به راستها توصيه شده بود که هر طور شده اين يک سال را هم علاوه بر آن هفت سال تحمل کنند تا عمر طبيعي دولت تمام شود و با سلام و صلوات آقاي خاتمي را از زير قرآن رد کنند و ايشان را تا دم در يک قاب عکسي که سالهاي سال بايد در آن اقامت بي سر و صدا داشته باشد، بدرقه کنند. قرار بود همه مثل بچههاي مؤدب روي صندليها بنشينند، نطق تنشزا نکنند، با دولت تعامل داشته باشند، سياسي کاري نکنند، فقط به فکر معيشت مردم باشند، و خلاصه نشان دهند که راستها چقدر خوب و بي آزار هستند و اين رسانههاي استکباري و روزنامههاي وابسته به دشمن هستند که از آنها يک چهره وحشتناک ساختهاند؛ وگرنه آنها آزارشان به يک مورچه هم نمي رسد.
اما نشد. آقايان و ايضاّ بعضي خانمها تاب تحمل نداشتند. مگر مي شود مجلس دست به اصطلاح امت حزب الله باشد و دولت هر کاري دلش خواست انجام دهد، معاذالله! شواهد نشان مي دهد که در روزها و هفتههاي آينده به طرز آشکارتري شاهد پوست اندازي جناح راست خواهيم بود تا خوش باورهايي که فکر مي کردند با کنار رفتن اختياري يا اجباري اصلاح طلبان، راستها خودشان مجبور خواهند بود دست به اصلاحاتي بزنند ببينند که يک من ماست چند من کره دارد وحاکميت بلامنازع راست چه مزهاي دارد. فراموش نکردهايم بعضي تحليلهاي ساده لوحانه را که مي گفتند راست فقط فضاي سياسي را مي بندد و در عوض فضاي اجتماعي و اقتصادي را باز مي کند. اکنون تحويل بگيرند که اين هنوز از نتايج سحر است. از بحثهايي که در ارتباط با مسايل تعيين پوشش مطرح مي شود گرفته تا برخورد با هنرپيشهها و وبلاگ نويسها و پدر وبلاگ نويسها و پدر پدر هر کس که فکر مي کند راست امروز غير از راست ديروز است و فضا براي برخي دگرگونيها مهياست.
آنچه در هفته گذشته در مجلس رخ داد به ويژه شاخ و شانه کشيدن بر سر قرارداد با ترکها، آغاز پروژهاي است که فصل بعدي آن را در استيضاح خرم خواهيم ديد. در اين پروژه قرار است دولت به چالش کشيده شود تا در صورت تسليم کامل، به تغييرات گستردهاي در تمام سطوح اجرايي تا قبل از انتخابات رياست جمهوري تن در دهد. در صورت عدم تمکين به تعويض مسؤلان مد نظر آقايان از يک سو و تغيير مسير قراردادهاي مهم دولتي از سوي ديگر، آنچه در انتظار دولت خواهد بود، برخورد از موضع قدرت توام با تحقير و ناکارامد نشان دادن آن از سوي ديگر است. به نظر مي رسد در اين مسير هر گونه رودربايستي و ملاحظهاي کنار گذارده خواهد شد و برخوردها بسيار عريان تر از گذشته ادامه خواهد يافت.
مسأله بسيار روشن است. در قاموس فرهنگ راست، تمام حقانيتها متعلق و منحصر به بندگان برگزيده خداست؛ نه فقط حاکميت سياسي، بلکه هر نوع حقوق فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي. فرهنگ انحصار نمي تواند به حوزه سياست محدود شود، هر نوع انديشه، هنر، بيان، رفتار، رشد اقتصادي و پايگاه اجتماعي در غير از مسير تعيين شده دير يا زود با مشکل مواجه خواهد شد. انفعال اجتماعي و باز گذاشتن دست جناح انحصار فقط يکدست شدن سياست را به دنبال ندارد، همه چيز يکدست خواهد شد. آنها به بهانه حمايت از بخش خصوصي داخلي جلوي هر نوع سرمايه گذاري خارجي را مي گيرند تا عرصه اقتصاد از هر گونه رقيب قدري تهي باشد؛ بعداً کار براي سرکوبي يا در اختيارگيري بنگاههاي نحيف داخلي که سرمايه داران زالوصفت تلقي مي شوند چندان دشوار نيست.
تکليف روشن است، در کشور نبايد هيچ منبع عمده درآمد و سرمايه گذاري به جز درآمد نفت که کنترل آن به دست قدرت سياسي است وجود داشته باشد. بايد همه نگاهها همواره به کيسه محدود درآمد نفت دوخته شده باشد و همه دستها براي گرفتن امکانات رشد محدود اقتصادي در مناطق دور و نزديک به سمت اين منبع دراز باشد تا قدرت سياسي غير رقابتي و بلامنازع مرکزي هر که را خواهد عزت دهد و هر که را خواهد مکنت بخشد. اگر بخشها و مناطق مختلف اقتصادي ياد بگيرند که با استفاده از منابع بين المللي و سرمايههاي خارجي سريعاً خود را بالا بکشند وبا استفاده از ارزش افزوده ايجاد شده فقر و نيازمندي را به سرعت پشت سر بگذارند، ديگر قدرت تماميت خواه مرکزي چه کاره است؟
مسيري که راست براي کشور ترسيم کرده چندان غير قابل پيش بيني نيست. بر خلاف آنچه در صدر قانون برنامه چهارم انشاء فرمودهاند؛ «در بيست سال آينده (اگر وضع همين باشد) ايران کشوري است متوسط که درآن همواره بايد طبقه فقير و پا برهنه بزرگي وجود داشته باشد تا به يمن عطاياي نهادهاي حمايتي حکومتي از ولي نعمتان خود حمايت کنند و با محصولات فرهنگي انحصاري حکومت ارضا شوند». باشيم و ببينيم.