چهارشنبه 4 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ابطحی اولين پست وبلاگ خود در زندان را نوشت، مردمک


این عکس احتمالا در اتاق بازجويی در زندان گرفته شده است
عکس از وب‌نوشت

مردمک - امروز مطلبی در وبلاگ محمدعلی ابطحی که در زندان اوين در بازداشت به سر می‌برد منتشر شده است.

معلوم نيست اين مطلب را آقای ابطحی نوشته است يا توسط فرد ديگری در وبلاگ وی گذاشته شده است.

همچنين مشخص نيست اگر اين مطلب توسط آقای ابطحی نوشته شده، تحت چه شرايطی به تحرير در آمده است.

در اين مطلب آقای ابطحی می‌نويسد:

امروز هم رفته بودم اطاق بازجوئی. زندان است و بازجوئی های مکررش. بازجو اطاقش را عوض کرده بود. همان بازجوئی که بارها گفته ام خيلی باهم دوست هستيم. کنار ميز اطاقش دو دستگاه کامپيوتر وصل به اينترنت بود. لب تاپ خودم را هم که شب دستگيری از منزل آورده بودند کنارش ديدم. نا خود آگاه آهی کشيدم. بازجو پرسيد چرا آه؟ گفتم ياد وب نوشت افتادم. که دو ماه و ده روز است از آن بی خبرم.. يک وقتی سايتم جزئی از خانواده ام بود. بازجو گفت از همين امروز می توانی از همين جا آن را بنويسی و منتشر کنی. برای يک لحظه شوکه شدم. ديدم شوخی نمی کند. فکر کردم اين هم تجربه ای است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آقای ابطحی در وبلاگ خود می‌گويد که خبر دارد بسياری ديگر از اصلاح‌طلبان نيز در زندان هستند و اضافه می‌کند: وقتی سران اصلی را نمی توانند بگيرند مارا که به زعم آنها می توانستيم سران را پشتيبانی کنيم و حرف بزنيم و بعضی ها که تشکيلات دارند، تشکيلات را به کار بگيرند، گرفته اند تا آشوبی که از توهم تقلب در حال شکل گرفتن بود مهار شود.

شايان ذکر است کامپيوترهای شخصی بازداشت‌شدگان اخير در اختيار بازجويان قرار دارد و به گفته برخی از زندانيانی که اخيرا آزاد شده‌اند، بازجويان از اين زندانيان خواسته بودند تا نام کاربری و رمز عبور خود را در اختيار قوه‌ قضائيه قرار دهند.

در مطلب منتشر شده، آقای ابطحی دوباره با متهم کردن آقايان موسوی و کروبی به خيانت به مردم می‌نويسد: اکثر اينهائی که زندانند می دانند که نه تقلب تعيين کننده ای صورت گرفته و نه آشوب اجتماعی به نفع مردم ايران بوده ونه کسانی که اين آشوبها را آفريدند و تشويق کردند دلشان برای مردم ايران می تپيده.

با اين حال به نظر می‌رسد که آقای ابطحی در زندان از اخبار و اتفاقات بيرون زندان باخبر نيست چرا که می‌نويسد: شنيده ام اهالی عالم مجازی خيلی ابراز لطف کرده اند. نديده ام ولی خيلی ممنونم و از همه تون التماس دعا دارم.

آقای ابطحی همچنين در مطلب وبلاگ خود قول داده است که در روزهای آينده راجع‌به حرف‌هايی که در دادگاه مطرح کرده بود بيشتر در وبلاگش توضيح دهد.

همچنين در وبلاگ آقای ابطحی عکسی از وی منتشر شده که به نظر می‌رسد توسط بازجو و در اتاق بازجويی گرفته شده است.

اطلاعات ذخيره شده در عکس نشان می‌دهد که اين عکس توسط يک دستگاه موبايل سونی‌اريکسون K800 گرفته شده است. احتمالا تاريخ روی موبايل درست تنظيم نشده است به دليل آنکه تاريخ عکس مربوط به سال ۲۰۰۸ ميلادی است.

