خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس مجلس شوراي اسلامي
آغاز روند اصلاحات و جنبش اصلاح طلبي در ايران، گرچه بر اساس گفتهي برخي صاحبنظران به بيش از صد سال پيش باز ميگردد، اما گذر از گذرگاه تاريخي دومخرداد 76،اين مقطع را به نام آغاز حركت اصلاح طلبان معرفي كرده است و برخي پيروزي اصلاحطلبان در انتخاباتهاي پس از آن مقطع را تداوم دهنده اين جنبش دانستهاند.
علي شكوريراد رييس ستاد انتخابات جبهه مشاركت، معاون دبيركل اين حزب و نماينده مجلس ششم، با اعتقاد بر اينكه اصلاحات حركتي متداوم اما با فراز و نشيب است ،انتخابات را "شاهراه" اصلاحات ميداند.
شكوريراد در گفتگويي مفصل با خبرنگار پارلماني خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به بيان ديدگاههايش درباره اصلاحات، عملكرد اصلاحطلبان ، انتخابات مجلس هفتم و.. پرداخته است كه متن كامل اين گفتوگو را
در ادامه ميخوانيد:
ايسنا- برخي معتقدند كه جوامع غربي از اصلاح طلبان در ايران حمايت ميكنند؛ اظهار نظر برخي مقامات آمريكايي و غربي نيز گاه بر اين شبهه دامن ميزند؛ از نظر شما طرح چنين موضوعي نسبت به اصلاح طلبان درست است؟
- به نظر ميرسد كساني كه اين موضوع را مطرح ميكنند؛ روشن نميكنند كه منظورشان از اصلاح طلب چيست.
جريان اصلاح طلبي در ايران در روند انتخاباتي دوم خرداد 76 آغاز شد و هنوز ادامه دارد. آقاي خاتمي در مركز اين جريان اصلاح طلب قرار دارد؛ افرادي كه به اين حركت پيوستهاند، اصلاح طلب هستند. يعني 20 ميليون نفر در سال 76 و 22 ميليون نفر در انتخابات سال 80 در زمرهي اصلاح طلبان هستند، علاوه بر اين بعد از دوم خرداد سال 76، بخش بزرگي از كساني كه به آقاي خاتمي راي نداده بودند، بعدها در زمرهي هواداران انديشهي ايشان قرار گرفتند. وقتي ميگوييم اصلاح طلب، شامل همهي اينها ميشود.با چنين تعريفي از اصلاح طلب سوءظني كه برخي نسبت به اصلاح طلبان ابراز ميكنند، بيمورد است.
اگر منظور، اصلاح طلبان درون حاكميت باشد؛ آنها طيفي از نيروها هستند. بخشي از اصلاح طلبان به درون حاكميت راه پيدا نكردند، كه عمدهي آنها بخشي هستند كه در سمت چپ طيف اصلاح طلبان قرار دارند، يعني عمدتا كساني كه اصلاح طلبي را اصلاح ساختاري تلقي و اين را به عنوان خواستهي عيني خود مطرح كردند.
طبيعتا كساني كه خواستار اصلاح ساختاري، يا تغيير قانون اساسي و تغيير روش حكومتي جمهوري اسلامي هستند و نظام ديگري را طلب ميكنند؛ گرچه ممكن است در زمرهي آن 20 ميليون نفر بوده باشند؛ اما به دليل نوع ديدگاهشان نتوانستند وارد ساختار حاكميت شوند و بيرون ماندهاند.گرچه نخبگان اين بخش فعال هستند، اما بدنهي اجتماعي آنها چندان مشخص نيست و به نظر نميرسد بدنهي اجتماعي وسيعي داشته باشند.
اصلاح طلبان درون حاكميت خود يك طيف و گرد آقاي خاتمي هستند؛ برخي در سمت راست آقاي خاتمي و برخي در سمت چپ ايشان قرار گرفتهاند.
مجموعه گروههاي 18 گانه دوم خرداد در زمرهي اصلاحطلبان هستند و ممكن است در طيف مجموعه اصلاحطلبان، نسبت به همديگر موقعيت راستتر يا چپ تر داشته باشند.
آنچه ما شاخص اصلاحطلبي در ايران ميدانيم و فكر مي كنيم اصلاحطلبي در ايران بر مبناي اين شاخص ميتواند حركت رو به جلو و دستآورد داشته باشد، محوريت انديشه و برنامههاي اعلامشدهي آقاي خاتمي است. بين آنچه آقاي خاتمي به عنوان مواضع فكري خود بيان كرده است و آنچه در عمل ناگزير به انجام آن شده است؛ قدري فاصله هست. شاخص اصلاحطلبي انديشه و فكر آقاي خاتمي و نه لزوما عمل وي است، كه در جريان عمل برخي ملاحظات و محذورات موجب شد، توفيق پيشبرد آن كمتر باشد.
با چنين تعريفي از اصلاح طلبان درون حاكميت، درست نيست كه بگوييم اصلاح طلبان چشم به چيزي غير از مردم دارند، سرمايه بزرگ اصلاح طلبان مردم هستند و صرفا با تكيه بر مردم ميتوانند برنامه اصلاح طلبي را پيش برند؛ در غير اين صورت پيشرفتي نخواهند داشت.
ايسنا - با توجه به اين مواردي كه شما گفتيد ؛ حتي اگر طيفي از همان 20 ميليون نفر هم مورد حمايت آمريكا و غرب باشند و يا چشم به آنها داشته باشند، باز هم انتقاد به اصلاح طلبان وارد ميشود، زيرا اصلاح طلبان (بنا به تعريف شما) نتوانستهاند مردم را با خود هماهنگ كنند، كه امروز چنين گرايشي در برخي به وجود آمده است؟
- شاخص براي اينكه مردم چه ميگويند انتخابات است؛ در انتخابهاي بعد از دوم خرداد، همواره شاهد توفيق اصلاح طلبان بودهايم،حتي در انتخابات شوراها هم سرجمع اصلاح طلبان پيروز شدند، اما در شهرهاي بزرگ به دليل عدم حضور مردم و ناكامي نامزدهاي اصلاحطلب، اين تلقي ايجاد شد كه اصلاح طلبان شكست خوردند و محافظه كاران پيروز شدند؛ در حالي كه انتخابات شوراها هيچ پيروز واقعي نداشت، شايد يك شكست براي كساني بود كه حضور مردم در آن انتخابات را به منزلهي پيروزي نظام ميدانستند، به دليل عدم حضور مردم، يك شكست براي اصلاح طلبان به دليل اينكه نتوانسته بودند مردم را مجاب كنند كه به صحنه بيايند و در انتخابات شركت كنند و يك پيروزي كم ارزش براي محافظه كاران بود كه توانسته بودند، براي مثال در تهران با اخذ راي متوسط حدود دو و نيم درصد، شوراي شهر را به دست آورند. راي اين درصد از رايدهندگان در شهري مانند تهران براي كسي پيروزي محسوب نميشود، چنين پيروزي فقط در سايهي عدم حضور مردم مفهوم پيدا كرده است.
