کودتائی شبیه کودتای خرداد 1360؟
در 6 فوریه ، تلویزیون ایتالیائی SKY T.G ، برنامه خود را به ایران اختصاص داد. در این برنامه که از آقای بنی صدر دعوت به میان امده بود ، شخصیتهای سیاسی ایتالیا، از جمله نانتیکا، معاون وزارت خارجه ایتالیا و دمیچلی ، وزیر خارجه پیشین، شرکت داشتند. روزنامه نگار ایرانی آقای بیژن زرمندی نیز از شرکت کنندگان در برنامه بود. در این برنامه ، اطلاع مهمی ابراز شد. حاکی از شباهت وضعیت امروز ایران با وضعیت ایران در خرداد 1360: « ایران » با حکومت بوش در عراق و مبارزه با القاعده و حتی دستگیری بن لادن ، همکاری نزدیک دارد.
معامله پنهانی خامنه ای با بوش بر سر عراق و القاعده بقصد زمینه سازی برای کودتا بر ضد جمهوریت :
● در برنامه 6 فوریه 2004 ، تلویزیون Sky TG، معروف به «ﺁلن فریدمن شو» ، و نیز در مصاحبه با تلویزیون سوئیس، بنی صدر گفت : سنجش افکاری که وزارت کشور ایران انجام داده و بنا بر این، رسمیت دارد، میگوید تنها 4 درصد مردم در انتخابات شرکت می کنند. نسبتها وارونه نسبتها در روزهای بعد از پیروزی انقلاب شده اند. بنا بر این، رژیمی که جمهور مردم در مخالفت با ﺁن اجماع کرده اند ، سیاستی جز سرکوب در داخل و زد و بند با خارج ندارد. قدرتهای خارجی امریکا و انگلیس و اروپا. ﺁقایان بوش و بلر، بخصوص ﺁقای بوش، انتخاب دیگری ندارد. در عراق و افغانستان ، دستش زیر سنگ است. در ایران، ﺁقای خامنه ای هم انتخابی جز ﺁقای بوش ندارد. او ناگزیر است روی ﺁقای بوش سرمایه گذاری کند. حتی اگر در انتخابات ریاست جمهوری شکست بخورد. زیرا الف - از دو نامزد، تنها آقای بوش است که نیاز مبرم به دستیاری ملاتاریا در عراق و در مبارزه با القاعده دارد. کمک بزرگی به انتخاب ﺁقای بوش می شود اگر در روزهای پیش از انتخابات، بن لادن دستگیر و یا حتی کشته شود. ب - معامله با ﺁقای بوش ، دو تضمین برای ﺁقای خامنه ای و ملاتاریا است : 1 - او می تواند انتخابات فرمایشی را بدون ﺁنکه غرب واکنش جدی نشان دهد ، انجام دهد. کسی که در داخل، 4 درصد نیز تکیه گاه مردمی ندارد، جز باج دادن به قدرتهای خارجی چه می تواند کرد؟ و 2 - اطمینان حاصل کند که بر فرض انتخاب بوش، «دکترین لوئیس» (مداخله نظامی برای استقرار مردم سالاری !) در ایران ، اجرا نخواهد شد.
اما اروپا مثل ﺁقایان بوش و بلر، دستش زیر سنگ نیست و انتخاب دارد. رژیم ایران مدعی است وزیر خارجه ایتالیا ، در سفر به تهران ، این نظریه را پذیرفته است که یکدست شدن دولت ایران برای منافع غرب بهتر است. اگر این ادعا حقیقت داشته باشد، اروپا اشتباه جبران ناپذیری را مرتکب شده است. با وجود این ، مردم ایران درسی را که باید بیاموزند ، از رفتار امریکا و انگلستان از سوئی و از رفتار اروپا از سوی دیگر، ﺁموخته اند. زیرا یکبار دیگر مشاهده می کنند که برای غرب، هیچ چیز جز « منافع» ، ارزش ندارد.
