جمعه 21 آذر 1382

"گفت وگوى بين مذهب و امور بين الملل"، سخنراني سيدمحمد خاتمي در اجلاس جهاني جامعه اطلاعاتي در ژنو، ايرنا

ژنو، ايرنا : ۲۰ آذر۱۳۸۲ برابر با۱۱ دسامبر۲۰۰۳
رييس جمهورى اسلامي ايران روز پنجشنبه گفت : گفت وگوى تمدنها و بويژه گفت
و گوى ميان اسلام و مسيحيت يک امر بسيار حياتي ، ضرورى و اجتناب ناپذيراست .
سيد "محمد خاتمي " که با موضوع "گفت وگوى بين مذهب و امور بين الملل" در
اجلاس جهاني جامعه اطلاعاتي در ژنو سخن مي گفت ، اظهارداشت : "مي توانيم باتفاهم
و سعه صدر دين هاى فرازماني و فرامکاني را به جاى خود بازگردانيم و خوشبختانه
حرکت هاى اميدبخشي را در اين جهت هم درميان انديشمندان روشن بين جهان اسلام
و هم مسيحيت و نيز ساير اديان شاهديم .
رييس جمهورى اسلامي ايران در شوراى جهاني کليساها افزود : "گرچه امروز نيز
چون گذشته اکثريت قاطع ساکنان اين کره خاک ديندارند، اما ترديدى نيست که
در جهان امروز زندگي ديني ، تفکر ديني ، زبان ديني و بطور کلي هر نحو رفتار
و گفتار ديني ، به معارضه و مبارزه طلبيده شده است .
وى گفت : البته اين امر اختصاص به امروز و "جهان ما" ندارد، بلکه مبارزه
با دين به اندازه خود دين قدمت دارد و بخش بزرگي از تاريخ بزرگان دين چون
انبياى الهي ، اوليا و قديسان صرف همين مبارزه و معارضه شده است ، همانگونه
که قسمت زيادى از "قصص انبيا" و سرگذشت عالمان و قديسان بزرگ که در لابلاى
کتابهاى ديني آمده ، حاکي از همين امر است .
خاتمي افزود : "ما ضمن پذيرفتن قدمت مبارزه با فکر و عمل ديني بايد وجه
تمايز روزگار خودمان را با ساير زمانها در اين مورد روشن کنيم ، زمانه ما
دست کم از دو جهت در مقايسه با روزگار گذشته در مساله معارضه جويي با دين ،
تفاوت عميق دارد."
نخستين تفاوت در مضمون معارضه جويي در گذشته و امروز است ، تا قبل از
دوره جديد، معارضه مخالفان با بزرگان و آموزه هاى ديني خود از سنخ و جنس
دين بود و بيشتر کساني که نامشان جزو مخالفان اديان بزرگ ذکر شده است ، در
حقيقت از خدايي که خود قبول داشتند و از مناسک و تعاليمي که مربوط به دين
خود بود در مقابل دين جديد، دفاع و به تعاليم و نظريات دين ديگر، حمله
مي کردند.
اصلا "بي ديني " به معناى امروزى کلمه ، به جز موارد انگشت شمار، به مثابه
يک امر شايع اجتماعي مصداق نداشت ، بي ديني امر تازه اى است و بحث درباره
علل و دلايل پيدايش آن ، يکي از مهمترين مسايل "کلام جديد" محسوب مي شود.
تفاوت ديگر در "صورت " معارضه جويي با دين در گذشته و امروز است ، که طبعا
صورت و شيوه مبارزه و معارضه با زندگي ديني متناسب با صورت و شيوه زندگي
اجتماعي و امکانات آن است .
