چهارشنبه 28 بهمن 1383   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مسيحيت درميزان علم وتشريح، وتحريف كتب مقدس اهل كتاب(1)، مولانا ملازاده

بسم الله الرحمن الرحيم

-------------------------
امكانات عظيم ومشكوك مبشران-مبلغان-مسيحيت، 2

تعصب كور كشيش هاى تلوزيونى وقرآن سوزى وشتم پيامبر اسلام. 3

انجيل حقيقى كجاست؟. 3

تناقض وتزوير در اناجيل موجود و فقدان انجيل عيسى –ع- 4

نسبت اناجيل چهارگانه به نويسندگانشان قطعى نيست.. 5

انجيل متى مشكوك است.. 5

غلو مسيحيان دربارهء عيسى درمقابل انكار يهود 8
----------------------

هدف ما خداى ناكرده اهانت به مسيحيان نيست بلكه تنها قصد ما خيرخواهى واصلاح انديشه هاى دينى مخالف با حق وحقيقت درهردين ومذهب ميباشد، چون حقيقت مشترك درهمهء اديان يكى است، ومخاطب انتقادهاى ما دربارهء مسيحيت،رهبران دينى وسياسى وروحانيونى ميباشند كه با دين تجارت نموده وآنرا طبق روش روحانيون اديان پيشين تحريف نموده اند تا به اهداف سياسى ودنيوى خود برسند، لهذا لطفا بنوشتهء ما به نظرتحقيق نه تعصب مقلدانهء مذهبى توجه بفرمائيد : دكترمولانا ملازاده info@isl.org.uk

)قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) (آل عمران:64)

بگو اى اهل كتاب بياييد برسر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى ازما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد پس اگر [ازاين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما] 64

)قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ) (آل عمران:98)

بگو اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كفر مى‏ورزيد با آنكه خدا بر آنچه مى‏كنيد گواه است

)قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجاً وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ) (آل عمران:99)

بگو اى اهل كتاب چرا كسى را كه ايمان آورده است از راه خدا بازمى‏داريد و آن [راه] را كج مى‏شماريد با آنكه خود [به راستى آن] گواهيد و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست

)قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيراً وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ) (المائدة:77)

بگو: «اى اهل كتاب! در دين خود، غلو (و زياده روى) نكنيد! و غير از حق نگوييد! و از هوسهاى جمعيتى كه پيشتر گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند و از راه راست منحرف گشتند، پيروى ننماييد

اين نوشته بمناسبت شبهات متعددى است كه دربرنامه هاى متعدد تلويزيونى كه از طرف هم ميهنان مسيحى شدهء ما يعنى شيعيانى كه يمن ولايت فقيه مسيحى ومبشر وكشيش شده اند، مطرح ميشود، واين شبهات كه مثل اكثر برنامه هاى تبليغاتى تلوزيونى،كه بيشتر به شستوى مغزى براى عوام شبيه است، درمورددعوت به الوهيت حضرت مسيح! بوده ومنبع اين شبهات مخالف عقل ومخالف آخرين پيام آسمانى يعنى قرآن كريم بنا به استشهادهاى اين شيعيان كشيش شده اى است، كه بنا بعلل متعدد ازجملهء زمينهء اشتراك قبلى دربارهء تصورائمه وامامت شيعى -براى كسى كه كنه وعمق اين تفكر سبأى را درك كنند- كه شبيه همان تجسيد الوهيت درعيسى در مسيحيت فعلى كه درواقع دين بولس بوده ميباشد، ونيزعكس العملى است از بعضى از افراد درمقابل ظلم وجورنظام ولايت فقيه ضد اسلامى كه هم بر مسلمانان وهم برغير مسلمانان بنام دين روا داشته است[1]،كه دين اسلام از آن بيزار است و بنا به هرعلل ديگرى امثال گرفتن پناهندگى ويا اموال با سخاوت كليسا در اينمورد كه فقط در يك مورد كه دركنفرانس كلرادو در 15 اكتبر 1978 تخت عنوان " كنفرانس امريكاى شمالى براى مسيحى نمودن مسلمانان" منعقد شد و 150 نفراز فعالترين مبشران مسيحى بمدت دوهفته وبدورازانظار رسانه هاى جمعى وسرى ادامه داشته است ، برنامه اى دراز مدت دراين كنفرانس ريخته شده كه تامدت زمانى كاملا سرى بوده وبراى اين برنامه مبلغ 1000 مليون دولار هزينه در نظر گرفته شده است كه تمام اين مبلغ جمع آورى شده ودر يكى از بانك هاى امريكايى نهاده شده است[2] وبعد ازآن كنفرانس هاى بسيارى درآسيا و اروپا از آنجمله در استانبول ومصر ولبنان وقسطنطينيه(جزائر) وشيكاگو وهلند وهند وافتالا-اروپا- وجاكرتا در اندونزى كه 3000 نفر مبشر در جاكرتا در سال 1975 حاضر شد،

مبلغان مسيحيت پيشاهنگان استعمار و وسائل آنها

تبشيريعنى بشارت دادن به مسيحيت ودعوت نمودن به آن، و تنصير-نصرانى نمودن- بعنوان يك جنبش سياسى استعمارى است، كه بعد ازشكست جنگهاى صليبى درمورد مسيحى نمودن مسلمانان در كشورهاى جهان سوم مخصوصا درميان مسلمانان ظاهر شد، تا بدينوسيله به مقدرات آنها حاكم شوند، كه انتشار فقروجهل دراكثر اين كشورها وونفوذ غرب واستبدادى كه خود امريكا بوسيلهء اقمارش درآنجا ايجاد كرده وضعف وزبونى حكام مسلط برمسلمانان كه به اسلام هيچ اهميتى نداده وبه كرسى وشهوتهايشان مشغول هستند، سبب انتشاراين جنبش استعمارى كه ازنومخصوصا بعد از اشغال عراق وافغانستان زنده شده است ميباشد،