بدیهی است مشارکت کنندگان در برنامه تلویزیونی به او اطمینان دادند که اروپا دموکراسی در ایران را قربانی منافع خود نخواهد کرد.
● در 6 فوریه ، در تلویزیون Sky TG، نانتیکا، معاون وزارت خارجه ایتالیا، که به واشنگتن رفته و، با مقامات کاخ سفید ، دیدار و گفتگو داشته است ، پیرامون اطلاع مهمی مورد سئوال قرار گرفت و صحت ﺁن را تصدیق کرد : ایران با حکومت بوش همکاری نزدیک در عراق و در مبارزه با القاعده و حتی دستگیری بن لادن دارد. کاخ سفید از این همکاری کاملاً راضی است. اما اطلاعی که منتشر شد اینست :
* در ﺁنچه به همکاری در مبارزه با القاعده مربوط می شود، دستگاه اطلاعاتی ایران، مأمور است پناهگاه بن لادن و ایل و قبیله ای را که به او پناه داده اند ، بیابد و در اختیار امریکا قرار دهد. اینک دانسته است که بن لادن یک نوبت وارد خاک ایران نیز شده و ﺁن را ترک گفته است.
* در مورد عراق، ایران به تثبیت وضعیت کمک می کند. همکاری در عراق گسترده است و حکومت بوش از ﺁن بسیار راضی است.
● در همین روز، عربستان به امریکا ، در بارۀ بمب ساعت شماری که شیعه عراق گشته است ، هشدار داد. در بصره ، عکسهای خمینی زیاد شده اند. سپاه بدر شهر را در ادارۀ خود گرفته است.
در مناطق شیعه نشین ، سپاه بدر در کار قبضه کردن اداره امور است. نیاز بوش به ﺁرامش نسبی در عراق تا انتخابات ریاست جمهوری ناگزیرش کرده است دست سپاه بدری را باز بگذارد که بعد از سقوط رژیم صدام ، اجازه ورود به خاک عراق را به ﺁن نمی داد. از دید مجلس اعلا، سازمان او همان نقش را پیدا می کند که حزب الله در لبنان دارد . بسا بتواند با کسب اکثریت ، در حکومت عراق نیز نقش اول را پیدا کند. اما از دید ﺁنها که قسمت شیعه نشین عراق را بمب ساعت شمار می شمارند، با توجه به وضعیت در عراق، نه تنها ، خطر تجزیه عراق راروز به روز جدی تر می کند بلکه در منطقه شیعه نشین نیز می تواند درگیریهای مسلحانه ببار ﺁورد. زیرا مجلس اعلا هوادار کم دارد و تحمیل خود به ضرب گلوله ، ﺁنهم توسط سازمانی که پول و اسلحه اش را ایران می دهد، می تواند وضعیتی را بوجود ﺁورد که دیگر قابل مهار نباشد.
در حال حاضر، با حضور قوای امریکا و انگلیس در عراق، و با وجود نقش ﺁیة الله سیستانی در تثبیت وضعیت عراق، حکومت بوش نیاز به همکاری ایران دارد و از این همکاری بسیار راضی است.
دو خبر زیر بر این اطلاع پرتو می افکنند و ﺁن را روشنتر می کنند :
● القاعده و گروههای اسلامی در بالکان به ایجاد پایگاه ها و توسعه ﺁنها ، مشغولند. امریکا در وضعیت مشکلی قرار گرفته است. زیرا در صورتی که بخواهد در بالکان وارد عمل شود ، باید از توان نظامی خود در عراق و افغانستان بکاهد. اما این عمل می توانند به قیمت ناتوانی امریکا در هر سه منطقه تمام شود :
* در 1 فوریه ، ناتو اعلام کرد طرحش را در کسوو با موفقیت به اجرا گذاشته و تجارب حاصل بکارش در موارد مشابه خواهد ﺁمد.
