مذاکره با ايران بعد از انتخابات، مصاحبه اميد معماريان با مشاور سابق وزارت خارجه آمريکا، روزآنلاين
[email protected]
سوزان مالونی، مشاورسابق وزارت خارجه آمريکا و محقق ارشد موسسه بروکينز واشينگتن، در گفت وگو با روز می گويد که ايالات متحده نمی خواهد مذاکره با تهران به انتخاب مجدد احمدی نژاد کمک کند و بنابراين، پيش از انتخابات آينده سر گفت وگو با تهران را باز نخواهد کرد. وی در عين حال می افزايد اين احتمال وجود دارد که در شش ماه آينده علامت هايی فرستاده شود يا مقدمات چنين گفت وگو هايی چيده شود. اين گفت وگو را می خوانيد.
با توجه به نزديک بودن انتخابات رياست جمهوری در ايران، آيا دولت جديد آمريکا برای برقراری گفت وگو با ايران- طی ماه های آينده - اقدام خواهد کرد؟
از نظر من طی اين ماه ها حداقل علامت هايی فرستاده می شود و مقدماتی فراهم خواهد شد، اگرچه نگرانی زيادی وجود دارد که چنين اقداماتی احتمال انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد را افزايش دهد. با اين حال من همچنان در مورد اينکه واشنگتن - تفاوت نمی کند چه دولتی در آن سرکار باشد- بتواند نفوذی در روند سياست داخلی ايران داشته باشد، بدبين هستم.
آيا برای ايالات متحده تفاوتی می کند که چه نوع رييس جمهوری سر کار باشد؟ يک احمدی نژاد يا يک رييس جمهور ميانه رو؟
ما از دو انتخابات سال ۱۹۹۷ و سال ۲۰۰۵ آموخته ايم که کسی که کرسی رياست جمهوری را در اختيار دارد مهم است. البته اين عامل به صورت کلی به تغيير روند بازی نمی انجامد. ولی علی رغم قدرت محدود و ظرفيتی که رياست جمهوری در نظام سياسی ايران دارد، اين انتخاب می تواند روند سياست های داخلی و خارجی و رفتار با شهروندان ايران را به شدت تغيير دهد. بنابراين مهم است که چه کسی رييس جمهور باشد. در نهايت، ايالات متحده نياز دارد با ايران به توافق برسد، صرف نظر از اينکه چه کسی رييس جمهور باشد.
آيا دولت اوباما می تواند با يک ايران هسته ای کنار بيايد؟
هيچ کس در واشنگتن آمادگی اين را ندارد که حتی در مورد چنين موضوعی صحبت کند. بی شک، پيشرفت خيلی زيادی در زمان دولت بوش در توسعه زير ساخت های هسته ای ايران صورت گرفته است. اما آنها هنوز به نقطه غير قابل برگشت نرسيده اند. البته، به اين هم بستگی به اين دارد که چگونه اين نقطه را تعريف کنيم. بنابراين تمرکز تلاش ها اين است - و خواهد بود- که ايران از رسيدن به آن نقطه باز داشته شود.
با توجه به مشکلاتی که ايالات متحده هم اکنون در افغانستان و پاکستان با آن مواجه است، آيا امکان دارد که ای بخواهد در خصوص برنامه هسته ای ايران مصالحه ای صورت بدهد؟
من هيچ چشم اندازی برای مصالحه واشنگتن بر سر اينکه ايران به صورتی قابل توجه ظرفيت غنی سازی خود را توسعه بدهد نمی بينم. اين موضوع در جامعه سياست گذاری واشنگتن خيلی دور از ذهن است. اگر چه به محض اينکه مذاکرات و گفت وگو های مستقيم آغاز شود می توان به راهی فکر کرد که بر مبنای آن ايران بتواند حق برخورداری از آنچه "حق هسته ای" می نامد را داشته باشد و از سوی ديگر جامعه بين المللی هم از مکانيسمی برای تامين امنيت و اطمينان کامل در خصوص اهداف وجهت گيری برنامه هسته ای ايران برخوردار باشد. اين موضوعی است که محور مذاکرات را به خود اختصاص خواهد داد. فکر نمی کنم در مورد برنامه هسته ای ايران، کسی در واشنگتن از گزينه "هيچ چيز " [برای ايران] سخن بگويد. چرا که اين، گزينه دولت بوش بود وبه وصورت موثری در اثر مرور زمان به عقب رانده شد. اما نکته اين است که هدف، تعليق کامل غنی سازی اورانيوم است. اين بايد موضع دولت اوباما هنگام آغاز مذاکرات با ايران باشد.
انتخاب خانم هيلاری کلينتون به عنوان نامزد وزارت خارجه آمريکا چه تغييری را در نگاه دستگاه اوباما نسبت به ايران به وجود خواهد آورد؟ با توجه به اينکه در جريان انتخابات مقدماتی رياست جمهوری در آمريکا، يکی از مهمترين حوزه هايی اختلاف نظر ميان اين دوکانديدا در خصوص نحوه برخورد با ايران بروز پيدا کرد...
