دوشنبه 9 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ترانه موسوی و مقوله‌ تجاوز، نوشين شاهرخی

تجاوزهای وحشيانه به زندانيان سياسی در ايران موضوع تازه‌ای نيست، اما اين روزها اين اخبار همه‌جا گفته و شنيده می‌شود و نفرت مردم را بيش از هرزمانی عليه حکومت اسلامی برانگيخته است.
آنچه بر ترانه موسوی رفت، از مرگ "ندا" هولناک‌تر و وحشيانه‌تر است، اما آيا در قلب مردم "ترانه" جا و مقام "ندا" را دارد؟

خبر تجاوز ترانه موسوی
از نخستين سايت‌هايی که خبر تجاوز گروهی به ترانه موسوی و سپس سوزاندن جسد او را نگاشتند، سايت ايرانيان در فيس‌بوک بود. خبر هولناک و در عين حال بحث‌برانگيزی که در فيس‌بوک می‌چرخيد ولی اعلام ناموثق بودن خبر بسياری را در بازپخش آن دچار ترديد کرد.
اما هنگامی که از سويی بسياری از فيلم‌های تظاهرات از سوی مردم در يوتوب گذاشته می‌شوند، سپس به سايت‌ها راه می‌يابند و از سوی ديگر رسانه‌های دولتی خود از دروغ‌پردازترين سايت‌ها هستند، تا جايی که برای لاپوشانی تجاوز و قتل ترانه دست به ساخت نمايشنامه‌ای قلابی می‌زنند، چطور می‌توان در صحت اين خبر که جزئيات زندگی ترانه را نيز دربردارد، چنين شک کرد؟
همچنين اخبار گسترده‌ی تجاوز وحشيانه‌ی جنسی به پسران و دختران نشان از ترانه‌های زنده يا جان‌باخته‌ی بسياری دارد.

سرگذشت هولناک ترانه
در خبر می‌خوانيم که ترانه دختری ۲۸ساله و تنها فرزند خانواده است (خلاف فيلم که خواهردار می‌شود). او دختری بسيار زيبا با چشمانی سبز و شيک‌پوش، هنرجوی آرايشگری و نيز پيانيست بوده که بيش از هرچيز زيبائيش دليل دستگيری او می‌شود.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


شباهت نام او با ميرحسين موسوی او را برای بازجوها حساس‌تر می‌کند و روزها پس از تحمل شکنجه و تجاوز، با رحم و مقعدی پاره، بيهوش سر از بيمارستان در می‌آورد و بيهوش از بيمارستان بيرون می‌رود.
در تمام اين مدت خانواده با تهديدهای گوناگون افراد ناشناسی روبرو هستند که به آنان می‌گويند ترانه تصادف کرده و مشکل ناموسی داشته و مورد تجاوز قرار گرفته بوده تا اينکه جسد سوخته‌ی او را در بيابان‌های ميان کرج و قزوين می‌يابند.

تجاوز بدتر از مرگ؟
با وجود دهشتناکی اين ماجرا، چرا خبر با تأخير به ديگر سايت‌ها راه يافت؟ آيا تنها دودلی در موثق بودن خبر نقش بازی کرد؟
و يا نکات فرهنگی نقش بسيار گسترده‌تری بازی کرد، اما خود را پشت ناموثقی آن پنهان کرد؟
خانمی در فيس‌بوک می‌نويسد: "اين خبر بيش از آنکه خشم مردم را برانگيزد، موجب وحشت می‌شود و آنان مانع شرکت دخترانشان در اعتراضات خواهند شد."
يعنی در شرايطی که جوانان تظاهرکننده را می‌کشند، خانواده‌ها بيشتر از تجاوز به دخترانشان می‌ترسند تا از مرگ فرزند. آيا تحمل تجاوز به دختر برای والدين تلخ‌تر و وحشتناک‌تر از مرگ فرزند است؟ آيا والدين ترجيح می‌دهند فرزندشان بميرد، تا اينکه مورد تجاوز قرار گيرد؟
خانم ديگری می‌نويسد: "خانواده‌ی ترانه راضی به انتشار اين خبر نيستند. نبايد با آبروی آنان بازی کرد."
بسيار شنيده‌ايم که خانواده‌ی ترانه مورد تهديد و ارعاب قرار گرفته‌اند، اما چرا بايد مخالف پخش اين خبر باشند؟ آيا آنان از تجاوز به دخترشان شرمگين‌اند؟ آيا بايد تجاوزگران از کار کريه خود شرمگين باشند، يا زندانی‌ بی‌دفاعی که مورد تجاوز قرار می‌گيرد؟ آيا اين نگاه تأئيدی بر اين فرهنگ عقب‌افتاده نيست که به جای تجاوزگر، تجاوزشونده انگشت‌نما و تحقير می‌شود؟

انتظار خودکشی
فرهنگی که به جای تجاوزگر، تجاوزشونده را محکوم می‌کند، به جای کوشش برای بهبودی وی، از او انتظار خودکشی دارد.
در سايت تغيير برای برابری در ۱۳دی ۱۳۷۸ می‌خوانيم که دخترکی ۱۲ساله از برادر ۲۷ساله‌اش باردار می‌شود. زور پدر به برادر نمی‌رسد که از خانه بيرونش بياندازد، اما به دختر می‌گويد: "اگر غيرت داشتی خودکشی می‌کردی. تو آدم نيستی و من حاضر نيستم تو را نگه دارم."
کودکی که مورد تجاوز قرار گرفته، نه‌تنها مورد حمايت قرار نمی‌گيرد و روح و جسم او درمان نمی‌شود، بلکه مورد فشار و تحقير روزانه قرار می‌گيرد.
انتظار خودکشی از دختران در اين موارد بسيار گسترده است. در زندان‌های دهه‌ی شصت، دختران بسياری مورد تجاوز قرار گرفتند و خودکشی کردند. و گاه چه تحسين‌ها و ستايش‌ها از دخترانی صورت گرفت که پيش از تجاوز دست به خودکشی زدند.
در فرهنگی که بکارت دختر ـ و نه شخصيت او ـ شرف و آبروی او محسوب شود، از دست دادن بکارت به معنای بی‌آبرويی است و مرگ شيرين‌تر از آن است.

نقش فرهنگ و مذهب
البته اين فرهنگ ويژه‌ی ايران نيست. در جنگ يوگوسلاوی سابق تجاوز بسيار رواج داشت و بويژه برای شکستن مسلمانان، به زنان مسلمان گروهی و پيوسته تجاوز می‌کردند.
در جنگ جهانی دوم نيز بسياری از زنان مورد تجاوز سربازان دشمن قرار گرفتند و در واقع زنان همواره نخستين قربانيان جنگ‌ها بوده و هستند.
دردناکی ماجرا در اين است که بسياری از اين زنان بايد درد و ناراحتی روحی و جسمی تجاوز را بکشند و در همان حال تحقير و توهين خانواده و جامعه‌ی سنتی را تحمل کنند و يا خود را گناهکار و کثيف بپندارند. و البته مذهب نيز نقش بسياری در اين ماجرا بازی می‌کند و گاه تيغه‌ی شمشيری بر شاهرگ قربانی می‌شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016