سه شنبه 14 تیر 1384   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در برابر تاريخ نگارى مردانه، سيمين فصيحى، ايران

پرسش از امكان تدوين تاريخ از چشم زنان، پرسشى اساسى و اصولى است كه در روزگار ما دامنه و ضرورت مضاعفى يافته است. بى گمان عرضه روايتى زنانه از تاريخ، مستلزم مفروضات و الزامات پيشينى است اما به هر روى تدوين چنين روايتى، از جمله پژوهش هاى بسيارى از محققان است. متن حاضر مى كوشد ضمن بررسى امكان تاريخ نگارى زنانه، به يك مطالعه موردى در عصر مشروطه بپردازد. ذكر اين نكته ضرورى است كه مقاله حاضر، از جمله مقالاتى است كه در مراسم يكصدمين سالگرد مشروطيت (تهران- ارديبهشت ۸۴) عرضه شده است.
گروه انديشه
اگر قرار باشد روزى تاريخ زنان ايران، با اسلوب و موازين علمى ، نوشته شود، مبدأ اين تاريخ كجاست؟ سؤالى كه پرسش هاى ديگرى را پيش مى آورد و آن اينكه اصولاً تاريخنگارى زنان چيست؟ چه تفاوتى با شعب ديگر تاريخنگارى دارد؟ و آيا تاريخ زنان مى تواند مبتنى بر منابع و اسناد «مردنوشت» تاريخى تنظيم شود ؟ از طريق سنجش اين پرسش هاى مقدماتى است كه مكتوب حاضر به مقوله «ورود زن به عرصه تاريخ» كه از طريق تلاشهاى فكرى و مبارزات سياسى زنان با سه دوگانگى، يعنى «دوگانگى بين طبيعت و فرهنگ» ، «دوگانگى بين كار و خانواده» و «دوگانگى بين حوزه خصوصى و حوزه عمومى» ، حاصل شده است، مى پردازد.
اين مقاله در دو قسمت به هم پيوسته نظرى و مطالعه موردى (دوره مشروطيت ) تنظيم شده است: در قسمت نخست، تصويرى كلى از جريانهاى اصلى تاريخنگارى، به دست داده مى شود تا از طريق آن ، مقام ، موقع و اصول تاريخنگارى زنان در جهان تاريخنگارى شناخته گردد و سپس در قسمت بعدى ، همزمان به شرح تئوريك دوگانگيهاى جنسيتى و نحوه رويارويى زنان عصر مشروطه با آنها پرداخته شده است. گستره تاريخى قسمت اخير دوره مشروطه، يعنى از ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۰ (۱۹۰۵ تا۱۹۱۱ ) است و منابع آن ، عمدتأ دو نشريه زنانه اين دوره يعنى دانش و شكوفه، و نوشته هاى زنان در يك نشريه مردانه يعنى نشريه سوسيال دموكرات ايران نو است.
طرحى از دو قرن تاريخ تاريخنگارى : از تاريخ مردان نخبه تا تاريخ زنان فراموش شده
گر چه شعب اصلى تاريخنگارى دوره معاصر را مى توان همچنان منحصر به سه جريان اصلى سياسى (فون رانكه) ، فرهنگى (ژاكوب بوكهارت) ، و اجتماعى ِ (فرناند برودل _ آنال) دانست و گفت تاريخنگارى در جهات سه گانه مذكور جريان دارد و رو به توسعه است ، اما بلافاصله بايد افزود كه توجه ويژهاى به تاريخ اجتماعى و شعب تازه ياب اين حوزه تاريخنگارى و در صدر آن تاريخنگارى زنان مى شود. گرچه تاريخنگارى زنان در ذيل تاريخ اجتماعى و زير مجموعه آن يعنى «تاريخ از پايين» قرار دارد ، ولى ويژگى ممتاز آن تأكيد بر مسأله جنسيت است. «واقعيت اين است كه زنان و مردان پايينى تاريخ، هر دو به خاطر طبقه اى كه به آن تعلق داشتند، يا به خاطر مذهبى كه به آن باور داشتند و يا به خاطر رنگى كه بر چهره داشتند، از تبعيض رنج برده اند و در گزارشات تاريخى به حساب نيامده اند. اما هيچ مردى به دليل جنس اش از گزارش تاريخى حذف نشده است، در حالى اغلب زنان به دليل جنس شان مورد تحقير و غفلت قرار گرفته اند».
