شنبه 26 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شما چرا...؟! پاسخ حسين شريعتمداری به مجمع روحانيون مبارز و هواداران خاتمی، کيهان

آيا حفاظت از شخصيت های نظام برای پيشگيری از ترور فيزيکی آنها نيست؟ بديهی است که پاسخ اين سوال مثبت است و اگر بيم از ترور فيزيکی نبود، بهره گيری از تجهيزات فراوان و محافظان ورزيده و کارآزموده برای حفاظت از آنان معنا و مفهومی نداشت. حال اگر يک روزنامه -مثلاً کيهان- درباره احتمال ترور فيزيکی يکی از شخصيت های نظام هشدار بدهد، بايد مورد ملامت و اعتراض قرار گيرد، يا به خاطر اين هشدار بايد تشويق شود؟ پاسخ اين سوال هم کاملاً روشن است و بديهی است که بايد از هشداردهنده- در اينجا روزنامه کيهان- قدردانی و تشکر شود. خب! حالا سوال بعدی اين است که چه کسانی از اين هشدار عصبانی شده و دست و پای خود را گم می کنند؟ جواب اين سوال هم خالی از ابهام و بسيار بديهی است چرا که فقط سه دسته از اين هشدار عصبانی خواهند شد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اول؛ کانونی که قصد ترور داشته است و با هشدار کيهان، نقشه خود را نقش برآب می بيند. دوم؛ کسانی که زلف خود را با کانون ترور کننده گره زده اند و از اين که کانون ياد شده تروريست معرفی شود، حيثيت سياسی خود را بر باد رفته تلقی می کنند و سوم؛ کسانی که به هر علت و انگيزه از شخصيتی که نسبت به ترور او هشدار داده شده است، دل خوشی ندارند و ترجيح می دهند احتمال ترور او مطرح نشود تا تروريست ها با خيال راحت نقشه خود- که آرزوی دسته اخير نيز هست- را به اجرا درآورند.
آيا غير از اين سه گروه که به آنها اشاره شد، هيچ آدم عاقل، با انصاف... و با وجدانی از هشدار کيهان درباره احتمال ترور فيزيکی يک شخصيت نظام عصبانی شده و برمی آشوبد؟ معلوم است که نه.
کيهان در يادداشت روز پنج شنبه-۸۷.۱۱.۲۴-با عنوان «برای مشارکت يا برهم زدن» به ناخشنودی آقای خاتمی از کانديدا شدن و اصرار طيف تندرو مدعی اصلاحات برای نامزدی وی پرداخته و با اشاره به اعتراف اين طيف به ناکارآمدی آقای خاتمی هشدار داده بود؛
«هدف تندروها از حضور در عرصه انتخابات بالا بردن هزينه نظام است و نه سود رساندن به روند آن و به رسميت شناختن نتايج انتخابات» و پرسيده بود«آيا آنان وقتی در يک روش به بن بست می رسند به روش ديگر روی نمی آورند؟ آمريکايی ها در پاکستان ابتدا تلاش وافری کردند تا از طريق تبليغات و ديپلماتيک، بی نظير بوتو را به قدرت برسانند و از طريق او پاکستان را بدوشند ولی زمانی که دريافتند به هيچ قيمتی حزب او توان به دست آوردن اکثريت را ندارد به روش ديگری متوسل شدند. اين يک عبرت است. بعضی از اصلاح طلبان سابقه روشنی! در اين خصوص دارند».
همانگونه که ملاحظه می شود، نويسنده کيهان با اشاره به ماهيت تروريستی آمريکا و هويت وابسته برخی از مدعيان اصلاحات، هشدارداده است که بعيد نيست آمريکايی ها بعد از نااميدی از پيشبرد اهدافشان توسط آقای خاتمی، دست به ترور فيزيکی ايشان بزنند، همانگونه که با بی نظير بوتو در پاکستان چنين کردند.
خب! کجای اين هشدار، «ضداخلاقی»! «تهديدآميز!» «گستاخانه»! و چنين و چنان است که اعصاب مدعيان اصلاحات را به هم ريخته و به جار و جنجال واداشته است؟! تا آنجا که مجمع روحانيون مبارز عليه روزنامه کيهان «بيانيه رسمی»! و بلندبالايی صادر کرده و آسمان و زمين را به هم دوخته است که وا دموکراسيا! وا اخلاق مطبوعاتيا! وا...وا...؟! مگر چه شده است؟!
بايد از مدعيان اصلاحات و مخصوصاً از مجمع روحانيون مبارز پرسيد، چرا از هشدار کيهان عصبانی شده ايد؟ آيا «آمريکا» را تروريست نمی دانيد و به همين علت، از اين که کيهان به ساحت مقدس!! عموسام نسبت تروريسم داده است، فرياد وا اخلاقا! برآورده ايد؟! و يا، از اين که هشدار کيهان، نقشه احتمالی آمريکا را نقش برآب کرده است، عصبانی شده ايد؟ و يا خدای نخواسته، از اين رخداد احتمالی چندان هم بدتان نمی آيد!! و... اگر هيچيک از اين سه علت باعث عصبانيت شما نيست، پس عصبانيت و سروصدای شما برای چيست؟! خودتان قضاوت کنيد!
البته کيهان علت اصلی عصبانيت برخی از اطرافيان آقای خاتمی را می داند و درآينده ای نزديک با ذکر اسناد غيرقابل انکار به آن اشاره می کند. راستی مگر افرادی نظير رامين جهانبگلو، هاله اسفندياری، شائول بخاش، کيان تاجبخش و... جاسوسان شناخته شده «موساد» و «سيا» نيستند؟ و مگر همه آنها با آقايان مدعی اصلاحات در ارتباط پنهان و آشکار نبوده اند؟! به بيانيه های حزبی و گروهی و نوشته های فراوان روزنامه های مدعی اصلاحات مراجعه بفرمائيد. آيا می توانند اين اسناد آشکاری را که از ارتباط تنگاتنگ برخی اطرافيان آقای خاتمی و شماری از مدعيان اصلاحات با جاسوسان حرفه ای ياد شده حکايت می کند را انکار کنند؟! بديهی است که نمی توانند. آنها نگران برملا شدن اين ارتباط ها هستند، نيستند؟! راستی حضور برخی از مدعيان اصلاحات با توجه به روابط نزديک آنها با جاسوسان موساد و سيا، در اطراف آقای خاتمی نگران کننده نيست؟! هست! پس چرا نعل وارونه می زنند؟!
افراطيون وابسته می خواهند شخصيت آقای خاتمی را فدای اهداف گروهی و حزبی خود کنند و با همين انگيزه ايشان را به ميدان آورده ا ند و اکنون بيم آن دارند قبل از موعدی که خود برای کنار زدن او تدارک ديده اند، نوشته های کيهان، ايشان را متوجه اين ترفند کند... دراين باره گفتنی های ديگری نيز هست که می گذريم، اما سخنی با عزيزان مجمع روحانيون مبارز در ميان است و آن، اين که؛ ساده انديشی نکنيد و فريب جماعتی را که سابقه شناخته شده و مستندی از وابستگی آنها به بيگانگان در دست است، نخوريد شما با آن ها هم سنخ نيستيد.

حسين شريعتمداری





















Copyright: gooya.com 2016