اين جنبش سياسى استعمارى با وسائل متعدد مثل ايجاد مدارس ازكودكستان تا دانشكده وبرنامه هاى متعدد تلوزيونى ونشرمجلات وكتب مبتذل وعرب ستيزى وتشجيع تعصب هاى قومى ماليخوليائى فعاليت مينمايند، وشرق شناسى-استشراق- وتنصير هميشه دررسيدن به اهداف استعمارى همگام بوده اند،

وبراى رسيدن به اهداف خود از تحديد نسل درميان غيرمسيحيان كه خودشان را ملت كليسا مينمامند،چنانچه دراجتماع بابا شنوده در5/3/973 با كشيش ها وثروتمندان دراسكندريه مصر رخ داد، وازجنگ وفتنه ها كه براى تضعيف ملل مسلمان راه انداخته وعملا وارد آن شده اند، ويا ايجاد دشمنى هاى قومى وملى وفرقه اى تنگ مثل فرعونيت درمصر وفينيقيت درسوريه وآشوريت درعراق وبربريت درالجزائروخاك پراكنى قبرهاى قديم ، مثل آيين ريشه اى! وهخا بازى درايران بعد ازبند به آب دادن ولايت فقيه،درصورتى كه رژيم سابق خودش به كورش لالائى ميخواند تا آرام بخوابد چون نظريه اش حاكم بوده ونوه اش بيدار بود،

آغاز تبشيروتنصيربعد ازشكستى بود كه صليبى ها درطول دوقرن –از 1099تا1254 م در سعى بر استيلاء بربيت المقدس داشتند،

پدر يسوعى ميبز ميگويد: جنگهاى صليبى آرامى كه مبلغان-مبشران- ما در قرن هفدهم آغاز نمودند تاكنون ادامه داشته ووراهبان زن ومرد فرانسوى زيادى هنوز در شرق هستند،

امكانات عظيم ومشكوك مبشران-مبلغان-مسيحيت،
از اسلام خارج شو تا فقر ومحروميت را از تو برداريم!!

همانطوركه عرض كردم براى اين كارامكانات فوق العاده اى داشته واز اروپا وامريكا واز كليساهاى متعدد وسازمانها وهيئت هاى مختلف انواع گوناگون كمك ها دريافت ميكنند،

مثلا دراندونزى بررسانه هاى جمعى مسلط بوده وراديوهاى خاصى براى دعوت به مسيحيت دارند، ويك بررسى درسال 1975م نشان ميدهد كه 8919 كليسا فقط براى پروتستان و3897 كشيش و8504 مبشرتمام وقت دارند، وفرقهء كاتوليك داراى 720 كليسا و2630 كشيش و5393 مبشر-مبلغ- تمام وقت دارند كه برناهه اى ريخته بودند! كه تاسال 2000 م همهء آن كشوررا مسيحى نمايند!

تعصب كور كشيش هاى تلوزيونى وقرآن سوزى وشتم پيامبر اسلام

دركنفرانس كشورهاى غيرمتعهد ذكر شده است كه حدود 2500 راديو به 64 زبان محلى داشته كه شديدا به اسلام حمله ميكنند، درست مثل برنامه هايى كه بعضى ازاين شيعيان مسيحى شده درلس آنجلس بزبان فارسى دارند كه در يك تماس تلفنى كه صاحب اين قلم با برنامهء كشيش حميد وكشيش عظيم درتلوزيون پارس داشتم، اين شيعهء كشيش شده كه در پشت سرش شعار "پيام محبت" را نيزگذاشته بود ميگفت سخن قرآن كه به صليب رفتن مسيح را قبول ندارد بنا به استشهاد انجيلش شيطانى است، اما كشيش عظيم وقاحت وبيشرمى را از اين هم بيشتر نموده ودرتماس تلفنى اينجانب بعد از برنامه بخاطر اعتراض به ياوهء سابق گفت اصلا پيامبرشما شيطان بوده است، صلى الله عليه وعلى آله وصحبه وسلم ،

آرى اينها هستند بركت ولايت فقيه شيعه و مبشران به مسيحيت نوين! سخن اينها مرا به ياد سخن كشيش ماليخوليائى ديگرى دركنشاسا بنام كوتينو فرناندو مياندازد كه باكمال وقاحت وتعصب كور پيروانش را دعوت به سوختن قرآن مينمايد كه بسبب شكايت مسلمانان و چند سفارت زندانى وحاكمه شده است، چون علنا در12دسامبر 2005 دربرنامهء تلوزيونى زنده خودش قرآن را آتش زده است، ومردم را بدان دعوت نموده است،[3]

مجموع گروههاى ارسالى موجود در38 كشور آفريقائى به 111000 گروه رسيده كه بعضى از آنها داراى هواپيما بوده تااز دكتر ودارو و پرستاران مبشر را در اين راه بكار گيرند، وهمچنين از كشتى هاى مخصوصى براى رقص و پايكوبى وتفريح استفاده ميكنند تا منشورات مخصوصى را كه براى الوهيت مسيح مهيا نموده اند منتشر نمايند

الان درجهان بيشتراز 220 هزارازاين مبشران كه نمونه اش را اشاره كردم وجود دارد كه 138 هزارازآنها كاتوليك وبقيه پروتستان ميباشند، وفقط در آفريقا 119000 مرد وزن مبشر-مبلغ- مسيحى وجود دارد كه سالانه دو بليون دولار خرج ميكنند

درخلال 150 سال گذشته علاوه برمجله هاى ونوشته هاى متعدد و باشگاهها وبيمارستانها ووسائل تفريحى و ... بيشتراز يك مليون نسخه ازعهد قديم وجديد را كه به 1130 زبان ترجمه شده است منتشر نموده اند،[4]