در انتخابات شوراها انتقاد اصلي متوجه اصلاح طلبان نيست، بلكه متوجه اين موضوع است كه در نظام دوگانهاي كه امروز در كشور ما به وجود آمده است،راي مردم به طور مناسب منشا اثر قرار نگرفته است و مردم به اين دليل كه راي خود را در انتخابات مجلس ششم موثر نديدند، دست به حركتي اعتراضي زدند.
در طي اين مدت بسياري از مردم كه در انتخابات شركت نكردند؛ علاوه بر اينكه از قبل متوجه كم اثر شدن رايشان بودند، ولي متوجه پر اثر بودن عدم شركتشان شدند و متوجه شدند كه عدم شركتشان تا چه حد اثر مثبت براي محافظه كاران دارد و تا چه حد محافظه كاران خوشه چين اين رفتار سياسي مردم بودند. بنابراين بخشي از مردم با نگاه به عملكرد شوراي شهرهاي بزرگ و شهرداري تهران و نظاير آن، شاهد هستند كه وقتي پاي صندوقهاي راي نميروند، چه ديدگاهي بر سرنوشت آنها حاكم ميشود و به طور واقعي حكومت ميكند و ديگر مردم راي و ابزار اثرگذاري خود را از دست داده اند.
يكي از مسوولان كه چند روز گذشته به كرج رفته بود، عنوان ميكرد كه مردم از تخريب باغات و برخي ديگر از مسائل شاكي بودند؛ وقتي ايشان گفته بود به شوراي شهرتان مراجعه كنيد، گفته بودند كه ما اصلا در انتخابات شوراها شركت نكرده بوديم و قبولشان نداريم. اين مسوول گفته بود وقتي كه نميرويد و در انتخابات شركت نميكنيد، حالا حتي نميتوانيد به آنها شكايتهايتان را عنوان كنيد.
نتيجهي عدم شركت در يك انتخابات آزاد و دموكراتيك اين است كه مردم عنان سرنوشت خود را از دست ميدهند و در اختيار كسي قرار ميدهند كه مثلا با دو و نيم درصد راي دهندگان به حاكميت رسيده است.
نتيجهي منطقي چنين رفتار سياسي اين است كه آنها نه تنها ديگر بر سرنوشت خود حاكم نيستند، بلكه ملجا و پناهي هم براي اينكه كسي به مشكلات آنها رسيدگي كند؛ پيدا نميكنند.
امروز، مجلس شوراي اسلامي كه با راي مردم انتخاب شده است، در بعد نظارتي، در رسيدگي به شكايت مردم كارنامه سرافرازي دارد و با جود همه كار شكنيهايي كه در مسير مجلس ششم شده است، توانسته توفيقات زيادي داشته باشد، ما در ابعاد اقتصادي و اجتماعي توفيقات خوبي داشتهايم، برنامههاي سياسي ما عمدتا در مجلس به دليل رد مصوبات از سوي شوراي نگهبان با مشكل مواجه شده است. مجلس تلاش خود را كردهاست، ولي با موانعي نيز مواجه شده است كه اين موانع نيز جز با فشار خود مردم برطرف نميشود.
روش برطرف شدن اين مانع در مسير اصلاحات حضور مردم در صحنه و فشارشان بر دستگاههايي است كه خلاف اراده و راي مردم عمل ميكنند.
ايسنا- مجددا به شبهه غربگرايي اصلاح طلبان برگرديم؛ شايد يكي از دلايل طرح اين شبهه، كوتاه آمدن آنها از برخي شعارهايشان باشد. براي مثال استكبار ستيزي از جمله محكمات فكري جريان چپ از آغاز انقلاب تاكنون بوده و شما به عنوان يكي از اعضاي جنبش دانشجويي در گذشته همواره به اين شعار پايبند بوديد، ولي حالا مسايل ديگري مطرح ميشود كه بعضا خلاف آن شعارهاست، مثلا زماني كه آقاي محمدجواد لاريجاني با نيك براون مذاكره كرد از سوي اصلاح طلبان فعلي مورد انتقاد قرار گرفت، در حالي كه امروز خود بحث مذاكره با آمريكا و يا حتي همكاري در سطوحي مانند پارلماني را مطرح ميكنند، آيا بروز تغيير در روشها يا محكمات فكري موجب ايجاد چنين شرايطي شده است؟
- دربارهي آقاي لاريجاني انتقاد به اين نبوده كه با يك مقام انگليسي مذاكره كرده است، بلكه انتقاد به محتواي مذاكرات بود.در آن مذاكرات با يك مقام انگليسي راجع به اختلافات بين دو جناح درد دل شده بود.اينگونه برداشت ميشد كه هدف جلب حمايت آنها بود براي اين كه بتوانند در رقابتهاي داخلي توفيقي به دست آورند؛ وگرنه صرف مذاكره با مقامات انگليسي يا آمريكايي مورد انتقاد نبود.
حضرت امام (ره) آغازگر شعار مبارزه با آمريكا بودند و بزرگترين حاملان آن هم جناح چپ بوده اند، روز ملي مبارزه با استكبار جهاني هم در مجلس سوم از سوي اكثريت چپ به تصويب رسيد و اين قابل افتخار است.
اين كه ما در عرصهي سياست بينالملل با آمريكا در مبارزه هستيم، غير قابل كتمان است. آمريكا خواستار توسعهي سلطه و سيطرهي خود، حتي بر جمهوري اسلامي ايران است كه تاكنون در اين زمينه توفيقي نداشته و نتوانسته است اين كار را انجام دهد.
نوع برخورد با آمريكا متناسب با شرايط هر زمان و اعتماد به نفسي است كه ما به خود داشته باشيم. در بين مقامات كشور در نفس مذاكره مخالفتي نيست؛ ولي بحث بر سر اين است كه چه كسي، چگونه و در چه زماني اين مذاكره را انجام دهد، اگر ميخواهيد اين را يك نقطهي ضعف براي اصلاح طلبان ذكر كنيد؟ ميگويم خير؛ اين نقطهي قوت اصلاح طلبان است كه مواضع خود را شفاف بيان ميكنند.