ذهن و زندگي بشر در روزگار ما چه تغييرى کرده است که موجب پيدايش نوع
جديد مبارزه و معارضه با دين شده است ؟
بارها خوانده و شنيده ايم که گفته اند، فلسفه يوناني کيهان مدار(کاسمو
سانتريست ) بود و فکر حاکم بر دوره قرون وسطي خدامدار (تئوسانتريسم ) و
در دوره جديد فکر حاکم بر علم و هنر و فلسفه ، فکرى بشرمدار (آنترو
پوسانتريست ) است .
پرسش اين است که "کيهان " در دو دوره يونان و قرون وسطي ، چه معنايي داشت
و نسبت آن با انسان چه بود؟ براى پاسخ دادن به اين پرسش بحثهاى گسترده
دامني در نجوم و فلسفه يونانيان ، ايرانيان ، هنديان ، چينيان ، مصريان و
متدينان به دينهاى يهودى ، مسيحي ، زرتشتي ، اسلامي و هندو، بودايي و غيره
لازم است که مجال آن نيست ، اما اجازه بدهيد اين سوال را کمي مشخص ترمطرح
کنم ، گذشتگان ، وقتي "جهان " و "دنيا" را نه به معني نجومي کلمه ، بلکه به
معني قلمرويي که در کره زمين به زندگي بشرى اختصاص يافته است به کار
مي بردند چه تصورى در ذهن داشتند؟
به نظر مي رسد که تصور آنان از "جهان " يعني هر قسمت از زميني که در آنجا
اقوام و ملل سکني گزيده اند، تصورى بود که مي توان آن را از طرفي "محلي " و
از طرف ديگر "انتزاعي " خواند، محلي بود، به اين دليل که چون امکانات و
وسايط ارتباط جمعي در مقايسه با امروز اندک و ضعيف بود طبعا "هرجاى ديگر"
در ذهن مردمان آن روزگار با مقايسه با "جاى خود" آفريده مي شد و "جهان
ديگرى " در حقيقت چيزى جز "جهان ما" نبود و اگر اختلاف و تفاوتي بود نهايتا
در خصوصيات آب و هوايي ، عوارض طبيعي ، توليدات کشاورى و يا صنايع و معادن
بود.
از سوى ديگر، دانش ايشان درباره شيوه زندگي ديگرى ، بسيار اندک بود و
چون "ديگرى "را نمي شناختند، او را "اختراع " مي کردند و اين اختراع چون
نسبتي با واقعيت نداشت هم صورتي خيالي بود و هم انتزاعي .ايشان با تجربه ها
و تعميم هايي از زندگي خود، صورت انتزاعي و ضمنا مزين به خيالات خود را از
ديگرى اختراع مي کردند.
با پيدايش نظريه هاى جديد نجومي ، زمين ديگر مرکز عالم نبود و گويي
انسان يک مرتبه به جهان بيکران پرتاب شد واضطراب ناشي از آن "پرتاب
شدگي " در ذهن وجان او ظهور پيدا کرد. "احساس ريشه کن شدن " به نوبه خود،
تاثيرات کلامي ، فلسفي و هنرى بزرگي در پي داشته است که طبعا مجال پرداختن
به همه آن در اينجا نيست .
با گسترش امکانات ارتباطي و تسهيلاتي که در امر دريانوردى و جهانگردى
پيدا شد، شناخت اروپاييان که در صف مقدم کشف و اختراع وسايط ارتباطي
قرار داشتند از ساير اقوام و ملل "کما و کيفا" افزايش يافت . اين افزايش
آگاهي از زمين و فرهنگ و علم و دين ديگرى ، متاسفانه هميشه صلح آميز و
انساني نبود. همانگونه که سرزمين ديگرى را "فتح " مي کردند در پي فتح "روح "
و "فرهنگ "ديگرى نيز بودند و چون تا اواخر قرن نوزدهم انسان معيار، "انسان
سفيد اروپايي " بود، گويا ايشان نيز به متابعت از يونيانيان قديم که
مي گفتند هرکس آتني نيست "بربر" است ، بر آن بودند که هرکس سفيدپوست و
اروپايي نيست انسان نيست .در دوره استعمار گويا آتن به اندازه اروپا گسترش يافته بود
رييس جمهورى اسلامي ايران در ادامه افزود : اگر از خود بپرسيم ، ريشه آن
"اروپامحورى " در دوره جديد در کدام خاک ، عمق يافته و از کدام آبشخور،
سيراب مي شود ممکن است به پاسخهاى مختلف و متعددى برسيم اما ترديد نداريم
که همه ما اعم از مسيحي و مسلمان ، دامن مسيحيت را از اين اتهام مبرا
مي دانيم .