كمك سيا به پاپ

كارمند سابق سيا ميگويد: "سازمان امنيت امريكا يعنى سيا اموال فراوانى به پا پ پولس ششم داده است تا به جمعيت هاى خيريه كمك كند، اما درسراسر دنياى اسلام چنان بر جمعيت هاى خيريه مسلمانان فشار وارد كرده است كه هرتاجرى براى دادن زكات خودش صدبار بايد فكر كند، تا دموكراسى آمريكاى بوش چهرهء استالينى وهتلرى خودرا نشان دهد،

ومجله پانوراما درايتاليا اززبان يك عميل ديگرسيا ميگويد، كه پاپ يكى ازچند اسقف وكاردينالى بوده است كه از سيا اموال دريافت نموده اند"[5]،

واستاد جبهان درتعليق مورد مذكوردر حاشيهء ص 15 با تمسخر ميگويد كه ما ميدانيم كه سيا از بكارگيرى روسپيان هم دست برنميدارد، آيا اموالى كه دراين موارد ميبخشند از بند تجسس وتوطئه ميباشد يا ويرا نگرى وتخريب، يا از ابند اموال براى اعمال خير !!!

انجيل حقيقى كجاست؟
وهمهء استشهادهاى مبلغان مسيحى درتلوزيونهايى كه غالبا بيمن مليونهاى امريكاى بوش راه افتاده اند ازكتب دينى اهل كتاب مخصوصا اناجيل اربعه ميباشد، وما مسلمانان بنا به آخرين پيام آسمانى كه دست تحريف بدان نرسيده ونتواند رسيد تا اينكه براى همه بشريت حجت باشد، براين باور هستيم كه اصل كتب آسمانى حق بوده وبرعيسى –ع- نيز انجيلى براى هدايت بنى اسرائيل نازل شده است: )وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْأِنْجِيلَ فِيهِ هُدىً وَنُورٌ وَمُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ) (المائدة:46)= و عيسى پسر مريم را به دنبال آنان [=پيامبران ديگر] درآورديم در حالى كه تورات را كه پيش از او بود تصديق داشت و به او انجيل را عطا كرديم كه در آن هدايت و نورى است و تصديق‏كننده تورات قبل از آن است و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است،[6]

ليكن اين انجيل به علت ظلم وسركوبى كه پيروان موحد عيسى يعنى مسلمانان[7] راستين آن زمان بمدت سه قرن ازطرف يهوديان ودولت رومان بعد ازعيسى -ع- بدان دچار شدند، از بين رفت واناجيل بسيارى نوشته شد،

اما مسيحيان اين سخن را قبول نداشته وبراين باور هستند كه آنچه را كه مجموعهء كتاب مقدس ناميده وشامل عهد قديم وجديد ميباشد وحى الهى ميدانند، پس جا دارد كه بررسى مختصرى دربارهء موثوق بودن اين اين انجيل هاى اربعه نموده كه مهمترين بخش عهد جديد را تشكيل ميدهند:

تناقض وتزوير دراناجيل موجود و فقدان انجيل عيسى –ع-

علماء مسيحى قبول دارند كه اين اناجيل اربعه كه الان وجود دارد ازميان حوالى صد انجيل كه بسيارى از آنها در كتابخانهء واتيكان وجود دارد انتخاب شده است كه در قرن چهارم ميلادى در ميان آنها متداول بوده است،[8]

وخيلى روشن است كه عيسى عليه السلام يك انجيل داشته است ومدعيان الوهيت مسيح -ع- بدور از عوام فريبى هاى تلوزيونى نميتوانند ثابت كنند كه يكى از انجيل هاى چهارگانه موجود با نص-متن- و معنى مطابق انجيلى است كه عيسى –ع- آنرا آورده است،

بنابراين احتمال زياد ميرود كه انجيل اصلى را كه عيسى بدان آمده است غير رسمى ومزوراعلان نموده اند،

وهم چنانكه اهل علم ودانش ميگويند: وقتى كه احتمال وارد شود استدلال باطل ميشود،

وازطرف ديگر تناقض اين انجيل ها[9] وتعارض آنها با همديگر، وانقطاع سند اين اناجيل تا جائيكه دانشمند متخصصى در اينمورد مثل موريس بوكاى فرانسوى در كتاب خودبررسى كتب مقدس در پرتو دانش جديد ميگويد: "سند انجيل هاى متداول از ضعيف ترين احاديثى كه به پيامبر اسلام منسوب است قوى تر نيست" ،

ولى عامى بيسوادى كه عيسى را براى شفادادن ميخواهد وشيطان با عقل او در خواب وبيدارى مثل شيطان هاى انسان نما، بازى ميكند از سند ومدرك واستدلال چه ميفهمد، چون دراين شعبده بازى هاى تلوزيونى تبشيرى كه واقعا بعضى ها نقش دجالى-دجل يعنى دروغ- بازى ميكنند چه جايى براى تعقل وتفكر باقي ميماند، و كودكانه تر ورسواتردرهمين تلوزيونها تعميم وتروخشك سوزاندن اسلام ستيزانى است كه همهء اديان را يكى نگريسته وكفر وشرك يكى را با توحيد ديگرى برابر ميدانند، كه بقول قرآن )مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ) (الصافات:154) شما را چه شده است؟! چگونه حكم مى‏كنيد؟! (هيچ مى‏فهميد چه مى‏گوييد؟!)