* در 2 فوریه، رئیس سازمان اطلاعات صربستان خبر از استقرار گروههای اسلام گرا ، از جمله القاعده در بالکان داد. با توجه به پیوستن کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا، ﺁمد و شد به اروپای غربی و بسا امریکا ، برای اعضای این گروهها ﺁسان خواهد شد.
در سپتامبر 2003 ، ژنرال ریچارد مایر Myers ، رئیس ستاد ارتش امریکا، برای معاینه محلی و برﺁورد اهمیت خطر این گروهها ، به منطقه رفت.
* منطقه بالکان از جهتی دیگر نیز اهمیت تعیین کننده دارد و امریکا و اروپای غربی را ناگزیر می کند توجه خویش را از ﺁن بر نگیرند : مواد مخدر و « تجارت فحشاء» (دختران جوان را وارد کشورهای غرب کردن و به فحشاء واداشتن ) از این منطقه به غرب راه پیدا میکنند. معاملات قاچاق اسلحه نیز در این منطقه متمرکز هستند. وجود بازار سیاه و امکان دسترسی به پول و اسلحه و سهولت ﺁمد شد به اروپای غربی، این منطقه را از مناسب ترین منطقه ها برای سازمانهائی از این نوع گردانده است. بخصوص که جمعیت مسلمان بزرگ دارد . هرچند این جمعیت بسیار کمتر از مردم کشورهای خاور و ﺁسیای میانه نسبت به اینگونه گروهها علاقه دارند ، با وجود این، از ﺁنجا که همواره توسط قدرتهای اروپائی سرکوب شده اند ، دلیلی نمی بینند برای گروههای اسلام گرا مشکل ایجاد کنند. بزرگ شدن جمعیت مسلمانان در کشورهائی مثل اسپانیا و فرانسه و ﺁلمان و رفتار دولتهای این کشورها با جمعیت مسلمان، این جمعیت را مساعد تکیه گاه این نوع گروهها شدن می گرداند.
با توجه با این واقعیتها ، امریکا و اروپا نمی توانند نسبت به بالکان لاقید بمانند. اگر امروز اقدام نکنند ، فردا خطر می تواند غیر قابل مهار شود .
با ﺁنکه صربستان نمی خواهد امریکا دوباره به منطقه بازگردد و میخواهد به اروپا بپیوندد و بدین خاطر ، وزیر دفاع صربستان اطلاع رئیس سازمان اطلاعات را تکذیب می کند، اما در خود صربستان بسیاری از مسئولان بر این باور هستند که پوشاندن واقعیت و کم اهمیت جلوه دان ﺁن راه حل نیست بلکه جلب همکاری برای خنثی کردن اینگونه گروهها بیشتر می تواند موجب تحصیل اطمینان غرب به صربستان بگردد.
● بنابر اطلاع موثقی که ما بدست ﺁورده ایم :
* تعداد زیادی از مأموران «اطلاعاتی » رژیم در شهر گوتبورگ ، استقرار جسته اند و زیر عنوان « اپوزیسیون » فعالیت می کنند.
* شبکه هائی از مأموران وابسته به «رهبر» جمهوری اسلامی ایران در بالکان و کشورهای انگلستان ایتالیا و ﺁلمان و کشورهای اروپای شرقی ، اغلب در پوشش فعالیتهای بازرگانی، برای مقاصد سه گانه ، ایجاد شده اند : خرید تکنولوژی و جاسوسی نزد مخالفان رژیم و در صورت لزوم اقدام به ترور .
● در صورتی که بنا بر ﺁن شود که رژیم باطن خویش را ظاهر کند و از تضاد با امریکا در ظاهر نیز دست بردارد، با توجه به خطر بالکان ، عوامل «اطلاعاتی » رژیم میتوانند سخت بکار امریکا بیایند.