به خصوص بعد از دوم خرداد كه ما در اوج عزت بينالمللي بوديم، اين فكر پيش آمد كه ما در شرايط اوج عزت بينالمللي و اعتبار جهاني ميتوانيم با تنشزدايي در روابط خود با آمريكا،اين امكان را كه سرمايههاي مادي و معنوي نظام جمهوري اسلامي را براي اثرگذاري در جهان صرف كنيم، به دست آوريم؛ بنابراين ما در جهت بهرهگيري از چنين فرصت طلايي كه بعد از دوم خرداد در اختيار جمهوري اسلامي ايران بود، اين بحث را بعضا مطرح ميكرديم، كه تنش زدايي ميتواند در سطح بينالملل حتي با آمريكا، كمك به اثر گذاري بيشتر جمهوري اسلامي ايران در جهان كند. اين از موضع عزت است نه ذلت، وقتي ما در موضع عزت و اعتبار اين مذاكرات را انجام ندهيم، طبيعتا ممكن است روزي در موضع ضعف به چنين چيزي به وقوع بپيوندد.
كساني در سالهاي گذشته شعار مبارزه با آمريكا را براي كاربرد مسايل سياست داخلي خود و از ميدان به در كردن رقبا در داخل به كار بردند و بدون در نظر گرفتن منافع ملي، كوركورانه بر طبل شعارهايي نواختند كه اگر چه در يك زمان كاركردهاي مطلوبي داشته است؛ لزوما در هر زمان چنين نخواهد بود. همين افراد موجب شدند كه ما از شرايط اعتبار بينالمللي كه در سال 76 و 77 ، زمان پذيرش پيشنهاد گفت و گوي تمدنهاي آقاي خاتمي در سازمان ملل، داشتيم به شرايط اجماع جهاني عليه ايران دربارهي پروتكل الحاقي برسيم. آنها سرمايههاي بزرگ اين ملت را بر باد دادند و چيزي هم در ازاي آن به دست نياوردند.
شعار مبارزه با آمريكا در جهان امروز بايد متضمن عقلانيت و توجه به منافع ملي باشد و اگر فاقد اين دو عنصر باشد؛ صرفا نوعي تبليغات سياسي با مصرف داخلي بيشنيست.
ايسنا- از جمله انتقادهايي كه به اصلاح طلبان وارد است و بيشتر در محافل دانشگاهي و بحثهاي تئوريك مطرح ميشود، عدم توزيع قدرت بعد از به قدرت رسيدن است، نظر شما چيست؟
- بايد مشخص شود كدام اصلاحطلبان به توزيع قدرت و در بين چه كساني معتقد نبودند؟
ايسنا- اصلاحطلبان حكومتي.
- بعد از پيروزي در انتخابات رياست جمهوري و انتخابات مجلس شوراي اسلامي در مجموع تنها 25 درصد قدرت به اصلاح طلبان رسيد؛ كه بتوانند با تكيه بر آن كاري را از پيش ببرند. بخش اعظم اين قدرت در اختيار دولت و در راس آن آقاي خاتمي بود.
آقاي خاتمي مورد انتقاد اصلاحطلبان است كه چرا قدرت را در اختيار اصلاح طلبان واقعي و مصمم قرار نداد، انتقاد اصلي به آقاي خاتمي از سوي اصلاحطلبان اين است كه چرا به خصوص كابينهي دوم را با اقتدار بيشتري از ناحيهي اصلاح طلبان تشكيل نداده و سعي كرده است، اصلاحطلبان داراي عيار اصلاح طلبي كمتري را به كارگيرد، يعني عكس چنين موضوعي مطرح بوده است.
بخشي كه مربوط به مجلس است؛ در مجلس نمايندگاني با راي مردم انتخاب شدند، هر كس سهم خود را از هر مقدار كه مردم به او راي دادند،بهره گرفته و به مجلس وارد شده است؛بنابراين توزيع قدرت در مجلس معنا ندارد. چه انتخابات مجلس و چه در توزيع افراد در كميسيونها، هيات رييسه و جاهاي ديگر مجلس، آنچه حرف اول را ميزند، راي نمايندگان است. بنابراين كسي مسوول چنين چيزي نيست، حتي توزيع قدرت هم صورت گرفته است، محافظه كاران در كميسيونهاي مختلف و مهم حضور دارند و رييس كميسيون هم دارند.
اگر بحث برسر اين است كه اصلاح طلبان چگونه قدرت را در بين خود توزيع كردند؛ در مجلس بر اساس راي نمايندگان است و كسي مسئول اين قضيه نيست.
اگر منظورتان از اصلاحطلباني كه مورد اين سوال قرار ميگيرند، جبههي مشاركت بوده است؛ بايد هركس چنين حرفي را ميزند بگويد كه جبههي مشاركت در كجا اختيار توزيع قدرت داشته است و در اين توزيع قدرت سهم كسي را نداده است. به نظر من جبههي مشاركت بر اساس ميزان رايي كه مردم به اين حزب دادهاند و ميتوان شاخص آن را در مجلس ديد؛ نه در دولت و نه در مجلس به اندازهي سهم خود از ميزان آرايي كه مردم به جبههي مشاركت دادهاند، برخوردار نبوده است، براي مثال بزرگترين فراكسيون مجلس در اختيار مشاركت است، اما رييس مجلس از مشاركت نيست. در دولت هم تعداد وزرا و اعضاي هيات دولت كه از مشاركت هستند به نسبت اكثريت حزبي مشاركت نيست و كمتر از آن است؛ بنابراين اگر كسي بخواهد در زمينهي توزيع قدرت شاكي باشد و اگر منظور سوال شما به مشاركت برگردد، ما هم شاكي هستيم كه به ميزان اكثريتي كه اين حزب در جامعه دارد، قدرت در اختيار اين حزب قرار نگرفته است.
ايسنا- با توجه به اينكه استراتژي جبههي مشاركت همچنان اصلاح از درون است و با توجه به موانعي كه بر سر راه اصلاح از درون عنوان كردهاند؛ از جمله انسداد حقوقي و تهديدات بينالمللي، از نظر شما سرنوشت اصلاحات با وجود اين موانع چه خواهد بود؟
- سرنوشت اصلاحات حكايت داستان چشمه و سنگ است؛ « بسي كند و كاويد و كوشش نمود كز آن سنگ خارا رهي بر گشود» ما هم بايد بر اين اساس صبورانه و پيگيرانه اصلاحات را به پيش ببريم و فكر ميكنيم در نهايت در اين زمينه توفيق از آن ملت ايران خواهد بود؛ چه ما در مجموعه اصلاح طلبان درون حاكميت باشيم و چه نباشيم، پيروزي از آن ملت خواهد بود و ملت آنچه را كه ميخواهد در عمل هم تجربه خواهد كرد.