ونيازاين اناجيل به ساده ترين تواتر، باضافهء ركاكت الفاظ وغامض بودن معانى ودروغ -بودن بسيارى از- پيشگوئيهاى آن دلائلى است برمزيف بودن وتحريف ، كه شك وترديد درصحت آنهارا مضاعف وارزش علمى آنهارا ساقط مينمايد، بخصوص اينكه اين انجيل ها درسرزمينهايى بسياردورازهم وبه زبان هاى متعدد ودرزمانهاى مختلف پيدا شده كه در بعضى از آنها روايت هايى وجود دارد كه درديگرى نيست،

مسيح پرستان قائل به الوهيت مسيح معتقدند كه اين اناجيل چهارگانه وحى ازطرف خدا وبا اقلامى نوشته شده است كه با الهام بوده است، اگرچه اين ادعاء نادرست است[10]، ولى درهمهء آنها آمده است كه"زمين تاريك ميشود، ونورماه ازبين ميرود،وستاره هاى آسمان سقوط ميكند، ونيروهاى آسمان متزلزل ميشود، ونشانى هاى فرزند انسان درآسمان ظاهرميشود،وقبيله هاى زمين نوحه وفغان مينمايد، وفرزند انسان را درابرهاى آسمان ميبينند كه با قدرت وعظمت بزرگ ميآيد"

همهء اين اناجيل با تأكيد خبرازاين حوادث طبيعى قبل ازنهايت نسلى ميدهد كه مسيح درميان آنها اين هشدارهارا داده است، نزديك به دو هزارسال ازاين وعيدها وازنوشتن اين هشدارها گذشته وهيچكدام از آنها رخ نداده است،

آيا بقول شيخ ابراهيم جبهان[11] همهء اينها دليل مزيف بودن ونادرستى وبطلان اين كتب نيست كه افراد مزورى حق وباطل را مخلوط نموده وبه اسم حضرت مسيح تمام كرده است هم چنانكه هزاران حديث جعلى در اسلام درست كردند، ولى در اسلام سره ازناسره وحديث صحيح ازجعلى با روشى علمى ودقيق مشخص شناخته ليكن درمسيحيت بعد از تحريف بايد عقل را كنارگذاشت تا آنرا بايد قبول كرد!!

اما لوقا ومرقس اصلا ازحواريون عيسى هم نيستند، بلكه هردو از مجهول نقل نموده اند، وروايتى كه از شخص مجهول وناشناخته باشد درميزان كسانى كه براى پذيرش دين عقل خودرا كنار ننهاده واز آدميت وانسانيت خود دست برنداشته اند، مورد قبول نيست، وازاينجاست كه مورخ شهيرى مثل خانم آنى بيزانت در كتاب" مسيحيت" خود ميگويد:

"اناجيل چهارگانه هم ازنظرمتن وهم از نظرروح مطابق چيزهايى است كه دركتب هندوها وبودائيان وسيك ها وجود دارد، ومقارنه هاى زيادى بين سفْربه سفْر ورساله به رساله انجام داده وميگويد كه موضوع تجسد-به جسد آمدن!- الهى- پناه برخدا- قبل ازعيسى به ابولو وميتراس وديونيسوس منسوب بوده است"[12]،

اما يوحنا اصلا معروف نيست وگفته ميشود كه او يكى از سه نفرى است كه اين اسم را دارد، ومعلوم نيست كه مؤلف حقيقى انجيل يوحنا كيست،

دردائرة المعارف فرانسه آمده است كه "انجيل مرقس ويوحنا ازجعليات پولس يهودى ميباشد، اما دائرة المعارف بريتانيا تأييد ميكند كه انجيل يوحنا مزور ميباشد"[13]

وهمين كافى است كه بدانيم اين انجيل بعد ازهفتاد سال ازرفع مسيح –ع- نوشته شده است، ومؤلفش اولين كسى است كه خشت اولين جنايت خدا نمودن بشرى چون عيسى –ع- را كه پيامبرى بزرگواربوده گذاشته است، تاحدود تزوير ومكر آنرا بشناسيم،

نسبت اناجيل چهارگانه به نويسندگانشان قطعى نيست
انجيل يعنى بشارت ، بعد ازبحث وبررسى علمى وتوجه به شواهد داخلى وخارجى اين كتب به اين نتيجه ميرسيم كه نامهايى كه بر روى جلد اين كتب نوشته شده است، ضرورتا نويسندگان آن كتابها نميباشند،

انجيل متى مشكوك است
منسوب به متى يكى ازحواريون دوازده گانه عيسى عليه السلام ويهودى الاصل ميباشد، ودرشهر كفرناحوم درفلسطين مأمورجمع آورى ماليات دردولت رومان بود، ليكن وقتى كه به سراغ خود اين كتاب ميرويم مشاهده ميكنيم كه نويسنده اش به صيغهء غائب حرف ميزند نه به صيغهء متكلم، در اين كتاب اصلا كلماتى از مؤلفش

مانند: ديدم ويا شنيدم ويا بودم مشاهده نميشود![14]

ودربسيارى ازمنابع عربى وغيرعربى آمده است كه متّى انجيل خود را به عبرى نوشته وسپس به يونانى ترجمه شده است، اگراين سخن محققان درست باشد ما نميتوانيم بطور قطع بگوييم اين انجيل از متى ميباشد، چون اصل عبرى آن مفقود وجز ترجمهء يونانى آن چيزى موجود نميباشد، اما در مقابل قرآن را بنگر كه به همان زبانى است كه برخود پيامبر اسلام نازل شده وبا اشراف خود او نوشته شده است،



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




عجيب تر از اين هم اينكه مترجم متى هم مجهول است، وهيچ راهى هم براى اطمينان از مطابقت ترجمه با اصل ونزاهت وبى غرضى وكفايت وشايستگى مترجم وجود ندارد،

در دائرة المعارف بريتانيا آمده است كه پاپياس (PAPIAS) اسقف هيروپولس ( HIEROPOLIS) متوفاى سال 130 م گفته است كه: "متى انجيل خودرا به عبرى نوشته است وهرشخصى برحسب قدرت خودش آنرا تفسيركرده است، ونويسندهء دائرة المعارف ادامه داده و بطورروشن ميگويد: انجيل متى براى يك كليساى يهودى ودريك محيط يهودى قوى نوشته شده است، ليكن اينكه متى مؤلف انجيل باشد بسيار مشكوك ميباشد"

اين شهادت بسياربا ارزشى است كه از اسقف پاپياس صادر شده ونميتوان بسادگى ازآن تجاهل نمود، چون از شخصى صادر شده است كه داراى مقام دينى والايى دركليساى مسيحيت بوده واز اولين حواريون عيسى بوده است،