وى افزود : حتي اگر واقعا کسي براى ابطال سخن ما به خود زحمت دهد و
نوشته اى را از يکي از تولوگ هاى مسيحي نشان دهد که در آن نشاني از "اروپا
محورى "، "نژاد پرستي " و جنگ طلبي به چشم بخورد، ما با استناد به آموزه هاى
اصلي مسيحيت که در کتاب مقدس و در کلمات قديسان مسيحي به روشني و به تکرار
وجود دارد، بايد آن مطالب را مستند به دليل يا علتي غير از مسيحيت بکنيم
زيرا نمي توان به ديني که در آن محبت "ديگرى " در عرض محبت به خدا قرار
گرفته است ، چنين پيرايه هايي بست . خداى مسيحيان همچون خداى مسلمانان ، خداى
همه جهان است ، خداى همه انسانهاست و مسيحيت و اسلام اختصاص به هيچ زمان
ومکان و نژادى ندارد.
اينک به پرسش اصلي درباره "معني جهان " برگردم و به آن پاسخ دهم .
جهان امروز ما، به معني غيرنجومي و به معني تاريخي و جامعه شناختي آن ،
جهاني است که بسيار کوچک شده است و معرفت از يکديگر، ظاهرا با بسط باور
نکردني وسايل ارتباط جمعي در همين سالهاى اواخر قرن بيستم و اوايل قرن
بيست ويکم ، بايد بسيار دقيق و عميق شده باشد.رشته هاى گوناگون نظير
اورينتاليسم ، اسلام شناسي ، هند، ترک ، ايران ، مصر، چين و ژاپن شناسي ،
انتروپولوژى ، آتنولوژى ، زبان شناسي و غيره بايد به طورى ما را با يکديگر
آشنامي کرد که از آن درخت معرفت ، ميوه شيرين محبت و صلح به ثمر مي رسيد.
آيا به راستي چنين شده است ؟ اجازه دهيد به آغاز بحث بازگردم .
"صورت " دين ستيزى در جهان امروز متناسب با جهان کوچک شده ما است .امروز
صحبت از "دهکده جهاني " مي کنند و اين تشبيه ، بي وجه نيست . همه مردم ساکنان
يک دهکده هستند با اين تفاوت عمده که مردمان يک دهکده بايکديگر به نحوى
آشنا هستند، روابط ايشان معمولا صلح آميز و محبت آميز است ، اگر اختلافي
ميان انسانها بوجود بيايد، حتي اگر آن اختلاف موجب جنگ و کشتار بشود، از
"فهم " موضوع و علت ودليل اختلاف ميان خود ناتوان نيستند.
که اهالي !اما دوستان عزيز، مساله اين است و دوست دارم با کمي اغراق بگويم
دهکده جهاني از درک يکديگر عاجزند و از صلح و محبت ميان آنها کمتر خبرى
مي شنويم . اهالي اين دهکده مبتلا به بلاى "لالي " هستند و نه تنها لال که کر هم
هستند. اما فاجعه از اين هم بدتر است ، کاش فقط کرو لال بودند، اما کرو
لالهايي که در ذهن خود انبوهي از خيالات فاسد خصمانه نسبت به يکديگر
نداشتند.ولي با دريغ بايد گفت : متاسفانه چنين نيست .
