شنبه 13 تير 1383

درک تفاوت و توجه به بي نهايت کوچک ها، به مناسبت 18 تير، سيد محمد مظفری

نکته ارزشمندی که پس از واقعه تير ماه سال هفتاد و هشت در برخي مطبوعات آن زمان مورد بررسي قرار گرفت، مقايسه آن با جنبش دانشجويی 1968 در فرانسه بود... هر دو در پايان کار به سرنوشت مشترکي دچار شده، فرآيند هضم در پروسه قدرت را به عيان چشيدند تا آن درجه که امروز از آن خيزش سترگ جز تزريق ترس، بي اعتمادی، و سرخوردگي در حافظه قشر دانشگاهي بر جای نمانده

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

[email protected]
دوباره به سالگرد جنبش دانشجويی ايران رسيديم؛ حرکتي که با توجه به اميدهای آغازينِ اصلاح طلبي اندکي پس از دوم خرداد رخ نمود و در اغتشاش حاصل از خطوط سردرگم قدرت، رفرم، نزاع محافظه کاران و اصلاح طلبان، ... وعدم درک شرايط محيطي و زماني مبني بر پذيرش يا فقدان جنبش های ايدئولوژيک وتوده وارو بالاترازآن نداشتن بينش درست و روشن بينی از پروسه تاريخ ، خاموش شد و انرژی حاصل از آنقدردر بطن جامعه منکسرگرديد که جز پژواکهای نامفهومي ازآن بر جای نماند.
بازگويی قصه تلخ کوی دانشگاه تهران و تبريز، که اين مورد اخير کاملاً مورد بي مهری کانونهای خبری قرار گرفت و مظلومانه از وسعت آن صدايی به گوش هيچ کس نرسيد، و همچنين وقايع سالهای بعد از آن، به ويژه سال گذشته، که از عيار ارزشي نازلتری نسبت به آن رخداد سترگ برخوردار بود، فايده چندانی جز فزودن ملالت در اين جوّ افسرده نخواهد داشت و گرچه بايد گفت ليکن نه هنوز زمان آن فرارسيده ، چرا که قضاوت تاريخ را خطايی نيست ، نه در حوصله اين مختصرمي گنجد. از سوی ديگر، تجربه روشن ساخته که صحبت از آشکارترين و بديهي ترين وقايع درخورتوجه وگاه تکان دهنده ومحتاج بررسي جزعادی ساختن و معمولي جلوه دادن آن ثمر ديگری ندارد.
نکته ارزشمندی که پس از واقعه تيرماه سال هفتادوهشت در برخي مطبوعات آن زمان مورد بررسي قرار گرفت ، مقايسه آن با جنبش دانشجويی سال 1968 م./1347 ش. در فرانسه بود؛ گرچه اين قياس به لحاظي مع الفارق می نمود. هر دو درپايان کار به سرنوشت مشترکي دچار شده، فرآيند هضم در پروسه قدرت را به عيان چشيدند. تا آن درجه که امروز از آن خيزش سترگ جز تزريق ترس، بي اعتمادی، و سرخوردگي در حافظه قشر دانشگاهي بر جای نمانده.
فرآيند خام و نيمه کاره آن حرکت خودجوش در مسيری معکوس تا بدان مرتبه پيش رفت که اندک دخالت کانون قدرت به تفرق و شکاف عميقی در بزرگترين تشکيلات دانشجويی ، دفتر تحکيم وحدت ، انجاميد که اميدی نيز به سرهم آمدن زخم نمي رود.
فهرست بلندبالايی از دلايل ناکارآمدی و عدم اقبال عمومي به جنبش را می توان تهيه نمود که همه در تار بودن فضای سياسی وسردرگمی تاريخی خلاصه می شوند در حالي که جنبش فرانسه محصول عمل آنارشيستهايی بود ذهنهای خام وستيزه -جويانه شان همراه با چشم اندازی که از انقلاب توده ای، آن هم در اوج جنگ سرد ترسيم کردند، در قدرت کاريزمای « ژنرال دوگل» ذوب و مستحيل شدند؛ چرا که مردم فرانسه پس از، از سرگذرانيدن چند انقلاب درسده های 18 و19 م. از آنچنان مصونيّتی برخوردار شده بودندکه زجر تکرار تاريخ را بر خود هموار نسازند. از اين رو شکست اين دوجنبش گرچه ظاهراً معلول عللی مشابه و همگون بودند، ولی علت العلل هر دو در باطن تفاوت بعيدی با يکديگر دارد.
اگرچه واکنش ايرانيان به ظاهر همان رويّه ای بودکه فرانسويان چهار دهه قبل در پيش گرفتند ، امّا اين شباهت تنها در نحوه واکنش بود نه در نوع آن ؛ امتناع مردمِ فرانسه در جهت احتراز از تکرارتاريخ و اجتناب از توقّف سازوکاری بودکه بقایِ دموکراسي بدان بستگي تام و تمام داشت ولي عدم اقبال عمومي از جنبش در ايران بيشتر ناشي از تحريک يک ترس عمومي و به جريان اُفتادن نقاط تاريک در ذهـن ِتوده هايی بود که پس از نزديک به سه دهه از انقلاب، بهای کارسياسی را به زعم ِخويش می داند ، که اگرخونين نباشد، جزآينده ای تيره ، جز خانه نشيني و فلاکت ثمری به بار نمي آورد و به علاوه تجربه خونيـن يک
جنگ هشت ساله و شهادت ِفرزندان ملّت واثرات ناشي ازآن بر«نســل سوخـتـه»ی جوانان امروزی،که برخرابه های موشک وخمپاره رشد کرده اند،آنان را ازدست زدن به اقدام انفجاری ديگری باز مي دارد ليکن اين سکوت فاقد ايمني لازم در برابر ويروس قهقراگرايي تاريخي است!
عاقبت رهبران و دست اندرکاران اين دو جنبش ، جنبشهايی کاملاً مجزا در زمان ومکان ،در خورتوجه است ( گرچه بعيد مي دانم جنبش دانشـجـويي ايـران در آن زمان رهبری داشته ، مگرآنکه امثال «منوچهر محمدی» ، مترسکي آلت دست «اين» و «آن» را تا حدّ رهبری ارتقاء دهيم.) اگر اين آزمــون تاريخــــي شکست خود را مرهون سردرگمي و پراکنش خويش مي بيند، فرانسويان در فرآيندی کاملاً متضّاد شيطنت فرزندان خويش را تحمّل نمودند و در صدد جلوگيری ازتکرار آن برآمدند و چنين شد که «دانـيل کوهـن بــنديت» ، رهبر آنارشيست دانشجويان فرانسوی ، با فروکاستي معلولِ روشن نگری خرد جمعي ملّتش سر از پارلمان اروپا در مي آورد و فردسياسی هر چند تاريخ گذشته ای باقي مي ماند و بخت بر گشته ای چون «احمـد باطــبي» به جرم بالا بردن پيراهن خون آلود دوستش به پانزده سال حبس که معنايي جز از دست رفتن آيـنده شخصـي و تيـره ساختن عمرگران بهای يک انسان ندارد، محکوم مي شود...
و اينجاست که راز تفاوتِ تاريخِ دو سرزمين کهن آشــکار مي شود، تفاوتي که از توجه به بي نهايت کوچکهاست ، همان اپسيلونهای بي ارزشي(!)که گاه تأثــير ماندگارشان را تا تغيير تاريخ به رخ مي کشــــــند .....

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/9656

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'درک تفاوت و توجه به بي نهايت کوچک ها، به مناسبت 18 تير، سيد محمد مظفری' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016