آنها درجريان کمپين اختلافات عمده ای با هم داشتند، اما کمپين الان به پايان رسيده ا و آقای اوباما رييس جمهور منتخب است. اين تصميم و اراده اوست که سياست خارجی ايالات متحده را تعيين می کند. وزير امورخارجه البته توانايی زيادی دارد در تعيين اينکه چگونه ما با مشکلات مختلف مواجه شويم. ولی در عمل، تصميم گيرنده اصلی در زمينه مساپل مختلف اوباماست. به علاوه مهم است که تفاوت های اين دو را زياد بزرگ نکنيم. هر دو آنها درجريان مبارزات انتخاباتی تاکيد کردند که گفت وگو با ايران امکان پذير است و هر دو گفتند که يک ايران با سلاح اتمی را نمی خواهند. بنابراين فکر نمی کنم که فاصله آنها خيلی زياد باشد. اگر چه لحن اين دو به شدت متفاوت بود و آقای اوباما در اواپل کمپين خود ريسک سياسی زيادی را متحمل شد که از گفت وگو های مستقيم با ايران سخن گفت. موضعی که با تاريخ ايالات متحده در هماهنگی بيشتری است.
اگر ايرانی ها از برنامه هسته ای شان دست نکشند، ايالات متحده از چه گزينه های محتمل ديگری استفاده خواهد کرد؟
تحريم ها قطعا برای مدتی زياد بخشی از ديپلماسی آمريکا در رابطه با ايران باقی خواهد ماند . اين يکی از بخش های پايدار ديپلماسی آمريکا بعد از انقلاب ۱۹۷۹ بوده است. هيچ دولت جديدی به صورت کامل تحريم ها را از دستور کار خارج نخواهد کرد. در خصوص ايران، نه توجيهی برای اين کار موجود است و نه سرمايه سياسی مهمی وجود دارد که از کنار گذاشتن تحريم ها حمايت کند. سوال اين است که چه نوع تحريم هايی معنی دار است و می تواند ايران را قانع کند که رفتار خودش را تغيير دهد؟ من فکر می کنم با توجه به تجربه دولت بوش، مشخص است که ما قادر هستيم مقررات و روش هايی را اعمال کنيم که فشارها و هزينه های بيشتری را به ايران تحميل کند. اما اين مساله روشن نيست که آيا برخی روش ها و مقررات به کار گرفته شده، واقعا اهدافی که از آنها انتظار می رفته را برآورده کرده است يانه؟ من اين برداشت که پايين آمدن قيمت نفت و وضعيت نابهنجار اقتصادی در ايران باعث خواهد شد دولت تحت فشار قرار بگيريد تا مسيرخود را تغيير دهد، اندکی خوشبينانه می دانم. تاريخ ايران گواهی می دهد که تغيير سياست ها، خيلی به آرامی اتفاق می افتند و هيچ گاه نتيجه بحران های کوتاه مدت اقتصادی نبوده اند.
بنابراين موضوع گزينه نظامی ديگر دردستور کار نخواهد بود؟
هيچ رييس جمهوری آمريکا نمی تواند گزينه نظامی را از روی ميز بردارد. ايالات متحده قدرت نظامی دارد و هدف آن، اين است که با تهديد های بالقوه ای که برای آمريکا وجود دارد مقابله کند. با اين حال من انتظار دارم که دستگاه اوباما به صورت حساب نشده از گزينه حمله نظامی سخن نگويد. فکر نمی کنم کسی در ميان مقامات بلند پايه وجود داشته باشد که نسبت به سخن گفتن حساب نشده از جنگ بدبين نباشد، به خاطر تاثيراتی که اين رفتار، بر سياست داخلی ايران و در مقياس وسيع تر بر منطقه خواهد داشت. گزينه نظامی آخرين گزينه هر دولتی خواهد بود و مطمئن هستم که اين گزينه، مرکز گزينه های ديپلماسی آمريکا برای آينده ای قابل پيش بينی نخواهد بود.
اسراييل چطور؟ آيا هيچ سناريويی را قابل تصور می بينيد که در آن اسراييل بخواهد به ايران حمله نظامی کند تا برنامه هسته ای تهران را متوقف کند؟
نگرانی زيادی طی چند سال گذشته دراين خصوص وجود داشته است. در عمل ما شاهد تغييری در سياست خارجی اسراييل درمورد ايران نيستيم، جز اينکه می بينيم لحنشان اندکی ملايم تر شده است. اسراييلی ها هنگامی چنين اقدامی را انجام خواهند داد که به هردليلی از آمريکا چراغ سبز دريافت کرده باشند و بدون چراغ سبز آمريکا، چنين اقدامی را صورت نخواهند داد. آنها پيام پيروزی اوباما در انتخابات را به خوبی دريافته اند که عبارت است از اين که حمله نظامی گزينه ای نيست که ما در آينده ای نزديک بخواهيم آن را در نظر بگيريم. طی چند سال آينده، تمرکز روی ديپلماسی خواهد بود. اگر هيچ پيشرفتی حاصل نشود و اگر وضعيت بدتر از آن چه هست بشود، آن زمان می توانيم به گزينه های ديگر فکر کنيم. اما اين موضوع هم نيازمند وجود شرايط مختلفی است و فکر نمی کنم کسی در دستگاه سياست خارجی آمريکا هم اکنون بخواهد روی اين پيش فرض متمرکز شود که ديپلماسی شکست خواهد خورد.