آيا اين بلاى بزرگ مصداق بيان آشکار قرآني نيست که "نسوالله فاتسيهم
انفسهم ..." واين خود بيگانگي منجر به کرى ، لالي و کورى نشده است ؟ و آيا
راه درمان بازگشت به خدا و احياء ذکر او نيست ؟
آينده دين و ديندارى در گرو روشن بيني ، زمان شناسي و ترک تعصبات قومي
و گروهي و آمادگي تغيير و عادات ذهني است ، در اين صورت جوهر دين محفوظ
خواهد ماند و روح ازاد و جان مختار ادمي که در عمق وجدان خود ديني است از
دين گريزان نخواهدبود.
ما مي توانيم با تفاهم و سعه صدر دين هاى فراماني و فرامکاني را به جاى
خود بازگردانيم .خوشبختانه حرکت هاى اميدبخشي را در اين جهت هم در ميان
انديشمندان روشن بين جهان اسلام و هم مسيحيت و نيز ساير اديان شاهديم .
بارى امروز گفت وگوى ميان تمدن ها و از آن ميان گفت وگوى ميان اديان و
مخصوصا گفت و گوى ميان اسلام و مسيحيت يک امر بسيار حياتي و ضرورى و
اجتناب ناپذير است .آن چه بر فوريت و ضرورت اين گفت وگو مي افزايد عبارتست
از :
۱ - در جهان امروز، دين ستيزى ، حيات معنوى و زندگي لطيف انساني را به
شدت تهديد مي کند، گفت وگوى عالمان ديني مي تواند اميد ما رابراى نجات
زندگي معنوى انسان افزايش دهد.
۲ -در گفت وگوى ديني است که اميد مي رود بر کرى و لالي و سوءتفاهم موجود
غلبه کنيم .مخصوصا بر اين نکته بايد بيفزايم که متاسفانه قدرتمندان جهان ،
اغلب به جاى کوشش د جهت تضعيف و نهايتا از ميان بردن سوءتفاهمات ، بر آنها
مي افزايند.
۳ - گفت وگوى ميان اديان مخصوصا گفت وگوى ميان اسلام و مسيحيت شايد
راهگشاى ساير محققان و نويسندگان اجتماعي ، فلسفي و روزنامه نگاران شود و
موجب شود بعضي از ژورناليست ها و نويسندگان برنامه هاى راديويي و تلويزيوني
به جاى توليد حجم حجيمي از مطالبي که نتيجه اى جز برافروختن جنگ ودامن زدن
به دشمني ميان مردمان ندارد، به فکر ساختن پل ارتباط و پيداکردن "زبان
مشترک " ميان اقوام و ملل مختلف باشند.
در اين صورت به جاى اين که ما دائما مواجه با نوشته هاو برنامه هايي
باشيم که از تقابل "اسلام و غرب"،"اسلام و مسيحيت " دين و حقوق بشر و غيره
حرف بزنند با محققان متواضع حقيقت جويي مواجه خواهيم بود که خواهند فهميد
نمي توان با استناد به چند حادثه و يا مطالعه چند صفحه از يک کتاب و
مقاله به گستره وعمق ديني مثل اسلام و مسيحيت دست يافت .
۴ - زندگي ديني در جهان معاصر، از طريق گفت وگو و مفاهمه و مبادله
تجربيات ، بر موانع و مشکلات موجود نيز غلبه خواهد کرد وبا بسط و تحکيم
مباني اخلاقي و ديني ديني که به صلح و همزيستي و عدالت دعوت کند و نه
به جنگ و بيداد و استيلا اميد به صلح و عدالت و آزادى افزايش خواهد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/2128

فهرست زير سايت هايي هستند که به '"گفت وگوى بين مذهب و امور بين الملل"، سخنراني سيدمحمد خاتمي در اجلاس جهاني جامعه اطلاعاتي در ژنو، ايرنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016