موريس بوكاى محقق فرانسوى كه كتاب مهمى بنام "بررسى كتب مقدس- قرآن وانجيل وتورات- در پرتو دانش جديد" نوشته است ميگويد: "متى كيست؟ بايد صراحتا بگوييم كه امروزه اين پذيرفتنى نيست كه بگوييم يكى ازحواريون مسيح بوده است" ودرتعليل اين سخن خود ميگويد كه نويسندهء انجيل خيلى با سواد و آگاه در كتاب مقدس وميراث فرهنگى يهود بنظر رسيده ودر بحث وجدال عرض ادله واقناع ديگران معلمى است بسيار ماهر ومعقول نيست كه يك كارمند سادهء گمرك باشد چنانكه متى حوارى مسيح بوده است"[15]

و نويسندهء دائرة المعارف بريتانيا با اين نظرنيزموافق بوده وخيلى بعيد ميداند كه متى حوارى مؤلف انجيلى باشد كه به او منسوب ميباشد،وبه نظراو اين كتاب محصول مدرسه اى است كه رهبرى آن با شخصى بوده است كه شناخت كافى در روش يهود در تفكر وتعليم داشته است[16]

ونقطهء مهم ديگراينكه: مسلم است كه متى درنوشتن انجيل خودش به اولين انجيلى كه مرقس نوشته است اعتماد كلى نموده در صورتى كه محتواى آن فقط 90% انجيل مرقس ميباشد چون تعداد بندهاى انجيل متى 600 واز مرقس 621 ميباشد!!

سؤالى كه بقول محمد السعدى[17] به ذهن ميگذرد اينست كه:

چگونه متى كه خود حوارى عيسى ميباشد وازهمان آغاز دعوتش با او همراه بوده برانجيل مرقس كه در صف دوم از پيروان حضرت مسيح ميباشد اعتماد نموده درصورتى چون مرقس شاگرد يك حوارى ديگر بنام پطرس ميباشد، وبنا به مصطلح اسلامى چگونه صحابى را ترك نموده وبر تابعى-كسى كه پيامبررا نديده وفقط با صحابه او ملاقات كرده است- اعتماد نموده است؟

چگونه شاهد عينى بركسى اعتماد ميكند كه شاهد عيان نبوده است؟

اين موضوع باعث ميشود كه محقق اين نظررا ترجيح دهد كه نويسندهء انجيل متى آن حوارى مشهور به اين نام نيست بلكه او يك يا مجموعه اى از نويسندگان ديگر ميباشند، مخصوصا قبل از اتمام اين موضوع مربوط به متى وانجيل منسوب به او به امر مهمى اشاره كنيم كه راجع به خاتمهء انجيل ميباشد كه شك ونرديد بزرگى درتوثيق آن وجود دارد، كه ميگويد" مسيح وقتى كه بعد از قيام خود به شاگردانش گفت: برويد به تلمذ وشاگردى همهء امت ها وبه اسم پدر وفرزند وروح القدس آنهارا تعميد دهيد، وسبب اين شك اينست كه موضوع تثليث وجهانى بودن دعوت مسيح درعهد حواريون اصلا شايع نبوده است، و پولس كه رسائل خودرا قبل از متى نوشته است به چيزى از مواعظ مسيح بعد از قيامش از يان اموات اشاره نكرده است،

راجع به انجيل متى گفته شده است كه نسخهء اصلى آن درهند پيدا شده وبه اسكندريه فرستاده شده وبعد ازآن هم به خفا رفته است! وجز ترجمهء آن پيدا نشده است، وهنوز كه هنوزاست معلوم نيست مترجم كيست وكدام فرامانسور ميباشد! وحتى اين ترجمه هم از بازى وتلاعب جان سالم بدر نبرده است، بدليل اينكه نسخهء چاپ لندن تا نسخهء چاپ بيروت ازاساس وريشه تفاوت دارد،

شيخ رحمت الله هندى دركتاب تحقيقى و پرمحتواى خود كه واقعا منبع ومرجعى مطمئن دراينمورد است بعد از سالها تحقيق ومناظره با مبشران ومبلغان مسيحى صد اختلاف بين انجيل ها پيدا نموده است كه طرف مناظرهء او ازجواب دادنش عاجزمانده اند، و25 شاهد مفصل براى اثبات تبديل لفظى درانجيل و35 شاهد براى اثبات نقص در انجيل و45 شاهد براى اثبات اضافه نمودن برانجيل آورده است كه ما براى بهره مند شدن هموطنان محترم از اين شاهكار دروقت مناسب نكات مهمى از آنرا نقل خواهيم نمود،

وشايد مهمترين دليل برتزوير وتحريف انجيل منسوب به متى موضوع صليب و پيامدهاى آن باشد ، چرا كه اينها مجعولات وزوائدى است كه ضرورتا برهرعاقل ومحققى معلوم بوده كه عيسى مسيح بعد از رفع خودش در آن باره چيزى نفرموده است، مخصوصا اگرتفاوت وتناقض واختلاف انجيل هارا درنقل قصهء صليب را كه اساس دين آنها ميباشد در نظر داشته باشيم ،

استاد عبدالوهاب النجار 34 اختلاف درنقل اين داستان ذكر نموده است،

وشايد مهمترين دليل تزوير وتحريف وتلاعب اينست كه يوحنا در ضمن انجيل خودش 4 فقرهء-اصحاح- كامل در بارهء الوهيت مسيح آورده است در صورتى كه بقيهء اناجيل چنين ا دعايى را نياورده است، بلكه برعكس محتواى هر سه انجيل دلالت بر بشريت وبندگى مسيح مينمايد، كه يوحنا اين مورد بشريت اورا كاملا متجاهل شده است، [18]

