تحملِ تجاوز در راه آزادی، محمد هادی
خلاصه کلام و حرف اوّل و آخر اين نوشته:
بخش بسيار بزرگی از درد و رنج عزيزان مبارزی که در زندانهای رژيم مورد ستم و تجاوز جنسی قرار ميگيرند ناشی از فرهنگ و سنن عقب مانده و ارتجاعی آخوند-لمپن در جامعه است که ناخودآگاه و تحت تاثير آن، تمامی مردانگی و زنانگی، اخلاق، ارزش، شرافت و بود و نبود انسانها را-با عرض معذرت-در وسط پا ها می بيند و متجاوزان پس فطرت آخوندها با ارتکاب چنين عملی بخيال خود ميخواهند تمامی ارزشهايی را که شخصيت و فرديت قربانی بر آنها تکيه دارد را مورد تجاوز و خرد کنند! در اين پندار غلط و غيرانسانی متاسفانه گاهاً خود قربانی نيز در دام برداشتهای متجاوزين ميافتد و به اشتباه و بصورت غير اقعی خيال ميکند که ديگر هيچ تکيه گاه ارزشی و اخلاقی واصلاً دليلی برای ادامه زندگی ندارد! وجود اين تصور و تلقی نادرست، حربه ای است که بايد از دستان ناپاک رژيم گرفت و اذهان قربانيان تجاوز و خانوانده ها و جامعه را نسبت به آنها سَم زدايی و واکسينه نمود تا در استقبال از اين عزيزان، از آنان مانند قهرمانانی که در راه آزادی بالاترين فداکاری ها را متحمل شده اند خوش آمد گويند و لعن و نفرين ابدی را نثار رژيم سراپا فاسد و ضداخلاق آخوندها نمايند!
نکاتی در خنثی نمودن حربه تجاوز از دست متجاوزان جنايتکار!
بعد از افشاگری های شجاعانه و قابل تقديرمهدی کروبی-رئيس پيشين مجلس و کانديدای رياست جمهوری- در انجام گسترده و سيستماتيک تجاوز به دختران و پسران مبارز در زندانهای مخوف آخوندها، مسئله تجاوز و عوارض و ابعاد مختلف آن در صدر اخبار مربوط به ايران قرار گرفت.
تجاوز به زندانيان سياسی از زمان بقدرت خزيدن آخوندها از جمله شيوه های رايج و مرسوم بود. تازه گی قضيه اينبار فقط در مطرح شدن اجتماعی و داخلی و خارجی-آنهم از جانب مهره های مهم رژيم-ميباشد. تجاوزات جنسی با توجه به عوارض روانی و اجتماعی ديرپای آن، بدرستی بايستی خارج از کادر شکنجه های فيزيکی و روانی معمول در زندانها مورد توجه قرار گيرد!
بيشک بودند شيرمردان و زنانی که بعد از تحمل شديدترين شکنجه های فيزيکی و روحی-بدلايل خاص نهفته در مقوله تجاوز-درهم شکسته و فرو ريخته اند تجاوز جنسی جدا از عوارض مشابه فردی و اجتماعی برای زنان و مردان بنا بدلايلی به نظر ميرسد که برای مردان سنگين تر و دردناکتر باشد از جمله شايد بدين دليل که تجاوز به زنان توسط جنس مخالف و مرد صورت ميگيرد در حاليکه مرد بر خلاف زن از جانب مردان و جنس موافق مورد تجاوز قرار ميگيرد و . . !
گرگهای درنده رژيم با آگاهی از تاثيرات و عوارض تجاوز جنسی و تابوها و فشارهای فرهنگی و اجتماعی ضميمه آن است که به خصوصی ترين و محرمانه ترين حريم شخصی و عاطفی زندانی بيدفاع تجاوز ميکنند و او را ناجوانمردانه زير آواری از فشارهای روحی-روانی قرار ميدهند بطوريکه قهرمان مقاومت در برابر انواع و اقسام شکنجه ها در برابر تجاوز گاهاً فرو ميشکند تا حدی که حتی بعد از آزادی از زندان لب از لب نگشوده و راز های نهفته در سينه درد آلود و زخمی خود را به هيچ محرم يا نامحرمی بازگو نميکند و با درد و رنجهای جانکاه خود ميسوزد و ميسازد!