متن کامل نوشته منتسب به آقای ابطحی را در زير بخوانيد:

وبلاگ نويسی از درون زندان

امروز هم رفته بودم اطاق بازجوئی. زندان است و باز جوئی های مکررش. بازجو اطاقش را عوض کرده بود. همان بازجوئی که بارها گفته ام خيلی باهم دوست هستيم. کنار ميز اطاقش دو دستگاه کامپيوتر وصل به اينترنت بود. لب تاپ خودم را هم که شب دستگيری از منزل آورده بودند کنارش ديدم. نا خود آگاه آهی کشيدم. بازجو پرسيد چرا آه؟ گفتم ياد وب نوشت افتادم. که دو ماه و ده روز است از آن بی خبرم.. يک وقتی سايتم جزئی از خانواده ام بود. بازجو گفت از همين امروز می توانی از همين جا آن را بنويسی و منتشر کنی. برای يک لحظه شوکه شدم. ديدم شوخی نمی کند. فکر کردم اين هم تجربه ای است. تجربه ی وبلاگنويسی از داخل زندان. گفتم طبعا زندان شرايط خودش را دارد. بايد ملاحظات و کنترل شما را بپذيرم ولی آن چه که می نويسم بايد حرف های خودم باشد. شما فقط می توانيد بگوئيد بعضی چيز ها را ننويس. قبول کرد. توکل بر خدا شروع کردم به نوشتن. نميدانم آيا هر روز اجازه ميدهند يا گاه به گاه. هروقت اجازه دادند می نويسم. عجالتا روز اولی چند نکته را مطرح ميکنم.

۱- می دانم اين دور وبر من و در اين اطاق های اطرافم خيلی از دوستانم زندانی اند. جسته گريخته بعضی اسامی را شنيده ام. فکر ميکنم همه در سخت بودن زندان شريکيم و از اينجا بودن گيجيم. ولی می توانيم بفهميم که چرا ما را گرفته اند. وقتی سران اصلی را نمی توانند بگيرند مارا که به زعم آنها می توانستيم سران را پشتيبانی کنيم و حرف بزنيم و بعضی ها که تشکيلات دارند، تشکيلات را به کار بگيرند، گرفته اند تا آشوبی که از توهم تقلب در حال شکل گرفتن بود مهار شود. اما گمان می کنم اکثر اينهائی که زندانند می دانند که نه تقلب تعيين کننده ای صورت گرفته ونه آشوب اجتماعی به نفع مردم ايران بوده ونه کسانی که اين آشوبها را آفريدند و تشويق کردند دلشان برای مردم ايران می تپيده. اين بحرانی است که به اعتقاد من روح زندانيان سياسی اين ماجرا را اذيت می کند. اميدوارم تصميم گيران اين نکته را درک کنند و اين مجموعه را زودتر آزاد کنند تا با آزادی اين ديدگاه هايشان را در جامعه مطرح نمايند. همان مطالبی که من سه هفته پيش وقبل از ديگران در دادگاه اعلام کردم و در روزهای آينده توضيح بيشتری ميدهم.

۲- ماه رمضان هر ساله تا نزديک صبح پای کامپيوتر بودم. امسال که تنهائی داخل اطاقم می نشينم وکتاب ودعا و قرآن ميخوانم، معنويت ويژه ای به دست آورده ام ولی نميتوانم انکار کنم که برای تک تک خوانندگان وبنوشت دلم تنگ شده است.شنيده ام اهالی عالم مجازی خيلی ابراز لطف کرده اند. نديده ام ولی خيلی ممنونم و از همه تون التماس دعا دارم.

۳- دلم برای خانواده ام خيلی تنگ شده. در اين مدت فاطمه ليسانس گرفت. مبارکش باشدو امير علی نوه گلم راه افتاده. مبارک فائزه باشد و فريده تابستانش را منتظر من ماند و فهيمه، همسرم بار همه را به دوش کشيد. با آنها گاهی تماس تلفنی و چند بار ديدار حضوری داشته ام. خيلی برايم دعا و تلاش کرده اند. شماهم دعا کنيد. تنهائی بد جوری دردناکه.

۴- مثل همون موقعی که آزاد بودم مخلص همه تون هستم.


[با کليک اينجا اصل مطلب را بخوانيد]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016