سه شنبه 26 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آفتابی بر لب ِِ بام ِحقيقت، مهدی معتمدی مهر

به نام خدا

روز دوشنبه هجدهم آذر ماه ۱۳۸۷ سايت خبری " رجانيوز " که از حاميان جدی رسانه‌ای دولت نهم محسوب می‌شود و ادعای ذوب شدگی در ولايت دارد در مطلبی زير عنوان « ولايت فقيه از آفتاب هم روشن‌تر است » به طرح واکنش آيت الله نوری همدانی از مراجع تقليد قم در جمع شماری از نخبگان سازمان صنايع دفاع به سخنان دبيرکل نهضت آزادی پرداخته و به نقل از ايشان می‌نويسد: " رييس اين گروهک، ضمن بيان ادعای لزوم حذف ولايت فقيه از قانون اساسی، روحانيان و علما را نيز مورد اهانت قرار داده و آنان را درباری خوانده است. اين آقا که زمانی مترجم امام(ره) در پاريس بود، گفته است هيچ مفهومی به عنوان ولايت فقيه در قرآن نداريم و امام بر اساس برخی روايات آن را درست کرده است. آيت الله نوری همدانی در پاسخ به اين ادعا تأکيد می‌کند: ولايت فقيه از آفتاب هم روشن‌تر است و دو دو تا چهار تا است. مردم براساس عقل و فطرت نياز به سرپرست دارند و در آيات فراوانی نيز به اين موضوع اشاره شده است. »۱



