چهارشنبه 4 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پس چرا تو اعتراف نمی کنی؟ عزيز قاسم زاده لياسی

تقديم به زيدآبادی بزرگ

سلام بر تو ای آزاده ی به بند کشيده شده . کدامين دست بی شرم به خود اجازه می دهد تا با تو چنين کند . می دانم که بند و غل و زنجير و زندان شرمناک روی توست و مقاومت می کند چون تو که مقاومی . امشب همسر نگران و مضطرب و پيگير تو غمهای عالم را خبر کرد که آوار شويم و ويران تا آزادی تو . باور نمی کنيم اين همه بيداد ستمگران را در مسابقه شقاوت ورزی با هم کيشان تاريخی خود تا گوی سبقت را از همه ربوده باشند . ديگر سر به بالين نمی گذاريم و همنشين اشک و آه و سوز روان می شويم تا طلوع آزادی تو .



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


از يک خروش يارب شب زنده دارها
حاجت روا شوند هزاران هزارها

آری دعای نيمه شب دلشکستگان
باشد کليد قفل مهمات کارها

ای سرو آزاد نمی دانيم چرا تو بايد درون يک قبر و بدون نور و هوا تحت شکنجه قرار بگيری تا معترف شوی که آزاديخواهی ! آخر شواهد خورشيد آزاديخواهی تو چنان تابان است که نابينايان هم نور روشنی از آن برمی گيرند پس ديگر چه نيازی به اين همه شکنجه ؟
اما تو اعتراف کن به شقاوتشان به ستم افسار گسيخته شان . هيچ انسان اخلاقی نمی داند تو را در اين همه رنج ببيند . رنج بيش از حد آزاديخواهی تو برای مردمان سرزمين مظللومت ، چشمهای ملتمس نگران نشسته به راهت را به سبب اين همه نازنينی و مهربانی و لطافتی که در تو بود ، داد به ايزد دادگستر برده است از اين بيداد ! زيد عزيز ما ، نمی دانم ، تو که قرار است مسئوليت همه ی اغتشاشات را بر گردن بگيری از وقايع پس از انتخابات تا چه حد باخبری ؟ مطمئناً تا روز آن بيدادگاه کذايی نمی دانستی که مردمان بسياری ، خيلی مسالمت آميز به خيابان آمدند تا رأی خود را پس گيرند ، اما کشته شدند و به گلوله بسته . زخمی گشتند و دلهای بسياری از اين جراحت عظيم خسته و نهايتاً سزاوار زندانهای معلوم و نامعلوم که چرا از حق خود به دفاع می نشينی ؟!
دکتر جان ! جانهای نداها و سهراب ها و کيانوش ها و يعقوب ها و ترانه ها و امير ها و محسن ها و .... را در طبق دفاع از انتخاب خويش نهاده ايم . باورکن که جان تو برای بی شمار چشم به راههای منتظرت عزيزتر از آن است که ستمی بيش از اين را تحمل کند . تو آنقدر اثر گذار بودی و هستی که اولين انتخاب متقلبان برای اسارت شدی . خوب من ، اعتراف کن به اين همه خوبيت . يادت هست چه عاشقانه غرب و شرق و شمال و جنوب اين سرزمين را می پيمودی تا به مردم سرزمينت ثابت کنی که شيخ مهدی کروبی را نسبت عظيمی است با دفاع از حقوق مردمش ؟ کاش بدانی که پيش بينی ات چقدر درست در آمده که رنج اين همه شقاوت که بر تو می رود ، کمی بهبود يابد . يادت هست که با هم قرار گذاشتيم که در ۹ خرداد به گيلان بيايی تا از شيخ و برنامه های او به دفاع بنشينی و قرار بود با هواپيما بفرستنت اما تا دقيقه نود به خاطر بی برنامگی های هميشگی اين سرزمين حتی معلوم نبود که از راه زمينی هم برای تو برنامه ريزی شده يا نه که گفتی اشکال ندارد دوستان سرشان شلوغ است ، اگر نشد خودم حتماً می آيم و من که صدای نازنين تو را از پشت آيفون همراه ، برای دوستان حلقه ی کروبی گذاشته بودم ، چقدر تحت تأثير قرار گرفتند از اين همه فروتنی و گذشت . با اين وصف وقتی تو از تهران به وعده گاه ديدار ما ميدان مصلی رشت آمدی ، زودتر از ما رسيده بودی و ما نمی دانستيم با اين همه شرمندگی بزرگ چه کنيم اما تو آنقدر خوب بودی و با گذشت که شرمندگی را شرمنده کردی .
نمی دانيم به کدامين گناه ، تو امروز در بندی ، اما آنان که در شهرستان من در جلوی چشم انظار ، هنگام خروج تو از محل سخنرانی با توهين و ناسزا و پرتاب جعبه و سنگ برای پذيرايی تو آمدند ، امروز راست راست راه می روند و رزق و روزی افزون تری نصيبشان می گردد .
دکتر خوب ما اعتراف کن به خاطر مظلوميت بچه هايت و پرهام که کوچکترين است و اشتياق ديدار تو دست صبر و پای عقل نمی شناسد که در دامن قرار نهد تا که او آرام گيرد . پس اعتراف کن به مظلوميت معصومانه اش . اعتراف کن تا آشکارتر گردد که هر آنچه درباره اين دولت می گفتی ، بسيار کمتر از آنی بود که امروز ديديم و تو چقدر اشتباه می کردی و نمی دانستی مسابقه ی شقاوت ورزی در جاده ای بی انتها در حرکت است . آه که چقدر هوای گريه در سر دارم و شبی ديجور و تاريک درپيش . اما نه به طلوع سپيده اميدوارم ، چه که مقاومت تو شکنجه گران تو را بی تاب کرده است . بگذار ديگر اين همه عصبيت در خويش نپرورند به خاطر اين همه مقاومتت . اعتراف کن تا به عظمتت اعتراف کنند و اين طريق جز با اعتراف تو به آزاديخواهی افزونت ممکن نيست تا آن رنج بی تابانه ِی به سخن آوردنت را که می کشند ، پايانی يابد و آنان هم شادمانه به مقامات مافوق خويش بگويند که اراده ای ديگر را هم سست کرديم . اما چه سود آنان را از اين فخر فروختن ، وقتی سستی پايه های حکمرانی ستم با اعتراف صادقانه ی تو به اين همه بيداد ، آشکارتر و بیّن تر می گردد . به من بگو چرا نشستی و اعتراف نمی کنی؟

عزيز قاسم زاده لياسی
رييس ستاد انتخابات مهدی کروبی شهرستان رودسر


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016