بقول شيخ سليمان الجبهان كداميك ازاينها وقتى كه انجيل خودرا نوشته اند با الهام، و كداميك بدون الهام نوشته اند؟ چون تفسير وتحليل اين تناقض ممكن نيست مگراينكه يا فرض كنيم كه يوحنا برعليه مسيحيت درست –كه همان اسلام حقيقى درآنزمان بوده است[19] – توطئه چيده ، ويا اينكه سه نفرديگر مهمترين اصل از اصول دين خودرا نميدانسته اند[20]، وشبيه اين توطئه نيزكنار نهادن تعقل وتفكر دردين ميباشد، تا اين توطئه ها براحتى بهدف خود برسد

وازطرف ديگرهر دوانجيل متى ومرقس اشاره بوجود انجيلى درحيات حضرت مسيح -ع- نموده اند، درانجيل مرقس به حضرت مسيح نسبت داده است كه فرموده است: "يسوع به جليل آمده ودعوت به ملكوت الهى نمود.. وگفت زمان كامل شده وملكوت الهى نزديك است، توبه نمائيد وبه انجيل ايمان بياوريد" [21]

ودر انجيل متى 26/13 نيز از زبان مسيح آمده است كه فرموده است"هر آينه بشما ميگويم هر جائيكه در تمام عالم بدين بشارت-يعنى انجيل- موعظه كرده شود،...."

وعين اين نص در انجيل مرقس14/9 نيز وجود دارد،

اين انجيل ها به چه انجيلى اشاره ميكند؟ آيا اين متون موجود در اين كتب دليل به وجود انجيلى در حيات عيسى عليه السلام نيست كه همگى آنرا شناخته وخودش نيز بدان اشاره ميفرمايد، آيا ممكن است به انجيلى اشاره كند كه هنوز وجود ندارد؟، وعلاوه براين از زبان پطرس درسفر أعمال رسولان آمده است كه ميگويد" شما از قديم الايام ميدانيد كه خداوند درميان ما برگزيده است كه آن برزبان من ميباشد، امت ها سخن انجيل را شنيده وبدان ايمان ميآورند، اين انجيلى كه پطرس بدان اشاره ميكند كداميك ميباشد؟ و چرا باوجودى كه او رهبر حواريون بوده است، انجيلى درميان اين انجيل ها بنام او وجود ندارد؟ [22]

پس اين انجيلى كه مسيح آورده و بارها دررسائل پولس بدان اشاره شده است، كجا است؟ وميدانيم كه رسائل پولس مؤكدا قبل از انجيل ها نوشته شده است،

همهء اين ادله وبراهين منطقى براى كسانى كه معتقدند براى فهم دينشان بايد برهان ومنطق را كنار نهاد وفقط تسليم كور كتبى شد كه براى سوارى دادن به كسانى نوشته شده است كه به سرنوشت ملت ها بازى ميكنند،

ارزشى ندشته و چشم آنهارا پر نميكند ، وقانع نميشوند كه اين انجيل هاى متداول مزيف ومجعول ميباشد،

چون در نظر آنها كسى واقعا مسيحى حقيقى نميشود جز اينكه عقلش را كنار نهاده ودرست مثل مقلدان مراجع ودكانداران مدعى تشيع، مقلد آموزش هاى كليسا باشد،وبا فكرى بسته وقلبى كور و چشمى كه جز با عينكى كه بازيگران ماهر ومكارودانداران رسمى آن كه بسيارى از آنها فرامانسورهاى كاركشته هستند برايشان ساخته اند نمبينند،

حتى تنها تفكير به بررسى اين آموزشهاى ديكتهء شدهء كليسا در نزد بعضى از آنان كفر وزندقه بحساب ميآيد، ولهذا كيركجارد ميگويد:

هرنوع كوشش براى معقول نمودن مسيحيت بكلى آنرا نابود ميسازد[23]

در چنين وضعيتى خروس هاى مقلد مشرق زمين كه چشمشان به ولترى دوخته است كه روش اصلاح دينى (كه در نزد او عبارت از اين بود كه بايد مستقيم وبدون واسطه بايد رفت سراغ كتاب مقدس) را از مسلمانان آموخت ، بانگ برداشته وفغان ميكنند كه اسلام قابل اصلاح نيست، ودينى را كه دين دانش وعلم است بادينى كه تاريخش برعليه علم ودانش بوده باكمال ظلم وخلط مبحث يكى ميدانند

ببينيد سان اگوستين كه ازمكارترين رجال كليسا هم ميباشد وقتى كه ميخواهد باب هرگونه بحث ومجادله وتحقيق وبررسى راجع به تفكر وباور خودرا ببندد چه راست ميگويد:

"من مؤمنم چون ايمان با عقل موافق نيست "[24]

اگر چنين است چه فرقى بين عاقل وديوانه ومست وسفيه وجود دارد؟

لورد هيدلى كه خود مسلمان شده ميگويد مسيحى اگر خواستار نجات است بايد دربارهء عقيدهء تثليث- يعنى سه شخص را در وجود يك خدا قرار دادن - خوب بيانديشد، ليكن بمجرد اينكه در اين مورد بحث كند تهديد به لعنت ابدى ميشود! واو بخوبى متوجه سستى اين انديشه كه مبنايش فقط برتهديد است شده وميگويد، اين چه خدايى است كه انكار تثليث وسه گانگى وجود اورا تكان داده وسست ميكند، ويا اينكه انكار تثليث ويا بحث آن حقيقت اورا از بين ميبرد ولهذا شروع ميكند به انتقام به كسى كه فقط در بارهء ثليث او فكر وانديشه ميكند!