از ﺁنجا که بنی صدر در مصاحبه های خود به دکترین «تاریخ دان » امریکائی اشاره کرده، بموقع است به نقل از وال استریت جورنال (3 فوریه 2004) دکترین برنارد لویس Bernard Lewis ، به نظر خوانندگان برسانیم :
بعد از ترورهای 11 سپتامبر، این سئوال مطرح شد : چرا مسلمانها از ما امریکائیها نفرت دارند؟ لوئیس گفت : سئوال غلط طرح می شود. علت نفرت ﺁنها از ما ، کاری نیست که ما نباید می کرده ایم و کرده ایم بلکه کاری است که دنیای اسلام باید می کرده و نکرده است. ﺁن کار نوگرانی جامعه های مسلمان است. این جامعه ها از نو شدن ناتوان شده اند. بنا بر این، امریکا می باید از راه مداخله نظامی ، ناتوانی این جامعه ها را جبران کند و مردم سالاری را در کشورهای اسلامی بر قرار بگرداند.
طی 50 سال ، مبنای سیاست خارجی امریکا دکترین ژرژ کنان بوده است. بنا بر ﺁن دکترین، امریکا می باید کمونیسم بین المللی را مهار می کرد. توان نظامیش را بحدی بالا می برد که شوروی یارای جنگ با امریکا را در خود نبیند.
بعد از 11 سپتامبر، دو نظر پیدا شد : نظری که می گفت : نقش اول را باید به رسانه های گروهی داد و ﺁنها مردم خاورمیانه را از ارزشهای واقعی ﺁگاه کنند که امریکا ئیان راهنمای خویش کرده اند . برنارد لوئیس این نظر را پیش کشید که ضدیت با امریکا تقصیر امریکا نیست بلکه بیانگر ناتوانی خود ﺁنها است. برخورد تمدنها که ساموئل هانتینگتون کتاب کرد، نظری است که نخست برنارد لوئیس پیدا کرده بود. بنا بر این نظر، انزجار از غرب، انزجاری تاریخی است. دو دنیا در جنگ صلیبی بوده اند و سه قرن است که دنیای مسلمان - که خود را بهتر می دانست - می بیند رقیب در زمینه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی از او پیشی گرفته است و این برتری را نمی پذیرد.
او که با دیگ چنی ، معاون ریاست جمهوری و کندولزا رایس، مشاور امنیتی بوش دیدار و دکترین خویش را با ﺁنها در میان گذاشته ، توانسته است دکترین « مداخله نظامی برای استقرار مردم سالاری » را بقبولاند. بنا بر این نظریه، از لحاظ امنیت امریکا ، مهم اینست که از امریکا بترسند و به امریکا احترام بگذارند. بدین ترس و احترام ، امریکا میتواند جامعه های مسلمان را نو بگرداند ...
بدیهی است که دکترین لوئیس سخن تازه ای نیست. تمامی ادیانی که در بیان قدرت از خود بیگانه شدند و سپس ، در دوران استعمار ، مستعمره کردن کشورها برای متمدن کردن ﺁنها و ﺁنگاه ، در دوران جنگ سرد ، « دیکتاتوریهای مدرن و مدرن گردان» مبنای سیاست خارجی امریکا و کمونیست کردن کشور ها اساس سیاست خارجی «شوروی» سابق بود. و حالا که دیکتوریهای رشد شکست خورده اند و امپراطوری روسیه نیز از میان رفته است ، برای توجیه سلطه امریکا ، چه می توان یافت جز دموکراسی ؟ مداخله در عراق و افغانستان و معامله با ملاتاریا دروغ بزرگ را بر ملتهای مسلمان ﺁشکار کرده است.
و این خبرها که گویای وسعت همکاری ملاتاریا با حکومت بوش هستند، به معامله اکتبر سورپرایز با بوش (پدر) می ماند. به دنبال ﺁن معامله، کودتای خرداد 60 بر ضد ریاست جمهوری شد و به دنبال این معامله کودتای بر ضد مجلس انجام گرفت. با تسلیم شدن خاتمی و کروبی به « حکم حکومتی » ، از جمهوریت هیچ بر جا نماند. رئیس جمهوری و مجلس دست نشاند «رهبر مطلق العنان»!