براي مثال ما ميگوييم بر اساس برنامه ما ظرف يك سال مي شود اين كار را كرد و محافظه كاران مقاومت ميكنند و ممكن است اين برنامه يكساله به پنج يا 10 سال تبديل شود. اين اقضاي زمان است، حتي براي كساني كه پنبه در گوش خود گذاشتهاند.
روند اصلاحات در ايران يك روند برگشت ناپذير و محتوم است، تنها ممكن است شدت و ضعف و دير و زود آن بر اساس ميزان موانعي كه بر سر راهش قرار ميگيرد تفاوت داشته باشد؛ بنابراين در اين بحث ما همهي نيروهاي سياسي و مردم را به صبر، استقامت و پايداري بيشتر در جهت برنامهها و اينكه خسته نشوند، دعوت ميكنيم.
خستگي مردم بزرگترين آفت اصلاحات است.هر مقدار مردم زودتر خسته شوند، اهداف اصلاحات ديرتر تحقق مييابد، نمونهي آن را در انتخابات شوراها مشاهده كرديم كه عدم حضور مردم ما را از دستيابي به اهداف اساسي جنبش اصلاحات دور كرد، ولي با درسي كه از انتخابات شوراها گرفته شده است ميتوان اميدوار بود كه بشود، راههاي جديتر و اساسيتري را دنبال كرد.
ايسنا- بر اساس گفتهي شما اصلاحات تداوم دارد؛ بنابراين نميشود سرنوشت آن را با انتخابات گره زد؛ چون بر اساس گفتهي شما سرنوشت اين انتخابات هر جور كه باشد، در نهايت اصلاحات ادامه دارد؟ پس دليل اينكه جبههي مشاركت انتخابات را نقطهي عطف اصلاحات دانسته است، چيست؟
- انتخابات اصليترين مسير پيشبرد اصلاحات است و اگر انتخابات از ماهيت انتخاباتي خود خارج شود؛ تنها شاهد شكل و شمايل انتخابات باشيم، يك شاهراه اصلي را مسدود شده خواهيم ديد. اگر سيل مردمي و ارادهي مردم در مسير اصلي خود به جريان در نيايد و اين مسير اصلي مسدود شود، اين جريان بزرگ تبديل به يك سيل بنيانكن خواهد شد و موجب خسارات بسياري خواهد بود. پرداخت كننده اين خسارات هم خود مردم خواهند بود؛ ولو اينكه در جريان اين مساله كساني كه مانع بر سر آن قرار دادهاند، زير پاي مردم قرار گيرند، اما خود مردم هم هزينهي بسياري خواهند پرداخت.
كساني كه در مسير شاهراه اصلاحات كه انتخابات است، مانع ميگذارند، نه تنها چيزي به دست نميآورند بلكه همه چيز، حتي خود را نابود ميكنند.
ايسنا- در بيانيهي اخير جبههي مشاركت عنوان شده است كه مردم در انتخابات يا اصلاح رفتارها و يا تغيير ساختار حقوقي را انتخاب ميكنند؛ كدام يك از اين گزينهها به حضور و كدام به عدم حضور مردم باز ميگردد؟
- انسداد حقوقي در جامعه، در حقيقت همان بستن مسير اصلي اثرگذاري مردم است و حركت آرام و متين را به يك سيل بنيان كن تبديل ميكند. ايجاد انسداد حقوقي، انسداد سياسي، برقراري استبداد و تحميل ارادهي اقليت بر اكثريت ميتواند براي اصل كشور و نه فقط نظام خطر آفرين باشد، اگر چنين اتفاقي رخ دهد براي اصل و بقاي كشور ايران كه همهي ما وظيفه داريم از بقاي آن پاسداري كنيم؛ آنچنان كه از گذشتگان به ما رسيده است، تماميت ارضي، استقلال و هويت ايراني را براي آيندگان محفوظ نگاه داريم، خطرآفرين خواهد بود.
اصلاح روشها، كم هزينهترين راه پيشبرد اصلاحات است و ميتواند متضمن بقا و منافع اقليت جامعه كه امروز تلاش مي كنند، در برابر خواست اكثريت جامعه ايستادگي كند هم باشد، آنها اگر عاقلانه فكر كنند حتي براي بقاي محترمانهي خود بايد كمك كنند تا اين اصلاح روشها صورت بگيرد، تا چه اقليت امروز و چه اكثريت، بتوانند در فرداي ايران اسلامي نقش داشته باشند، اقليت اميد تبديل شدن به اكثريت داشته و اكثريت مسئوليت ادارهي جامعه را برعهده داشته باشد تا بتواند پاسخگو باشد.
ايسنا- بيشترين انتقاد شما به آن چه كه آن را انسداد حقوقي و نحوهي برگزاري انتخابات ميدانيد، بر ميگردد، اما با وجود تاثيرگذاري نحوه برگزاري انتخابات، تجربهي انتخابات شوراها نشان داد كه ميتواند تاثير گذار هم نباشد، چون در انتخابات شوراها نظارتها برعهدهي مجلس بود و از رد صلاحيتها و نظارت استصوابي و دفاتر نظارتي و ….. هم خبري نبود؟
- عدم مشاركت مردم در انتخابات شوراها مورد انتقاد اكثر تحليل گران سياسي در هر طيفي است، مردم براي نشان دادن اعتراض رفتاري را نشان دادند كه اين رفتار به ضرر خودشان تمام شد؛ مثل كسي كه براي اعتراض به موضوعي خود را به آتش ميكشد.
نوع حركت اعتراضي مردم در انتخابات شوراها، خود دليل و منطق اعتراض بود كه نميتواند روش قابل دوام و مورد تاييدي باشد، بنابراين اكثر صاحبنظران و تحليلگران سياسي، گزينش عدم شركت را در انتخابات شوراها يك اشتباه تاريخي قلمداد مي كنند. علاوه بر اين در كنار اين بحث مطرح ميكنيم كه به هر حال مردم رفتار خود را انجام ميدهند و ما نميتوانيم براي مردم تعيين تكليف كنيم.
تحليل با تعيين تكليف متفاوت است؛ در تحليل عملكرد مردم در طول ادوار تاريخ ، ميتوان تحليل كرد كه در دورهاي مثلا در زمان كودتاي 28 مرداد، يقينا مردم قابل انتقاد هستند كه چرا با خانهنشيني خود فرصت دادند تا عدهي كمي بتوانند كودتاي 28 مرداد را به نتيجه برسانند. ولي مردم يك شخص نيستند كه بتوان با آنها بحث يا آنها را محاكمه كرد. مردم رفتارهاي خود را بر اساس دريافتهاي خود از پديدههاي اجتماعي بروز ميدهند، بنابراين ما علاوه بر اين كه رفتار مردم را در انتخابات شوراها درست نميدانيم، ولي نميخواهيم كسي را محاكمه و يا به آنها انتقاد مستقيم كنيم.