آيا اين عدم موافقت عقل با دين مسيحى نيست كه سبب انتشار موج الحاد ويرانگردر سراسر غرب درميان تحصيل كرده هايى شده است كه عقل خودرا بكار برده ومتوجه شده اند كه باورهايى كه از كودكى به ارث برده اند با ساده ترين قوانين عقل ومنطق وحس ومشاهده وماده ومصطلحات علمى وفلسفى مخالف است[25]

از اينجاست كه استاد سليمان جبهان ميگويد: اينها اگر فهم وتصور درستى ازاسلام ميداشتند در قبول آن هيچ ترددى بخود راه نميدادند، ليكن متأسفانه در اطراف خود تصويرى از آنرا مشاهده نمودند كه آندسته ازمسشرقانى كه عملهء استعمار بوده اند ومزدوران صهيونيست ها ومبشران دجال آنرا تحريف ومشوه نموده اند، وواقعيت هاى منشر شده ثابت كرده است كه گروهك هاى –تبشير- دعوت به مسيحيت مرتزقانى بوده اند كه هركس بيشتر به آنها بدهد برايش بشارت ميدهند! ودر فروش ضمير خود حتى براى شيطان هم يك لحظه متردد نميشوند به شرط اينكه در آن مال باشد![26]

غلو مسيحيان دربارهء عيسى درمقابل انكار يهود
از آنجايى كه يهوديان تفريط نموده و منكررسالت حضرت عيسى شدند، مسيحيان در بارهء او بعد از سركوب شديد شان بدست يهوديان در دام پولس يهودى افتادند كه برايشان توطئه اى را چيد كه از راهى ديگر يعنى از راه افراط وغلو وتند روى در بارهء خود عيسى كه مخاف دعوتش باشد آنرا منحرف نمايد،

پولس يكى از عناصر سازمان فرامانسورى سرى آنزمان بود كه تظاهر به مسيحيت نموده تا آنرا از داخل ويران نمايد، چون ويرانگرى از داخل بسى سهل تر وآسانتر از مخالفت علنى و رودررويى ميباشد،

شيشه نزديكتر از سنگ ندارد خويشى شاخه را مرغ چه داند كه قفس خواهد شد

وبا اين تظاهر به مسيحيت دين عيسى –ع- را از يك دين آسمانى به مجموعه اى از خرافات وثنى وانسان پرستى مبدل ساخت،

خود پولس ازدشمنان سرسخت مسيحيت بوده وزشت ترين سركوب هارا برعليه آنها انجام ميداد، ليكن يك شبه! در سال 38 م مبدل به رسولى شد كه بنا بزعم آنها به او وحى ميشد! وبدست او مسيحيت راستين به انسان پرستى مثل بقيهء وثنيت ها وجاخليت هاى تاريخ تبديل شد،

پولس- يهودى مسيحى ستيز سابق ورسول مسيح پرست لاحق!- اولين كسى بود كه نداء خدا بودن – پناه برخدا- والوهيت عيسى ، ووخرافهء فداء وكفاره ء گناهان ، وجهانى بودن دعوت مسيح، واينكه صليب برجسم عيسى عليه السلام واقع شده است، را براى ايجاد بلبله وتناقض به ميان آورد، وبراى رواج اين كارمثل همهء عملهء استبداد به حكام زمان نزديك شده تا به ستمهايشان مشروعيت دهد، وگفت" هركسى بايد مطيع سلاطين باشد چون اوصاحب قدرت نيست مگر بخواست خداوند،-يعنى همين باطلى كه متصوفه تكرارميكنند- وهركس در برابر قدرت سلاطين مقاومت كند با ترتيب وخواست الهى مقاومت كرده است، وبا چنين حيله هايى توانست مسيحيت راستين را مسخ نموده واز ريشه دگرگون نمايد، وهمهء تكاليف والتزامات دينى را كه همهء شرائع الهى براى تزكيه و انسان سازى بدان دستور داده اند از دوش آنها بردارد،

كلن ولسن ميگويد: پولس شخصى گستاخ ومعلول وناسالم بود، ودينى كه اختراع نمود وىنرا مسيحيت ناميد هيچ ربطى به مسيحيت ندارد،

نيچه ميگويد: مسيحيت در جوهر خودش دينى بود كه دعوت به نظام وقدرت مينمود تا اينكه پولس آمد، وآنرا بدينى مبدل ساخت كه كه جز بدرد سگ هاى لنگ وشل نميخورد، درعين حال نيچه راجع به مسيح اظهار احترام نموده ولى پولس را تحقير ميكند، واورا پاسكال يهودى مينامد، ميگويد او به خرافات ومكر وفريب ميل دارد، وتفكرش شاذ ميباشد، موضوع خطئيه كه آنرا تنها برگردن مسيح انداخت برخلاف تعاليم مسيح ميباشد كه ميگويد: "خودرا نجات بده" چون او بجايش مسيحيت تازه اى قرار داد كه ميگويد:"بگذار من تورا نجات بدهم" [27]

با چنين وضعيتى آيا فكر نميكنيد كه اگر پولس در ميان معاصران حضرت مسيح وكسانى كه اورا ديده وبه سخنانش ايمان آورده بودند موضوع خدا بودن عيسى واينكه او خداى جسم پوشيده است – پناه برخدا- را مطرح ميكرد اورا سنگسار نميكردند؟، اما او رسائل خودش را در سرزمين هاى دور وبين ملل بت پرستى منتشر نمود كه از مسيح جز اخبارى مجعول ومتناقش نشنيده بودند،

اتفاقا همين تجربه ازطرف همين توطئه چينان درتاريكى نشسته ها دراسلام نيز رخ داد، وشخصى يهودى بنام عبدالله بن سبأ كه از اهل يمن بود ميخواست افكار پولس را در جوامع جديد التاسيس مسلمانان كه بسيارى ازآنها درگذشته عادت به شاه پرستى داشتند تجربه نمايد واز اينجا بود كه الوهيت وخدايى على بن ابيطالب را رواج داد، واولين هسته هاى تشيع در آن جامعه هايى كه ازاسلام جزنام و پوسته هايى را شنيده بودند چيزى نميدانستند، و سوء استفاده هاى كينه توزان وشعوبيه وسردمداران سه دينى كه در مقابل اسلام شكست خورده بودند سبب ادامهء آن شد، ليكن از آنجايى كه خداوند وعدهء حفظ اين دين جهانى را تا قيامت داده است كوشش بافساد بسيارى كه ايجاد كرد ولى مثل پولس نتيجه نداد.

