تصور و بسيار شکننده خواهد بود .
* دورنمای حضور آمريکا و ناتو در افغانستان وتاثيرات آن بر ژئوپلتيک منطقه را چگونه ارزيابی می کنيد؟
- منطقه افغانستان در مرحله گذار ژئوپولتيکی به سر می برد. نيروهای آمريکايی درمنطقه حضور دارند و از سوی ديگر نيروهای ناتو با محوريت آمريکا مجبور هستند برای مدتی در افغانستان باقی بمانند آن هم با تلفات و هزينه های بالايی که جنگ به آنها تحميل کرده است، جنگ افغانستان جنگ سختی برای آمريکايی ها و هم پيمانانش خواهد بود ولی احتمال دارد برای چند سالی در اين کشور باقی بمانند.
هدف آشکار و اعلام شده آمريکايی ها به اصطلاح برخورد و انهدام مرکز تروريست های القاعده و طالبان در افغانستان می باشد . طالبان از قوم پشتون هستند که هم اکنون چندين استان جنوبی و شرقی افغانستان در کنترل آنهاست و جمعيت آنها حدود ۲۷ميليون نفر است که ۲۰ ميليون آنها در پاکستان و حدود هفت ميليون در افغانستان است .
اين پيوستگی قومی و سرزمينی و همچنين مدارس طلبگی طالبان که در پاکستان است برخورد با آنها را هم برای آمريکايی ها و هم برای دولت پاکستان و افغانستان بسيار سخت و پيچيده کرده و همان گونه که قبلا گفتم اين منطقه از نظر ژئوپليتيکی در مرحله عدم ثبات و در مرحله گذار ژئوپليتيکی به سر می برد و به احتمال زياد آمريکايی ها و غربی ها در استراتژی خود در افغانستان با شکست مواجه خواهند شد و آنها مجبور هستند به صورتی با طالبان و نيروهای معتدل آنها وارد مذاکره شوند . و از دولت جديد افغانستان هم که به احتمال زياد توسط آقای کرزای مجددا شکل خواهد گرفت حمايت کنند.
* ارزيابی شما از خروج نيروهای آمريکايی از عراق چيست؟ آيا اين موضوع بيانگر شکست آمريکا در عراق است؟
- آمريکايی ها از تمامی شهرهای عراق منهای موصل، دياله وکوت خارج شده اند و ۳۵ هزار نيرو خود را از اين کشور خارج کرده اند ولی هم اکنون۱۳۰ هزار نيرو وجود دارد که قرار است تا شهريور ماه ۲۰۱۰ اين نيروها به طور کامل از عراق خارج شوند. ولی با اين وجود آمريکايی ها ۱۰ پادگان خود را در اين کشور حفظ خواهند کرد چرا که بر همين اساس دولت آمريکا تا کنون توانسته است ۸ ميليارد دلار سلاح به ارتش عراق بفروشد اين يعنی "يک ارتش کاملا آمريکايی" ضمن اينکه آمريکايی ها در مرزهای زمينی عراق نيستند ولی آسمان عراق در اختيار کامل آمريکايی است، با اين وجود بنده تصورمی کنم که آمريکايی ها چند سال در عراق ماند گار خواهند بود. تا نفت عراق را غارت کنند ومنافع استراتژيک خودشان را تامين کنند.
* آيا حضور نيروهای آمريکايی در عراق برای ايران نگران کننده است؟
- طبيعتا حضور آمريکايی ها در عراق، خليج فارس ، دريای عمان و افغانستان برای ايران نگران کننده است اما نيروهای مسلح ايران با اشراف اطلاعاتی حضور و تحرکات نظامی آمريکايی ها را رصد می کنند و مسئولان سياسی و شورای عالی امنيت ملی ايران همچنين استراتژی آنها را به طور کامل مورد تجزيه و تحليل قرار می دهند. با توجه به شکست استراتژی آمريکا در عراق و افغانستان به نظر نمی رسد که آمريکايی ها توان اينکه جبهه سومی را نيز به راه اندازند، داشته باشند. چرا که از حمايت سياسی مردم خود برخوردار نيستند و از سوی ديگر مشکلات اقتصادی که آمريکا با آن مواجه است باعث خواهد شد تا دست به چنين کاری نزنند اما با اين حال آمريکايی ها و رژيم صهيونيستی دشمنان ايران هستند و در همين انتخابات اخير دشمنی خودشان را نشان دادند و ايران نسبت به توطئه دشمنان نبايستی غافلگير شود .
* به عنوان سئوال آخر ، با توجه به نزديکی روز جهانی قدس ، تحليل و راهکار عملی شما جهت آزادسازی قدس شريف ووحدت جهان اسلام چيست؟
- وابستگی برخی از سران دولت های عربی و اسلامی به قدرت های بيگانه يکی از موانع جدی در راه آزادی قدس و پايان بخشيدن به اشغال سرزمين فلسطين به شمار می رود واين حقيقت تلخ و ناگوار در جريان تجاوز اخير رژيم صهيونيستی به غزه و جنگ ۲۲ روزه اسراييل با رزمندگان حماس به طور شفاف آشکار گرديد.
روی کار آوردن برخی سران مرتجع و حفظ حکام وابسته به قدرت های زورگوی جهان برای غارت سرمايه و منابع کشورهای اسلامی از راهبردهای جدی کشورهای استعمارگر و سلطه گر ،نظير امريکا و انگليس در منطقه خاور ميانه طی دهه های اخير دنبال شده است.
وجود تفکرات نژاد گرايی و برتری دادن قوميت به دين و اعتقادات مشترک مسلمانان و وجود اختلافات ارضی و مرزی و رقابت منفی در برخی از کشورها در کنار بحران مشروعيت برخی از دولت های عربی – اسلامی خصوصاً رژيم های پادشاهی منطقه ،از جمله بحران های جهان اسلام در حوزه سياسی ،طی سال های آينده خواهد بود.
وجود اعتقادات مشترک مسلمين و اعتقاد به توصيه پيامبر اعظم (ص) ، قرآن و شعارهای اسلامی مشترک مانند نماز، روزه و حج و همچنين جغرافيای پهناور و دسترسی به منابع عظيم انرژی از جمله نفت و گاز، زمينه های مهم در ايجاد وحدت و همگرايی جهان اسلام بوده و می تواند در يک فرآيند منطقی با برنامه ريزی سنجيده و هماهنگی و هم افزايی فراگير، منجر به شکل گيری قدرت عظيم جهانی کشورهای اسلامی در جهان امروز شود.
در خصوص روز قدس نيز بايد بگويم که اين روز به عنوان وحدت مسلمانان عليه جنايت کاران صهيونيستی و وحدت بر آزادی قدس شريف است اميدوارم در اين روز قدرت و عظمت ملت ايران را،جهانيان در حمايت از مردم فلسطينی مشاهده کنندو قطعا مقاومت مردم فلسطين از طرفی و حمايت مسلمانان جهان از طرف ديگر می تواند پاسخ محکمی به جنايات رژيم صهيونيستی باشد.
گفتگو از : حميد رضا خوئينی ها