هدف تاريخنگارى زنان ، منحصراً گاه شمارى تاريخى محروميت زنان نيست ، بلكه علاوه بر اين ، نشان دادن اين حقيقت است كه عليرغم شرايط نابرابر و تحت سلطه اى كه زنان در آن قرار داشتند، فعالانه، زندگى و جامعه و تاريخ خود را شكل داده اند.۱ از اين رو، گر چه براى اثبات طردشدگى زنان از تاريخ، مى توان از همه اسناد و پژوهشهاى مردانه استفاده كرد ، اما براى زدودن اين توهم كه تاريخ اساساً رشته اى مردانه است و نيز براى بينائى بخشيدن به «كور جنسى» ۲ تاريخ ، بايسته تر آن است كه خود زنان تاريخشان را بنگارند و از همين رو است كه هدف هاى تاريخنگارى زنان را بايد «تصحيح غيبت زنان از تاريخ ،كه خود فى نفسه اقدامى راديكال به حساب مى آيد» ۳ ، و نيز «بازگرداندن زنان به تاريخ و بازگرداندن تاريخ زنان به آنان» دانست.۴
نشان دادن تناقض بين واقعيت گذشته زنان و حافظه ثبت شده در تاريخ ، كه آن را به زيبايى «ديالكتيك تاريخ زنان»۵ ناميده اند ، اما مستلزم افشاى سه دوگانگى است كه به مناسبات جنسيتى اشاره دارند. توصيف تئوريك اين دوگانگى ها و نحوه رويارويى زنان عصر مشروطيت با آنها ، را در ادامه تحليل خواهيم كرد.
رويارويى زنان عصر مشروطيت با دوگانگى بين طبيعت و فرهنگ
معناى اين دوگانگى اين است كه در تفكر سنتى، مردان و فعاليت هاى آنان به عنوان فرهنگ و ارزش هاى فرهنگى تلقى مى شده، در حالى كه زنان و فعاليت هايشان، امرى طبيعى و خارج از تاريخ و جامعه محسوب مى شود و از اين رو ارزش توجه و پژوهش علمى، سياسى و نظرى نيافته است. فعاليتهاى مادرى، طبيعى، اما پدرى معمولاً اجتماعى تلقى شده است. محققان اين دوگانگى را شيوه بيان سلسله مراتب بين دو جنس مى دانند كه تبعيت زنان از مردان را رقم زده است. به عبارت ديگر ، آنچه كه نقش طبيعى زنان ناميده مى شود، در واقع ساخته اى فرهنگى براى برترى مردان و فرودستى زنان بوده است. ۶ گرچه عمر تئورى «دوگانگى ها» ، همچون ساير نظريات فمنيستى از نيم قرن تجاوز نمى كند ، ولى مضامين آن در تاريخ مدرن كشورهاى دنيا به اشكال مختلف وجود داشته است . ايران دوره مشروطيت نيز مستثنى از اين قاعده كلى نيست. بررسى نوشته هاى زنان در روزنامه ها،در اين دوره، نحوه رويارويى تئوريك زنان با اين دوگانگى ها را بخوبى نشان مى دهد.
اين نوشته ها ، گاه مقاله است و گاه نامه اما با لحن و كلامى زنانه؛ پاكيزه و مؤدبانه . تا آن حد كه وقتى «غفلت و نادانى و هواهاى نفسانى و خود پرستى و خود پسندى و بى وفايى و بى محبتى» مردان مورد خطاب قرار مى گيرد، بلافاصله با كلماتى نظير «شما برادران غيور عزيز وطن پرست» توأم مى شود كه جنبه تحقير و تخريب پيدا نكند. در نامه اى تحت عنوان «مكتوب يكى از خانمهاى ايرانى» به امضاى «خادم و فدايى وطن عزيز، طايره» ، لحنى بسيار جدى و در عين حال مؤدبانه به كارگرفته مى شود تا نشان داده شود كه حوزه فرهنگ، نه تنها نبايد منحصراً در اختيار مردان باشد، بلكه در «هر مملكتى كه طايفه اناثيه بى تربيت ماندند، در آن مملكت، ترقى و تمدن غير ممكن شده است.»۷«در بيچارگى زنان» عنوان نامه ديگرى است كه در آن مرزى كه مردان بين طبيعت زنانه و فرهنگ مردانه كشيده اند، به روشنى مورد چالش قرار گرفته است :«تا خواستند بعضيها حرف بزنند، بزرگترها گفتند آخر شما زن هستيد. .. همچه تصور مى كنند كه ما را آفريده اند از براى كنيزى مردان. .. آه از اين غفلت! مگر زنهاى ايران با زنهاى اروپا چه تفاوتى دارند جز علم؟» ۸



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