مردم در انتخابات شوراها بر اساس عواملي كه وجود داشت به يك تصميم رسانده شدند و اين ناشي از عملكرد سياسيون اعم از محافظه كاران و اصلاح طلبان است. برخي تاكيد ميكنند كه سهم اصلاح طلبان در اين موضوع بيشتر است و برخي سهم محافظه كاران را بيشتر ميدانند.
يقينا عدم حضور مردم در پاي صندوقهاي راي اول از حساب نظام برداشت ميكند و بعد به حساب ديگران ميرسد. يعني لطمات عدم حضور مردم در ابتدا براي نظام بود و بعد ميتوان دربارهي اين كه سهم شكست هر كدام از جناحها چقدر است، بحث كرد.
ما براي انتخابات مجلس هفتم دو شرط مطرح كرديم؛ يكي آزادانه و عادلانه بودن انتخابات و ديگري تضمين حقوق منتخبان. آن چه در انتخابات شوراها رفتار مردم را شكل داد، اشكال در آزادانه و عادلانه بودن انتخابات نبود، آزادترين و دموكراتيكترين انتخابات مملكت ما، همين انتخابات شوراهاي دوم بود كه كمترين محدوديت را در انتخاب مردم شاهد بوديم، ولي مرد نخواستند از اين آزادي بهرهبگيرند.
علت عدم حضور مردم در انتخابات شوراها اعتراض به عدم تضمين حقوق منتخبين بر اساس تجربهي مجلس شوراي اسلامي و نه بر اساس تجربهي شوراها بود. گرچه شوراي اسلامي شهر تهران تجربهي مثبتي از خود در دور اول بر جاي نگذاشت ولي در سراسر كشور اينگونه نبود،مثلا در شهري مانند اصفهان كه شوراي شهر هم معقول و منطقي بودند، دعوايي هم نبود، اصلاح طلبان هم براي ارايه ليست به وحدت رسيدند و ليست واحدي داده بودند. همان اتفاقي كه در تهران افتاد در آن جا هم رخ داد؛ بنابراين در ارزيابي عملكرد شوراها اين شكست را متوجه عملكرد شوراي شهر يا اصلاح طلبان در ارايهي ليست واحد نمي دانيم، مردم در اعتراض به محدود شدن اختيار منتخبانشان در مجلس شوراي اسلامي، در يك واكنش سمبليك در انتخابات شوراي شهر شركت نكردند و در حقيقت خواستند تلنگري را متوجه اصل نظام كنند تا متوليان نظام به خودشان بيايند.
مردم در انتخابات شوراي شهر سيلي به گوش همه، چه راست و چه چپ زدند.
همين قضيه باعث شده است، كساني كه به اساس و پايههاي نظام توجه ميكنند، خواستار افزايش مشاركت مردم در انتخابات مجلس شوراي اسلامي شوند. كساني كه در انتخابات شوراها با عدم دعوت و يا رفتارشان به عدم مشاركت مردم در انتخابات كمك كردند، به خودشان آمدهاند و امروز با دعوت مردم به مشاركت در انتخابات مجلس ميخواهند دوباره اين سرمايه ملي را احيا كنند.
آزادانه و عادلانه بودن انتخابات يك شرط و تضمين حقوق منتخبان مردم شرط ديگر است، كه با تحقق اين دو شرط ميشود انتخابات را يك انتخابات واقعي قلمداد كرد و انتظار داشت با تحقق اين شروط مردم هم بالاترين سطح مشاركت را از خود نشان دهند.
ايسنا- جبههي مشاركت همين شرايط را براي شركت در انتخابات عنوان كرده است. دبير كل جبهه مشاركت هم تشكيل ستاد انتخابات را به معناي شركت در انتخابات ندانستهاند، اگر شرايط خود را تا زمان انتخابات محقق ندانيد، به معناي عدم شركت جبههي مشاركت است و يا اينكه در راستاي تحقق اين شروط برنامههايي در دست داريد؟
- برنامه اصلي هر حزبي شركت در انتخابات است؛ لزومي هم ندارد كه در اين باره تصميمي گرفته شود، چون اين تصميم همزمان با تاسيس حزب گرفته شده است، ما نيز بر اساس همين برنامه عمل ميكنيم.
آنچه تاكنون مشوق ما بودهاست، تا براي شركت در انتخابات اميد داشته باشيم؛ اين است كه وزارت كشور بارها تاكيد كرده است كه حداكثر تلاشش را براي برگزاري انتخابات عادلانه انجام مي دهد و اگر بخواهد در انتخابات بيقانوني و بيعدالتي شود، در مقابل آن خواهد ايستاد. اين ميتواند تضمين كافي را ايجاد كند، كه به سمتي ميرويم كه علاوه بر خودمان، نهاد مجري انتخابات هم در اين جهت تلاش ميكند، ما نميتوانيم نسبت به آنچه وزارت كشور اعلام ميكند با سو ظن نگاه كنيم و فكر ميكنيم وزارت كشور در آن چه اعلام كرده،مصمم است،با اين مقدار از تضمين كه در قبال آزادانه و عادلانه بودن انتخابات داريم به سمت انتخابات ميرويم.
ما تصميم نهايي خود را موكول به برگزاري كنگره فوقالعاده كه اوايل بهمن ماه برگزار ميشود كردهايم. در آن كنگره نحوهي عمل شوراي نگهبان در بررسي صلاحيت نامزدها روشن خواهد شد و ما ميتوانيم بر اساس شرايط روز تصميم بگيريم.
دربارهي تضمين حقوق منتخبان هم؛ تلاشهايي را صورت ميدهيم تا بتوانيم تصمينهاي لازم را به دست آوريم، مهمترين تضمينش را هم پافشاري و ايستادگي خود ميدانيم و فكر ميكنيم كه ميتوانيم آنچه حق مسلم ما و مردم ما هست را با چنگ و دندان حفظ كنيم، اينگونه نيست كه بخواهيم به راحتي در مقابل خط و نشان كشيدنهاي ديگران عرصه را خالي كنيم؛ بنابراين ما در جهت استيفاي حقوق اصلي خود و ملت كه برگزاري آزادانه و عادلانه انتخابات و تضمين حقوق منتخبان است، قدم بر ميداريم و در اين راه از هيچ تلاشي فروگذار نميكنيم.
كنگره فوقالعاده با ارزيابي شرايط روز ميتواند تصميم عينيتري را براي ما اتخاذ كند. برنامهي فعلي ما در ستاد انتخابات شركت در انتخابات است و در اين جهت همهي كارها را پيش ميبريم.