در مسير تلاش برای کُند و خنثی نمودن آثار تجاوز بمثابه برنده ترين حربه گرازهای رژيم و بررسی ميزان رنج و درد ناشی از تجاوز بايستی توجه داشت که در اينجا-گاهاً و غالباً ناخودآگاه-ظالم و مظلوم متاسفانه از آبشخورهای فرهنگی مشترکی به قضيه نگاه و قضاوت ميکنند متجاوز با اين عمل قصد خرد کردن غرور و زنانگی و مردانگی اسير در چنگال خود را دارد و متاسفانه اگر قهرمان اسير نيز، زنانگی و مردانگی و شرف و غرور را همانگونه که جلادان لمپن می پندارند-خدای ناکرده-ببيند ناخواسته در ميدان و مقياس های مورد استناد دشمن غلطيده و تجاوز را بمثابه از دست دادن همه چيز در زندگی خواهد ديد در حاليکه مطابق معيارهای والا و واقعی زندگی، اين فرد متجاوز است که بايستی تا ابد سرافکنده تجاوز به اسير و زندانی آزاديخواه-بدون کوچکترين امکان دفاع از خود-باشد و براستی کدام ابرمرد و شير زنی است که در سياهچالهای رژيم و در محاصره جمعی نيمه آدم-نيمه حيوان دست بسته و شکنجه شده بتواند در مقابل تجاوز از خود دفاع کند و کدام وجدان و اخلاق و انسانيتی است که بتواند بدون احساس عميق ترين همدردی و تحسين به قهرمان قربانی تجاوز در راه آزادی مردم از کنار قضايا آسان بگذرد!
بخش بزرگی از درد و رنج نهفته در درون پرغوغا و ذهنيت زندانی تجاوز شده بشکل پنهان و پيچيده ناشی از فرهنگ آخوند زده و لمپن پروری است که اخلاق و شرافت انسان را-با عرض معذرت-فقط در وسط پا ها می بيند و بهمين علت است که در کم آوردن انواع و اقسام شکنجه در شکست قهرمانان در زنجير، متوسل به تجاوز ميشوند در اينجاست که نبايستی ناخودآگاه و ناخواسته در لجنزار برداشت بغايت ضد انسانی آخوندها از عفت و شرافت زنانه و مردی و مردانگی غلطيد و بايد کوشيد تا فشار بخش فرهنگی و سنتی قضيه را که بطور مظاعف بر درد و رنج اين عزيزان اضافه ميکند را خنثی نمود و نهايتاً تلاش نمد تا زندانی تجاوز شده در ذهنيت خود و جامعه ای که در انتظار اوست او را واقعاً يک قهرمان ببيند نه يک انسان خرد و شکسته شده!
شايد نمونه نزديک به موضوع مورد نظر، زندانيانی باشند که تحت شديدترين شکنجه های گاهاً فوق طاقت عادی انسان مجبور به اعترافات ديکته شده توسط جلادان رژيم ميشوند اگر فرد مجبور به اعتراف و جامعه به اين درک رسيده باشند که بطور غير واقعی از زندانی سياسی در سياهچالهای رژيم انتظار فوق قهرمان نداشته باشند و ميزان درستی نظر و انديشه انسانها را تحمل شکنجه تا سرحد مرگ ندانند و با توجه نسبی بودن طاقت و تحمل درد و رنج در نزد انسانها برای زمان قبل و بعد از دستگيری و شکنجه، بعنوان دو مرحله کاملاً متفاوت در ارزيابی و قضاوت مد نظر داشته باشند و اگر رژيم بداند که در ذهنیّات جامعه مرز قبل و بعد از زندان امری روشن و قابل تفکيک است و زندانی نادم و مردم برعکس تصورات قبلی رژيم به زندانی شکسته شده در زير شکنجه و مجبور به اعتراف-نه به عنوان سرشکسته و خائن و . . .-بلکه بصورت قهرمان قربانی قساوت و سنگدلی رژيم نگاه ميکنند و در اعماق قلبهای خود بر رژيمی که اينچنين انسانها را بر خلاف ميل و خواست خود مجبور به اعتراف ميکند ننگ و نفرين ابدی نثار ميکنند در نتيجه حربه رژيم در اعتراف گيری-با توجه عبث بودن نتايج مورد نظر رژيم-احتمالاً کارايی قبلی خود را از دست ميدهد نبايد با عوضی گرفتن ظالم و مظلوم و نديدن نقش ظالمانه شکنجه گران در اعتراف گيری، مبارزان راه آزادی را از گام زدن و شرکت در مبارزه برای آزادی ايران پشيمان و خسرالدنيا و الآخرت خواند.