درمجموع بايد گفت كه نحوه طلب حق فرهنگى زنان از مردان به سه شيوه تمنا ، اعتراض و تهييج بوده است. اين سه روش به ويژه در لوايح بانو دانشمند- طايره۹ - كه به لحاظ تاريخى ارزشى هم طراز با خاطرات تاج السلطنه دارد ، به صورت همزمان به كار گرفته شده است. لحن خانم دانشمند براى تمناى اجازه از مردان جهت مجاز دانستن حضور زنان در حوزه فرهنگ، گاه دردمندانه مى شود«هوش و استعداد و قابليت و مظلوميت و صبر و تحمل و وفادارى ما طايفه نسوان بر عموم اهل خرد و دانش و بصيرت، واضح و آشكار شده، افسوس، هزار افسوس كه در دست بى وفايى و بى محبتى شما برادران غيور عزيز وطن پرست گرفتاريم». در همين جا طايره به ناگاه لحن كلام را از شكايت به تهييج سوق مى دهد و با آوردن شعرى، در نهايت خود زنان را مقصر مى داند كه : از دست كسى نيست كه فرياد توان كرد ‎/ گفتا زكه ناليم كه از ماست كه برماست.۱۰ و مى نالد در جايى ديگر از «ظلمهاى بى حد و وصف نسبت به طايفه نسوان»، تا اين حد كه «يك دهان خواهم به پهناى فلك » . ۱۱ و شاهد مى آورد شعرى را در تأكيد بر تساوى زنان و مردان، به رغم تفاوتهاى ظاهرى شان كه «آدميت نه به نطق است و نه به ريش و نه به جان، طوطى هم نطق، بز هم ريش و سگ هم جان دارد.»۱۲
رويارويى زنان عصر مشروطيت با دوگانگى بين كار و خانواده
دومين چارچوب نظرى براى قابل رؤيت ساختن زنان و از بين بردن هويت بخشى آنان از طريق طبيعت جنسى ، مسأله الگوهاى متمايز كار بود. آنچه كه به عنوان طبيعت ديده شده بود، اكنون به عنوان كار تلقى مى شد: زايمان، پرورش و مراقبت از كودكان و شوهر. اينها اگر چه كار ناميده شد، ولى كارى بى مزد بود. كارى كه در تفكر سنتى بسيار كم ارزش تر از كار با مزد مردان تلقى مى شد. رويارويى با دو گانگى كار بى مزد زنان در درون خانواده و كار با مزد مردان در بيرون خانه سه افق جديد براى مطالعات زنان و تاريخنگارى اين حوزه گشود. نخست اينكه دوگانگى كار‎/ خانواده و كار‎/ فراغت را به چالش كشيد. چرا كه فراغت مردان در خانه توأم بود با كار زنان در خانه. دوم اينكه بحث كار با مزد و كار بى مزد را گشود و اين نگرش را كه كار فقط آن است كه مزدى در بر داشته باشد، را به پرسش كشيد. چرا كه زنان همواره كار كرده اند و كارشان بى مزد بوده است. و سوم اينكه ، به موازات به حاصل نشستن مبارزات زنان براى كار در بيرون از خانه ، مسأله جديدى مطرح شد و آن تقسيم جنسيتى كار، و تقسيم سلسله مراتبى ارزش ها و پاداش ها بود. امرى كه خود، مبارزات سياسى - اقتصادى زنان براى افزايش درآمد و حقوق مناسب و برابر با مردان را ايجاد كرد.۱۳
ادامه دارد
پى نوشت ها
۱‎/Judith P. Zinsser. History and Feminism: A Glass Half Full, New York: Twayne, 1993, P.30
۲‎/gender-blindness
۳‎/Mary Spongberg. Writing Womenشs History since the Renaissance, New York: Palgrave Macmillan, 2002, p.2
۴‎/Joan Kelly, Women, History and Theory, The University of Chicago Press, Chicago & London, 1986.P1
۵‎/Gerda Lerner, The Creation of Patriarchy .p.5
۶‎/Gisela Bock ,( Challenging Dichotomies:Perspectives onWomenصsHistories,)
Womenشs in Writing
History: International Perspectives, ed. Karen Offen, Ruth Roach Pierson, Jane Rendall (Indiana 1991)
۷- ايران نو، سال ۱- شماره ۱۷ (۲۷ شعبان ‎/۱۳۲۷ ۱۳ سپتامبر ۱۹۰۹) صفحه ۲
۸- ايران نو، سال ۳ _ شماره ۱۰۲- غره شعبان المعظم ‎/۱۳۲۹ ۲۶ ژانويه ۱۹۱۱ _ صفحه ۳
۹- نام اصلى نويسنده سرى مقالات «لايحه خانم دانشمند» بنا به روايت ژانت افارى ، عصمت تهرانى (۱۹۱۱-۱۸۶۹) است. رجوع كنيد به : ژانت افارى ، انقلاب مشروطه ايران ، ترجمه رضا رضايى ، نشر بيستون، ،۱۳۷۹ ص ۲۶۰
۱۰- ايران نو، سال اول، شماره ۷۸(۱۶ ذيقعده الحرام ۳۰‎/۱۳۲۷ نوامبر ۱۹۰۹) صفحه ۳-۲
۱۱- ايران نو، سال اول، شماره ۸۴(۲۴ ذيقعده الحرام ۸‎/۱۳۲۷ دسامبر ۱۹۰۹) صفحه ۳
۱۲-ايران نو، سال اول، شماره ۹۲(۴ ذى الحجه الحرام ۱۸‎/۱۳۲۷ دسامبر ۱۹۰۹) صفحه ۳-۴
۱۳‎/ Gisela Bock,( Challenging Dichotomies: Perspectives on Womenشs Histories,)in Writing Womenشs History: International Perspectives, P4





















Copyright: gooya.com 2016