ايسنا- به طور مشخص ستاد انتخابات مشاركت براي رفع موانع مد نظر خود چه تمهيداتي انديشيده و چه برنامههايي دارد؟
- پروژه ستاد انتخابات، شركت در انتخابات است؛ بحثهاي ما قبل آن به دفتر سياسي، شوراي مركزي و دبير كل حزب باز ميگردد؛ بنابراين موضوع شركت يا عدم شركت در انتخابات موضوع ستاد انتخابات نيست، اين موضع مربوط به دفتر سياسي، شوراي مركزي و دبير كل حزب است.
ايسنا- با توجه اين گفتهي شما كه ”پروژه ستاد انتخابات، شركت در انتخابات است“، براي شركت در انتخابات چه تلاشهايي ميكنيد؟
- اين بخش از تلاشها را در سطوح بالاتر با رايزني با ساير گروههاي دوم خرداد انجام ميدهيم.خوشبختانه تاكنون در اين زمينه روند مثبتي داشتهايم و همگرايي در درون جبههي دوم خرداد مثبت است. به استثناء برخي اظهار نظرهاي جسته و گريختهاي كه برخي عناصر ضعيف جبههي دوم خرداد مي كنند، در سطوح عالي جبههي دوم خرداد همگرايي خوبي وجود دارد.
همه متوجه اين امر هستند كه مجلس هفتم داراي دو نقش ؛ يك نقش بازدارنده و يك نقش پيش برنده است. نقش بازدارندهاش اين است كه مجلس هفتم در اختيار جناح محافظهكار قرار نگيرد، چون اگر اين مجلس مانند مجلس چهارم يا تا حدودي پنجم در اختيار جناح محافظه كار قرار گيرد؛ آنها با توجه به تجربهي مجلس ششم، آنقدر قوانين ضد مردمي در اين مجلس تصويب خواهند كرد و از تاييد خواهند گذراند كه براي جبران آن، مردم بايد هزينههاي بسياري بپردازند تا بتوانند از قوانيني كه ممكن است بر ضد منافع آنها در مجلس هفتم تصويب شود، جلوگيري كنند. اينكه مجلس هفتم در اختيار جناح محافظه كار قرار نگيرد يك هدف بازدارندگي است كه براي مجموعهي جبههي دوم خرداد وجود دارد.
هدف دوم، پيش برندگي اصلاحات است كه اگر بتوانيم در مجلس هفتم باز هم اكثريت اصلاحطلبان را شكل دهيم ميتوانيم با پافشاري بر خواستهها آن را به دست آوريم، اگر اصلاح طلبان بتوانند اكثريت مجلس هفتم را به دست بياورند، كمر مقاومت كساني كه تاكنون در برابر اصلاحات ايستادگي مي كردند خواهد شكست و نخواهند توانست بيش از اين مقاومت كنند و خواه ناخواه به خواستههاي عمومي مردم تن خواهند داد و خواهيم توانست با هزينهي كمتري برنامههاي اصلاحات را كه همانا كرامت انسان، حقوي شهروندي انسانها و امنيت و آسايش و رفاه براي همهي شهروندان است به دست آوريم.
ايسنا- بر اساس گفتهي شما تصميم دربارهي حضور يا عدم حضور در انتخابات با شوراي مركزي و دبير كل و يا كنگره فوقالعاده حزب است؛ با توجه به اينكه مشاركت سكوت را انتخاب نكرده و فعاليت بيشتر را برگزيدهاند، آيا اساسا ميتوانند به عدم حضور فكر كنند؟
عدم حضور يك تصميم است و اجراي آن هم يك روزه قابل اجراست، به راحتي ميتوان همهي آنچه انجام شده است را با يك تصميم متوقف كرد، ولي براي حضور نميتوان يك روزه تصميم گرفت و آن را اجرا كرد. براي حضور بايد يك پروسهي چند ماهه طي شود ولي اجراييات عدم حضور ميتواند يك روزه انجام شود.
ايسنا- ولي به هر حال عدم حضور به معناي سكوت است
- بله، اما زماني كه اين تصميم گرفته شود و هنوز اين تصميم گرفته نشده است. اصل براي ما حضور است و كنگره فوقالعاده براي اين است كه اين تصميم را ادامه دهيم، ما براي عدم حضور ميخواهيم تصميم بگيريم، براي حضور كه تصميم گرفته شده است. اگر شرايط براي حضور كافي نباشد شايد لازم باشد براي عدم حضور تصميم بگيريم.
ايسنا- شما به همكاري با گروههاي دوم خرداد اشاره كرديد، آيا اين همكاري شامل ائتلاف و ارايه ليست مشترك هم ميشود؟
- ما در مسير همكاري با گروههاي دوم خرداد كه هر كدام پتانسيل و توان متفاوتي دارند؛ برخي اصلي و برخي فرعي تلقي ميشوند، جدي و مصمصم هستيم و فكر مي كنيم هم ما و هم آنها بايد بيشترين تلاش را در جهت همگرايي انجام دهيم و اگر هم در جايي به نقطه نظر مشترك دست نيافتيم.
ميتوانيم حد و حدود اختلاف را مشخص كنيم و اختلاف جزيي را به كل تعميم ندهيم، اگر چنين ظرفيتي را در مجموعهي خود به وجود آوريم، بيشترين توفيق را خواهيم داشت. ما هرجا كه بتوانيم كانديداي مشترك معرفي خواهيم كرد. اگر در جايي نتوانستيم بر روي كانديداي واحدي برتوافق برسيم، ميتوانيم عوارض اين اختلاف را كاهش دهيم، يعني اختلاف را به رسميت بشناسيم، ولي هزينههاي آن را كاهش دهيم تا جناح محافظهكار از شكاف ميان اصلاح طلبان استفاده نكند.
در انتخابات مجلس ششم نيز در بسياري از حوزههاي انتخابيه، نمايندگاني كه از راست انتخاب شدند، از شكاف ميان نيروهاي دوم خرداد بالا آمدند، هر جا شكافي بين اصلاح طلبان وجود داشته است، بهترين گذرگاه براي جناح راست بوده است؛ بنابراين بايد از پيدايش و توسعه چنين شكافهايي جلوگيري كرد و به آنها فرصت نداد كه بتوانند با اقليتي بر اكثريت شقه شده پيروز شوند.