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بررسی اين سخنان از جهات زير مهم می‌نمايد:
۱. اصرار آيت الله نوری همدانی و ساير هم‌انديشان راستگرای ايشان که امروزه در بدنه‌ی دستگاه اجرايی کشور از جايگاه رفيعی برخوردارند بر اين نکته که آقای دکتر يزدی صرفا مترجمی رهبر فقيد انقلاب را در برهه‌ای از زمان به عهده داشته‌اند، افزون بر آن که در يک نگرش خردگرايانه به جايگاه امروزين دکتر يزدی در عرصه‌ی سياست، هيچ خلل و خدشه‌ای وارد نمی‌سازد، اتفاقا به نوعی بارز، توهين به مديريت اجتماعی و مذهبی انقلاب اسلامی و شخص آيت الله خمينی محسوب می‌شود. به راستی اگر آقای دکتر يزدی در دوران انقلاب فقط نقش يک مترجم را برای مشاراليه ايفا می‌کرده است، يعنی کاری که با روزی چند دلار از عهده‌ی هر کس ديگری نيز بر می‌آمده است، اصرار و تاييد رهبر انقلاب در مقاماتی مانند معاون نخست وزير، وزير امور خارجه و عضو شورای انقلاب، از چه رو و با چه برهانی صورت گرفته است؟ آيا به کارگيری يک مترجم در مقاماتی مانند وزارت و معاونت و عضويت در شورای انقلاب با اصل کفايت سياسی و شرط تدبير و تدبر رهبری يک انقلاب، سازگاری دارد؟ نکته‌ی ديگر آن که متاسفانه نگارنده هرچه جستجو کرد نتوانست از سوابق فعاليت‌های آيت الله نوری همدانی که علی‌الاصول نبايد سن و سالی کم از آقای دکتر يزدی داشته باشند، در عرصه‌ی سياست و اجتماع از سال‌های مقارن با ملی شدن صنعت نفت و يا حتی پس از قيام پانزده خرداد و يا حتی پس از پيروزی انقلاب اسلامی تا زمان درگذشت رهبر فقيد انقلاب بيابد. از اين رو ضمن احترام به جايگاه حوزوی و مقام فقهی ايشان بايد ديد که نامبرده با چه صلاحيت و بنا بر چه معيارهايی به ارزيابی و سنجش افراد و جريانات سياسی می‌پردازد که نزديک به ۶۰ سال سابقه‌ی خدمت به مردم و حضور در عرصه‌های گوناگون اجتماعی را در کارنامه‌ی خويش دارند؟
۲. کم‌تر کسی در اين فرض شايبه دارد که عدالت، شرط ضروری فقاهت است. به عبارت ديگر، فقيه تنها کسی نيست که شرايع و لمعه و مکاسب را خوانده باشد. برای کسب شان فقاهت، آراستگی به برخی صفات نيز ضروری است که مهم‌ترين آن‌ها عدالت است. اهميت اين امر به ميزانی است که آيت الله خمينی رهبر فقيد انقلاب و بنيان‌‌گذار انديشه‌ی ولايت فقيه در دوران معاصر بر اين باور است که:
« فقيهی که فاقد عدالت‏ شده باشد، خودش از حکومت می‏افتد، بدون [استعفا] و بدون عزل[. . . ] خود به خود معزول می‏شود، می‏گويد: و ملت هم بايد او را کنار بگذارند. »۲ و اما پرسش اساسی آن است که مفهوم عدالت در ادبيات فقه به چه معنا و در چه گستره‌ای به کار رفته است؟
« بحث عدالت در ميان متکلمين و فقها به دو صورت متفاوت مطرح گرديده است. در حوزه‌ی علم کلام اين بحث را داريم که عدالت، کمال خداوند است در افعال»۳ و اما فقها، رويکردی متفاوت به مقوله‌ی عدالت دارند. ملا احمد نراقی که بايد او را نخستين نظريه‌پرداز ولايت فقيه تلقی کرد، در کتاب معراج السعاده
« ملکه‌ی عدالت را انقياد و اطاعت آدمی از فرمان عقل می‌داند و ثمره‌ی عدالت را بر آن می‌بيند که شخص قادر است بر تعديل جميع صفات و افعال و نگهداشتن در وسط و رفع مخالفت و نزاع فی مابين قوای مخالفه‌ی انسانيه. پس عادل کسی است که همه‌ی کارهای او بر نهج اعتدال باشد. »
« شيخ انصاری معتقد است که عدالت فقهی تنها نظر به دين و مروت دارد. عدالت در دين، ضد فسق است. برای تحقق اين عدالت همين قدر کافی است که انسان از ارتکاب گناهان بزرگ خودداری کند و ظاهر شرع را نگه دارد و آن‌چه عدالت در مروت می‌خوانند، اجتناب از رفتاری است که شان و حرمت انسان را در نظر عامه پايين می‌آورد مانند" الاکل فی الاسواق" که عرفا منافی شان يک انسان سنگين تلقی می‌شده است، اگرچه مرتکب عمل حرامی نشده است»۴.
« تقسيم گناهان به «کبيره» و «صغيره» يا بزرگ و کوچک، يک اصطلاح قرآنی است و از آيات قرآنی چنين استفاده می شود که گناهان و معاصی همه يکسان نيستند و مراتب و درجاتی دارند. بعضی از آنها از اهميت بيشتری برخوردارند و شديداً مورد تنفر و انزجار شارع هستند و بعضی ديگر اهميت چندانی ندارند و هر چند که مورد نهی واقع شده اند ولی انجام آن‌ها آن تأثير نامطلوب روحی را که در گناهان نوع اول موجود است، ندارند. مشروط بر اين که اين گناهان هم تکرار نشوند و بر آنها مداومت و اصرار نکند. اين تقسيم بندی در مورد گناهان، هم در آيات قرآنی و هم در روايات منعکس می باشد و اينک آيه‌ای را که ناظر به اين موضوع است می خوانيم: والذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم»۵
آيت الله دستغيب۶ در کتابی موسوم به گناهان کبيره اعمال زير را در اين طبقه‌بندی جای می‌دهد: شهادت دروغ، اصرار بر گناه و کوچک شمردن گناه، استهزاء، سب و طعن و خوارکردن مومن و همچنين بهتان و سوء ظن. آيت الله خمينی۷ نيز در کتاب تحرير الوسيله اين اعمال را از جمله گناهان کبيره بر می‌شمارد.
] جابربن عبدالله انصاری به نقل از رسول خدا (ص) نقل می‌کند:
«إنّ مِن شرار رجالکم البَهّات الجَری‏ء الفحّاش، الآکل وَحدَه، و المانع رِفدَه و الضّارب عَبده و المُلجِی‏ءُ عياله الی غيره»
«از بدترين مردان شما؛ تهمت زننده‏ی بی‏باک و بدزبان ناسزاگوست ................ ) »[ ۸
آيت الله سيد محمد تقی مدرسی نيز در کتاب فقه الاسلامی حديثی به بقل از امام جعفر صادق (ع) به اين مفهوم را بيان می‌دارد: قد سمّی اللَّه المؤمنين بالعمل الصالح مؤمنين، ولم يسمِّ من رکب الکبائر وما وعد اللَّه‏عزّ وجلّ عليه النار مؤمنين فی قرآن ولا أثر، ولا نُسمّهم بالإيمان بعد ذلک الفعل ]خداوند مؤمنان را به جهت عمل صالح، مؤمن ناميده است، امّا مرتکب گناهان‏کبيره و هر گناهی را که خدا برای آن وعده آتش داده است، در قرآن و اخبار، مؤمن ‏نناميده است، و ما هم بعد از اين کردار او را مؤمن نمی‏ناميم. [