د.مولانا ملازاده
info@isl.org.uk
----------
[1] ما باظلم وجور نظام مخالفيم ولى ميدانيم كه بعضى از همين مراكز تبشير از زمان شاه در ايران وغير ايران از طرف مراكز بسيار مشكوك از جمله فرامانسورها و مراكز مرتبط به واتيكان وشهود يهود وامريكا...اداره شده كه هرنظامى حق دارد در ارتباط مشكوك ويا تجسس بعضى از هموطنانش با بيگانگان موضع سالم وقانونى نه ترور ووحشت-مثل نظام آدمخوار ولايت فقيه- اختيار نمايد، ودر وقت مناسب سعى ميكنيم اين موضوع را بيشتر بررسى نمائيم
[2] به نقل از سايت ذيل: http://www.khayma.com/ramadan/katulisch.htm كه منبع اين مبحث ميباشد،
[3] – http://www.baladynet.net/News_Agency/5th/4news.htm نقل ازشبكه (المعلومات العربية: محيط) كينشاسا-أ ف ب
[4] نقل از : http://www.khayma.com/ramadan/katulisch.htm
[5] مجلهء المجتمع صادر از كويت شماره 198
[6] وقرآن بعد ازآن ميفرمايد: )وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ) (المائدة:48) و ما اين كتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم در حالى كه تصديق‏كننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آنهاست پس ميان آنان بر وفق آنچه خدا نازل كرده حكم كن و از هواهايشان [با دور شدن] از حقى كه به سوى تو آمده پيروى مكن براى هر يك از شما [امتها] شريعت و راه روشنى قرار داده‏ايم و اگر خدا مى‏خواست‏شما را يك امت قرار مى‏داد ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد پس در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد بازگشت [همه] شما به سوى خداست آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف مى‏كرديد آگاهتان خواهد كرد
[7] مسلمان به كسى اطلاق ميشود كه تسليم امر خداوند از راه پيامبر زمان باشد، واز اينجاست كه بنا بقول خداوند در قرآن همهء پيامبران ميگفتند ما مسلمان هستيم)وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) (البقرة:132) و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد
[8] معاول الهدم والتدمير في النصرانية والتبشير(يعنى: بيل هاى ويرانگرى وتخريب در مسيحيت وتبشير) از ابراهيم سليمان الجبهان ص39 چاپ دارالفتح شارجه، امارات
[9] بعنوان مثال اختلاف در نسب حضرت مسيح را درانجيل متى وانجيل لوقا مقارنه بفرمائيد وشرح اين موضوع خواهد آمد
[10] نويسندهء شهير وعالم زبردست مصرى شيخ محمد ابوزهرة در كتاب" درس هايى در بارهء نصرانيت" ميگويد:
اين ادعاء كه انجيل ها وحى الهى بوده ونويسندگانش مورد الهام بوده اند، از اساس باطل است، نه بعلت عدم اقامهء دليل، بلكه چون همه بينه ها ودليل ها برعليه اين ادعاء ميباشد، زيرا كه وحى والهام متناقض نبوده وهمديگررا نفى نميكند، البته اين غيراز بهانه تراشى وعدم درك سخن، ماديون وايمان ستيزانى است كه سخن خدارا درك نكرده وازآن تناقض ميتراشند كه درحقيقت عناد وعدم درك خودرا آشكار ميكنند،
[11] در كتابش "معاول الهدم والتدمير" ص 39
[12] منبع مذكور ص 40
[13] منبع مذكور
[14] منبع ما در اين مبحث كتاب" حول موثوقية الأناجيل والتوراة" از محمد السعدى ميباشد ص 15 نشر جمعية الدعوة الاسلامية ، طرابلس ، ليبى
[15] دراسة الكتب المقدسه في ضوء المعارف الحديثه ص 80 چاپ دارالمعارف 1977
[16] الموسوعة البريطانية ج 2 ص 953
[17] حول موثوقية الأناجيل والتوراة" از محمد السعدى ص 17
[18] قصص الأنبياء ص 432و433
[19] (سورهء بقرة:132) و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد
[20] معاول الهدم والتدمير ص 41
[21] انجيل مرقس 1/15-14 نسخهء فارسى نشر انجمن پخش كتب مقدسه در ميان ملل عهد جديد ص 53
[22] دعوة الحق أو الحقيقة بين المسيحية والاسلام 51تا54 نقل از معاول الهدم ص 42
[23] نقل از معاول الهدم ص 42
[24] كتاب: أضواء على المسيحية ص 129
[25] الله يتجلى في عصر العلم-يعنى:خداوند در عصر علم تجلى ميكند- ص129 ، اين كتاب بوسيلهء گروهى از دانشمندان نخبهء امريكا با سر پرستى جان كلوورمونسيما نوشته شده و به فارسى وعربى وبسيارى از زبان هاى زنده هم ترجمه شده است
[26] معاول الهدم ص 43 . در چنين وقتى دعوتگران مسلمان بنا فشار امريكا وتعطيلى جمعيت هاى خيريه به چو پانى روى آورده اند طبق آن چه كه احمد فتو كه دراين زمينه در اتيو پى كار ميكند ودر روزنامهء الرأيه قطرى 6/2/2005 منتشر نموده است كه سازمانهاى متعددى براى مسيحى شدن مسلمانان وجود دارد كه تعداد مبشران يكى از آنها فقط 270 نفر ميباشد، اما هرمبلغ مسلمانى در زير شمشير دموكلس تروريسم قرار دارد كه تهمت آن مثل تهمت وهابيت در نزد نظام ولايى ايران آماده ميباشد، حتى خودش را به خاطر اسلام شخص مشهورى متهم به تروريستى نموده ومحكمه كرده اند ليكن نتيجه برعكس شده وبعد از آن حدود 300 نفر مسلمان شده است،
http://www.islammemo.cc/news/one_news.asp?IDnews=56015
[27] نقل از معول الهدم حاشيهء ص 11و12





















Copyright: gooya.com 2016