بر اساس نظر سنجيهاييكه انجام شده است، غلبهي اصلاح طلبان در افكار عمومي بر محافظه كاران غلبه قطعي و شفاف است. اگر نتايج انتخابات بخواهد بر اساس گرايش مردم رقم بخورد، محافظه كاران نه تنها پايگاهي كه در زمان انتخابات مجلس ششم داشتند را ندارند، بلكه پايگاههاي اجتماعي آنها تنزل پيدا كرده است. اگر آنها در گذشته يك بدنهي 15 درصدي داشتند؛ امروز ميتوان مدعي شد بدنهي اجتماعي آنها به كمتر از 10 درصد تقليل پيدا كرده است. اين 10 درصد به دليل چنگ اندازي بر برخي نهادها، قدرت بيشتري نسبت به اصلاح طلبان در اختيار دارند و از اين قدرت بر خلاف خواستههاي مردم هم استفاده ميكنند. بنابراين آن چه در درون حاكميت وجود دارد، رقابت اقليت اصلاح طلبان با اكثريت محافظهكاران در برخورداري از قدرت است و آنچه در سطح جامعه وجود دارد، رقابت اكثريت بسيار قوي اصلاح طلبان و اقليت بسيار ضعيف محافظه كاران در عرصهي انتخابات است.
اگر مردم به پاي صندوقهاي راي بيايند، حتي در صورت تنوع كانديداهاي اصلاح طلب در برخي حوزهها ، مجلس هفتم چيزي مشابه مجلس ششم خواهد بود، ولي شرط آن اين است كه به همان ميزاني كه مردم در انتخابات مجلس ششم آمدند، در انتخابات مجلس هفتم هم به پاي صندوقهاي راي بيايند.
ايسنا- آيا در ارئه ليست مشترك، اختلاف نظر تاثيرگذار است. براي مثال گفته ميشد كه مشاركت و مجمع روحانيون سابقهي اختلاف نظرهايي در تعيين هيات رييسه فراكسيون دوم خرداد در مجلس داشتند. آيا اين اختلاف نظرها ميتوانند در يك ليست مشترك جاي بگيرند؟
- زمينهي تداوم كار در فراكسيون دوم خرداد از بين نرفته است. اختلافاتي به وجود آمد، ولي زمينهي همگرايي حتي در فراكسيون دوم خرداد در مجلس هم وجود دارد و هرگاه كه بخواهيم ميتوانيم فراكسيون دوم خرداد را با اقتداري كه در گذشته داشته، دوباره احيا و فعال كنيم و فكر ميكنم به اين سمت حركت خواهيم كرد.
تنها موضوعي كه در مجلس وجود دارد وگاه جناح محافظه كار هم سعي ميكند از آن سو استفاده كنند، اظهار نظرهاي جسته گريخته برخي نمايندگان عضو فراكسيون دوم خرداد است كه دچار اشتباه در تحليل سياسي شرايط شدهاند؛ آنها رجز خوانيهاي محافظه كاران را باور كردند و برخي عناصر ضعيف فراكسيون جبههي دوم خرداد شروع به چرخش هايي در مواضع سياسي كردند تا بتوانند زمينهي بهتري را براي حضورشان در انتخابات مجلس هفتم فراهم كنند. اين ناشي از خام بودن و يا كم تجربگي آنهاست كه دچار جوسازيهاي جناح راست شدهاند، اين موارد در شناخت ما نسبت به اين نيروها كمك ميكنند كه در انتخابات آتي از اينگونه افراد حمايت نكنيم.
برخي از اين افراد در مجلس ششم مورد حمايت جبههي مشاركت هم قرار داشتند، ولي امروز با نشان دادن ضعف در تحليل سياسي و يا ضعف نفس در ايستادگي و مقاومت در برابر افزونطلبي محافظه كاران دچار چرخش در مواضع سياسي شدهاند و براي اثبات خود شروع به نفي كساني ميكنند كه بيشترين قدرتشان را در جهت پيشبرد اصلاحات به كار گرفتهاند و بيشترين هزينهها را پرداختهاند.
برخي صرفا گرايش به قدرت نشان مي دهند و از اصول و چارچوبهاي فكري مستقل خود كمتر بهره ميگيرند.
بيشترين سو استفاده محافظه كاران از گفتار و رفتار اين تعداد از نمايندگان صورت ميگيرد، كه تعدادشان از انگشتان يك دست هم تجاوز نميكند.
ايسنا- نظر شما دربارهي استراتژي انتخاباتي جناح رقيب شما چيست؟ گفته ميشود كه از چهرههاي شاخص خود در شهرستانهاي كوچك و از چهرههاي اجتماعي در تهران و شهرهاي بزرگ استفاده خواهند كرد، ارزيابي شما چيست؟
استراتژي انتخاباتي جناح راست مبتني بر تجربهي انتخابات شوراها بود، يعني زمينهسازي براي كاهش مشاركت مردم و بهرهگيري ناصحيح از سازماندهي نهادهاي عمومي براي به صحنه آوردن تعدادي راي تشكيلاتي و حساب شده و پيروزي در انتخاب مجلس؛ آنها فكر ميكردند ميتوانند با روشهاي خود مردم را مجاب كنند كه بار ديگر به پاي صندوقهاي راي نيايند و بعد از طريق بهرهگيري از سازماندهي نهادهاي عمومي بتوانند پنج درصدي از راي دهندگان را بدون تبليغات آشكار به پاي صندوقهاي راي آورند و با كمترين هزينه پيروز انتخابات شوند. مجموعه جناح راست نتوانستند در بين خود دربارهي اين استراتژي به اجماع برسند و كساني كه قدرت برتر را در آن مجموعه داشتند، بر اساس آنچه كه تضمين كيان ايران و جمهوري اسلامي ايران بود؛ به اين مساله توجه كردند كه عدم حضور مردم در پاي صندوقهاي راي ميتواند اصل كشور و نظام را در معرض تهديد قرار دهد، بنابراين در آن استراتژي گذشته آنها خلل ايجاد شدهاست.
با طرح موضوع ضرورت افزايش مشاركت مردم در انتخابات، آنها دچار سردرگمي شدند.براي جبران سر درگمي خود، سعي كردند اصلاح طلبان را به انفعال ببرند تا از هرگونه فعاليتي باز بمانند و در زمان انتخابات دعوت مردم به افزايش مشاركت وجود داشته باشد ولي اصلاح طلبان كاري نكرده باشند كه قابل عرضه باشد، در اين راستا، موضوع رد صلاحيت و بهرهگيري از رانت شوراي نگهبان در دستور كارشان قرار گرفت كه بتوانند رقباي اصلي را از صحنه بيرون كنند، اين نيز در تناقض آشكار با استراتژي افزايش مشاركت است كه در بخشي از جناح محافظه كار مطرح است.