بنابراين آن گونه که از منابع فقه شيعه استنباط می‌شود، عدالت در ادبيات فقهی بر دو پايه استوار است: يکی رعايت شوون عرفی نظير آن که فقيه با لباس خانه در انظار ظاهر نشود و يا کلامی نگويد که حتی اگر جرم هم نباشد در شان مقام وی ارزيابی نشود و دوم آن که مرتکب گناهان کبيره مانند بهتان، گواهی دروغ، آزار و خوار شمردم مومن و نظاير آن نشود و بنا بر فتوای رهبر فقيد انقلاب، فقيهی که از عدالت خارج شود از فقاهت نيز منعزل می‌شود.
حال نکته اينجاست که به کارگيری الفاظی مانند " رييس اين گروهک " و يا ايراد ساير مواردی که بعضا جعلی بوده و هرگز کلام آقای دکتر يزدی نبوده و حتی جنبه‌ی افترا و تهمت نيز دارد با کدام يک از مبانی فوق سازگاری دارد؟
فقيهی که حتی اگر در انظار، غذای سبک بخورد و يا خنده‌ی خلاف شان بکند از عدالت خارج می‌شود، آيا با به کار بردن الفاظی از اين دست همچنان خود را در مقام فقهی خويش ثابت می‌بيند؟
اگر که عقلانيت را شيوه‌ای منطبق با مبانی و سنت فکری اسلام بدانيم و به اين واقعيت توجه داشته باشيم که بشر عصر مدرنيته، ديگر بدون رجوع به عقل هيچ چيزی را نمی‌پذيرد، آن‌گاه اين بيان آيت الله نوری همدانی که " ولايت فقيه از آفتاب هم روشن‌تر است و دو دو تا چهار تا است. مردم براساس عقل و فطرت نياز به سرپرست دارند و در آيات فراوانی نيز به اين موضوع اشاره شده است. " ديگر چندان قانع‌کننده به نظر نمی‌رسد و از آن جا که ايشان و هم‌فکرانشان با بيانات کلی ِ از اين دست، نمی‌توانند به توجيه و تقنيع مخاطبان خود دست يابند. بسيار مناسب است که ايشان و ساير انديشمندان و يا علاقمندان اين آموزه، به جای توهين و يا تخفيف افراد که هيچ حاصلی ندارد و افزون بر تکرار منابع و استدلالات صرفا روايی که فقط برای مقلدان ايشان می‌تواند محل اعتبار مطلق باشد و نه حتی تمام مسلمانان و نه حتی اکثريتِ فقهايی که از اين آيات و روايات، ادراک متفاوتی با ايشان دارند، به پاسخ‌گويی و ابراز دلايل خود در برابر کسانی که در اين زمينه، اثر پژوهشی ارايه داده‌اند، بپردازند و از جمله پژوهش‌هايی که تا کنون مفاد آن هرگز در بوته‌ی نقد علمی مراجعی چون معظم له قرار نگرفته است، جزوه‌ی تحليلی نهضت آزادی ايران پيرامون " ولايت مطلقه‌ی فقيه " است. در غير اين صورت، انديشه‌ی آن بايد داشت که در روزگاری نه چندان دور، آفتاب ِ آيت الله، بر لب بامی ‌نشيند که چون بيافتد، حقيقت ِ آن، به گوش عالم خواهد رسيد.

در پايان، اشاره به دو نکته ضروری می‌نمايد: نخست آن که مراد و انگيزه‌ی چنين سخنانی چه بوده است و دوم اين که پيامدهای اين بيانات برای جامعه‌ی ايران و جايگاه روحانيت شيعه و به ويژه مرجعيت تقليد چه می‌تواند باشد؟
صرفنظر از بحث انگيزه که می‌تواند به فرافکنی‌ها و منافع محفلی و جناحی افراد و گروه‌هايی که دارای چنين ادبياتی هستند، بازگردد، به نظر می‌رسد که سهم‌گين‌ترين پيامد اين نحو بيانات، ايجاد بی‌اعتمادی عمومی مردم به علمای دين و در نهايت گسترش شکاف ملت – روحانيت و تعميق و تشديد بحران و خلاء فرهنگی و اخلاقی جامعه‌ای است که در يک سنت تاريخی چند هزار ساله، فرهنگ خود را از توازن و تعامل دو مولفه‌ی دين و مليت بازشناخته است.

[email protected]

پانوشت‌ها:
۱. رجوع شود به سايت رجانيوز مورخ ۱۸/۹/۱۳۸۷
۲. باوی، محمد :عدالت‏ حاکم اسلامی از ديدگاه امام خمينی (قسمت دوم)، سايت خبرگذاری فارس
۳. موحد، دکتر محمد علی: در هوای حق و عدالت، نشر کارنامه، بهار ۱۳۸۴، ص ۳۰۴
۴. منبع پيشين: ص ۳۰۹
۵. تفسير کوثر جلد۲
۶. دستغيب، عبدالحسين: گناهان کبيره، کانون انديشه‌های اسلامی ۱۳۶۱
۷. رجوع کنيد به سايت http://www.qaraati.net بخش کتابخانه، مباحث گناه‌شناسی
۸. منبع پيشين





















Copyright: gooya.com 2016