در برخورد با پديده تجاوزات جنسی نيز اگر کم و بيش ذهنيات جامعه و بعضاً خود قربانيان-که بشدت متاثر از فرهنگ عقب مانده و ارتجاعی آخوندها و لمپن هاست-تصحيح گردد با آغوش باز قهرمانان قربانی خود را استقبال خواهد نمود و شک نيست که اگر زندانی تجاوز شده واقعاً بداند که خانواده و جامعه او را با چنين ديدی انسانی مينگرند خود را نه شرمنده بلکه هنوز انسان مبارز و شريفی می بيند که در راه آزادی مردم و ميهن خود دچار شديدترين دردها و رنجها شده است و در اين ميان مردم را يار و ياور خود خواهد يافت و خشم و نفرت درونی خود را بجای نشانه رفتن بخود بسوی دشمنان مردم نشانه رفته و از معصوميت و هتک حرمت بخود با سری بلند و صدايی رساء در محافل داخلی و خارجی سخن ها خواهد گفت و کُوس رسوايی آخوندها را طنين انداز هر کوی و برزنی خواهد کرد نه اينکه متاثر از فرهنگ آخوند-لمپن خدای ناکرده شرمسار و خجالت زده و به خود چيزی کمتر از زن و مردی قهرمان و سربلند نگاه کند شرمنده بايد جلادانی باشند که به زندانی بيدفاع تجاوز ميکنند! ملّت نجيب و نمک شناس ايران هيچگاه فداکاريهای فوق تصور اين زنان و مردان جوان و قهرمان را فراموش نخواهد کرد!
اگر دستمان در قطع و کوتاه نمودن دستان متجاوزان علی الحساب کوتاه است در عوض در زمينه تلاش برای تغيير ذهنيات مردم و جامعه باز است تا به سهم خود از بار جانکاه قهرمانان تجاوز شده و برگشته از سياهچالهای رژيم کم کنيم و بدينگونه شايد بتوانيم با به آغوش و با بدوش گرفتن فرزندان قهرمان خود مرهمی صميمانه باشيم بر جان های خسته و کوفته آنان! دختران و پسران نوجوانی که بر شانه های خسته و خونين خود بار گران و کمرشکن آزادی هفتاد ميليون ايرانی را در سياهترين دوره های تاريخ معاصر ايران بدوش گرفتند و موجی از سرور و غرور ايران و ايرانی بودن را در سراسر ايران و جهان پراکندند تا جائيکه برخلاف سه دهه حکومت آخوندها فردايرانی از اين ببعد در برابر ديگران با افتخار ميگويد بله! من ايرانی ام! و اين غرور و افتخار را بيش از هرچيز و قبل از هرکس مديون همان قهرمانان مغرور و سربلندی است که بايد در رکاب آنان زنانگی و مردانگی واقعی آموخت! با تعظيم و احترام به دختران و پسران تجاوز شده در زندانهای رژيم! اين زيباترين و پاکترين و شريف ترين فرزندان ايران زمين!
آمريکا - محمّد هادی