محافظهكاران اكنون دچار نوعي تناقض هستند از يك سو دعوت به افزايش مشاركت ميكنند و از سوي ديگر رفتارهايي ميكنند كه منجر به كاهش مشاركت مردم ميشود. رفتار دوگانهي آنها موجب رسوايي و در هم ريختگي آنها خواهد شد.
عدم انسجام جبههي اصلاح طلب تا زمان انتخابات به سمت انسجام پيش خواهد رفت و انسجام امروز جناح راست تا زمان انتخابات به سمت عدم انسجام و پراكندگي پيش خواهد رفت. جناح راست نخواهد توانست استراتژي واحدي را تا انتهاي كار دنبال كند.
ايسنا- در يكي از جلسات جبههي مشاركت عنوان شده بود كه در انتخابات سال 76، جنبش دانشجويي جريانسازي كرد، در انتخابات سال 80 راي اوليها در نتيجه تاثيرگذار بودند و در انتخابات مجلس هفتم زنان موثر خواهند بود، ارزيابي شما از تاثيرگذاري هركدام از اين گروهها در انتخابات آتي چيست؟
- در زمان ركود سياسي قبل از سال 76 جنبش دانشجويي بسيار موثر بود و تنها جايي كه تحركي داشت و صدايي از آن بر ميخواست جنبش دانشجويي بود. اثرش را هم در دوم خرداد سال 76 گذاشت. البته بعدها با مسايل و مشكلاتي مواجه شد.
در سال 80 مجموعهاي از عوامل حماسهي انتخاباتي رقم زدند كه يكي از آنها حضور راي اوليهاي اميدوار و پرنشاط بود. البته راي اوليها هميشه اميدوار و پرنشاط هستند و سرخوردگي كساني كه در انتخابات قبلي شركت كردند و نتيجه كارشان را نديدند، را ندارند. در اين انتخابات و هر انتخاباتي همچنان راي اوليهاي موثر خواهند بود. تعداد راي اوليها هم زياد است، آنها نه تنها به دليل ويژگي سني شان بلكه به خاطر جمعيت پر تعدادشان تاثير گذار هستند و بزرگترين بخش راي دهندگان در انتخابات سال جاري خواهند بود.
راي اوليها متولدان دوران جنگ، كه هنوز كنترل جمعيت در ايران نبوده، هستند.آنها نسل پر تعداد آن زمان هستند كه به تدريج جمعيتشان رو به كاهش است اما هنوز زياد هستند.
در انتخابات اين دوره، بر اساس نظر سنجي كه ما به عمل آوردهايم، شاخص حضور زنان از حضور مردان بالاتر است، زنها همچنان اميدوارتر و مشاركتجوتر هستند و اين كاملا محسوس و مشخص است. حتي در زمان انقلاب، زنان حضور بسيار چشمگيري داشتند ،كه در پيامهاي حضرت امام (ره) هم از حضور آنان تجليل شده است. در طول نهضتهاي موجود در ايران زنان نقش برجستهاي داشتند، در انقلاب اسلامي و دوم خرداد 76 نقش مهمي ايفا كردند.
نقش برجستهي زنان در انتخابات آينده از اين جهت معنادارتر است كه جنبش دانشجويي كه در انتخابات سال 76 بسيار فعال بود، در اين دوره به اندازهي آن دوره فعال نيست. هرچند علائم بسيار خوبي را از بازيافت مجدد روحيه در بين دانشجويان شاهد هستيم؛ مراسمي كه در طي يك ماه اخير در دانشگاههاي مختلف برگزار شده حكايت از اين دارد كه دورهي ياس و سرخوردگي در حال سپري شدن است و فكر ميكنم دانشجويان ما مجددا در صحنهي سياسي جامعه فعال خواهند بود. دورهي طيف سرخوردهاي كه داراي تشكيلاتند، سپري شده است و طيف جديدي از دانشجويان پا به عرصه وجود ميگذارند كه شادابترند و حيات سياسي دانشگاهها را پر نشاط خواهند كرد؛ بنابراين در انتخابات هم تاثيرگذار خواهند بود.
ايسنا- تعريف شما از اپوزيسيون چيست و تاثير آن بر انتخابات را چطور ارزيابي ميكنيد؟
- اپوزيسيون قانوني و غير قانوني وجود دارند. اپوزيسيون قانوني فعاليت خود را در چارچوب نظام تعريف ميكنند؛ خواهان تغيير نظام و تغيير قانون اساسي هستند، از تمام حقوق شهروندي هم ميتوانند استفاده كنند چون جرمي مرتكب نشدهاند.
اپوزيسيوني كه مرتكب جرم شده و قانوني تلقي نميشوند، بيشتر در خارج از كشور فعاليت و از طريق اينترنت ابراز وجود ميكنند.
تجربه انتخابات شوراها نشان داد كه نبايد بهاي بيهوده به كساني كه ادعاي بيشتري دارند دهيم، به نظر ميرسد نخبگان اپوزيسيون بسيار فعال هستند ولي بدنهي اجتماعي چنداني آنها همراهي نميكند و ما در سطح رسانهاي چون بيشتر با نخبگان اپوزيسيون مواجه هستيم، ممكن است در ارزيابي پتانسيل آنها دچار اشتباه شويم.
بايد به اپوزيسيون قانوني كه براي پيشبرد برنامههاي خود چارچوبهاي قانوني را نميشكند، فرصت فعاليت داد و با اپوزيسيوني كه به هر دليلي خارج از حاكميت هستند؛ ولي در جهت ارايه قرائت دموكراتيك از قانون اساسي با ما كه چنين برنامهاي را عنوان مي كنيم اعلام همراهي ميكنند، ميتوانيم نوعي تعامل داشته باشيم. ما از حقوق شهروندي آنها دفاع ميكنيم و آنها هم به همين دليل از ما حمايت ميكنند.
ما با هركسي كه چارچوبهاي قانوني را بشكند و رفتارهاي هرج و مرج طلبانه و براندازانه داشته باشد هيچگونه همكاري نخواهيم كرد و فعاليت آنها را به نفع جامعه و كشور نميدانيم و فكر ميكنيم كه رفتارهاي غير قانوني فقط هزينهي پيشبرد اصلاحات را افزايش ميدهد و كمكي به پيشبرد آن نميكند.
ايسنا- در پايان، آيا ميتوانيد مهمترين چيزي كه به مردم براي شركت در انتخابات انگيزه مي دهد را در يك جمله بگوييد؟
مهمترين چيز، اين است كه متوليان نظام مردم را مجاب كنند كه اين خودشان هستند كه خود سرنوشت خود را رقم ميزنند و كسي براي آنها از پيش تصميم نگرفته است. اگرمردم چنين احساسي داشته باشند، حتما به پاي صندوقهاي راي خواهند آمد.