یکشنبه 6 اردیبهشت 1383   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

یک شب با بی خانمان های خیابان خواب، سينا

تهران ، ‌خبرگزاري سينا
اینجا تهران است ،"پایتخت شهر"ایران .شهر برج های سربه فلک کشیده و بی خانمان هایی که سرمای شب را در سوراخ های کوچک پل های سیمانی یا به صبح می رسانند، یا به بوی تعفن پس ازمرگ .
شهر لباس های رنگارنگ و جامه های سوراخ شده از آتش سیگار و افیون ؛اینجا تهران است.
پیرمرد با خودکار به جنگ شپش های بدنش رفته است می گوید:تمام بدنم از خراش خودکارها زخم شده ولی این شپش های لعنتی ول کن نیستند.
حسین آقای فال فروش آن شب 5 خودکار روی بدنش شکسته بود.دانه های سبز رنگ سرنگ مورفین روی بدنش شکل های عجیبی ایجاد کرده است.زخم های سرنگ روی دستانش هنوز بهبود نیافته اند.پاهایش را بالا می زند یک عصای کج و معوج تعادلش را حفظ می کند .هر دو پایش عفونی شده اند دانه های سبز رنگ روی ساق پایش هم نشسته اند.
از مشهد آمده و با خاطرات شب های قمار ،شراب و مخدر دلخوش است.طوری از آن شب ها حرف می زند که گویی بهترین روزهای زندگی اش را پشت سر گذاشته است!
به خماری نزدیک شده.بدنش به طور کامل روی عصایش افتاده. دست راستش را مدام به بینی می کشد و ته سیگاری که دیگر به فیلتر رسیده سروصدای بینی اش را همراهی می کند.می گوید: گهگاه دودی می گیرم ،دماغی هم حال می کنم ولی تا به حال حتی یک بار هم تزریق نداشته ام.
امامزاده در حال تعطیل شدن است. توالت های کنارامامزاده که در یکی از نقاط شمالی شهر تهران قرار گرفته ، پاتوق خوبی برای کاسبی اش است ولی با این وجود از کسب امروز دلخوش نیست.خادم امامزاده با پرخاش به او می گوید:آهای بلند شو بساطت رو جمع کن و برو بیرون.
راه می افتد،شب را باید در کوچه های اطراف امامزاده روی سنگ های سرد سپری کند. همراهی اش می کنم،کمی بالاتر از توالت ها،انتهای یک کوچه سرد پاتوق این شب خواب خیابانی است.شلوارش را بالا می زند ، پانسمان های کثیف را باز می کند و زخم عفونی بزرگ ثمره تزریق های اشتباه و زندگی کثیف خیابانی اش است. پارچه های دیگری از کیسه اش بیرون می کشد و زخم سیاه را با آن می بندد.
از کوچه که بیرون می آیید ،شب از نیمه شب گذشته است،مغازه ها تعطیل شده اند،دهها نفر در انتظار خاموشی آخرین چراغ،برای خوابیدن شبیه همان مرد فال فروشند.
جوانک چوب جعبه میوه را دردستانش تاب می دهد و "هوره " می خواند،هوره خوانی،شیوه خواندن ترانه های فولکوریکی هستند که درمناطق کرد نشین کشور رواج دارد.پیش از این درمنطقه"اورامانات" کردستان و دریک جشن سنتی این شیوه ترانه خوانی شنیده بودم.
چشمانش خستگی خیابانگردی روز را فریاد می کشد می خواهد جایی برای خوابیدن پیدا کند ولی میترسد که امشب هم مانند شب گذشته که مأموران انتظامی خیابان خواب های اطراف امامزاده را نیمه های شب دستگیر کرده بودند ،گیر بیافتد. سینه اش را سپر می کند و می گوید:«دیشب ریختیند توی بازارچه و همه رو با خود شون بردند فقط من توانستم فرار کنم».منتظر است و رفت و آمدهای اطراف را ارزیابی می کند.می خواهد بداند که آیا می تواند شب سرد را در کوچه های بازارچه سر کند یا خیر؟
می چرخد کمی آنطرفتر یک پل فلزی ،ترمینال اتوبوس ها را به خیابان متصل می کند .از زیر پل رودخانه ای می گذرد . چند درخت پراکنده تاریکی زیر پل را بیشتر می کند. پیشتر اینجا مکان امنی برای خیابان خواب هایی بوده است .
آنجا،زیر پل ،سر پناه خوبی برای زندگی شبانه چندین بی خانمان خیابانی بوده است.نور فندک به شما کمک می کند تا از ارتفاع یک متری فضا و مسطح بودن مکان مطلع شوید.جوانک می گوید: پنج نفر فقط اینجا مردند بعدش هم مامورها آمدندزیر پل را مسدود کردند .راست می گوید چند ورق آهن که به بدنه پل جوش داده شده است مکان امن را تبدیل به موزه ای کرده است که لباس های کثیف و کهنه با بوی کلافه کننده شان تنها اشیاء به جای مانده از ساکنان آنرا از روزنه های زیرپل به نمایش گذاشته است.
پشت دیوار شمع آجین شده روبروی امامزاده، مسجدی هم وجود دارد که رهگذران متوجه تعطیلی بی موقع آن شده اند .محوطه مسجد با نرده های فلزی از فضای خیابان جدا شده است.شهروندان تهرانی ساکن برج های سر به فلک کشیده ساعاتی است که به خواب رفته اند .چراغ های خاموش ساختمان های اطراف این را به شما می گویند.
در تاریکی هوا صدای افتادن دزدانه چیزهایی را می شنوید جلوتر می روید خیابان خواب های مستأصل از نرده ها پائین می پرند و چسبیده به دیوار دایره ای مسجد پشت سرهم زنجیره خواب را تشکیل می دهند .این زنجیره ها پیله هایی را تشکیل می دهند که رد یک ردیف منظم چیده شده است و هر از گاهی تکان می خورند.
پائین تر می ایید،پلهای سیمانی برای عبور سریع اتومبیل ها طراحی شده اند. از حفاظ کنار پل پایین می پرید .فضای باریک



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




نزدیک به یک زیر گذر و درخت های منظمی که کنار دیواره پل کاشته شده اند.دورتر می ایستید و متوجه رفت و آمد افرادی می شوید که در سوراخ پل رفت و آمد می کنند.نوجوانانی هم وارد می شوند جلوتر می روید و خانه خوبی را دردل پل سیمانی مشاهده می کنید.این شاید امن ترین و راحت ترین منزلی باشد که چند بی خانمان خیابانی برای خود فراهم کرده اند فضایی که یک چراغ نفتی ،چند فانوس کوچک و یک زیرانداز کهنه با یک قوری چای مکان استراحت چند تایی است که دیگر نیازی به پیله های کثیف ندارند.آنها خوشبخت ترین خیابان خواب های شهر محسوب می شوند.
صبح ها گونی های بزرگ جمع آوری زباله را روی دوش می گیرند و شب ها به خانه امن می آیند.
زندگی شبانه خیابانگردها درتهران داستان عجیبی دارد.در یکی از نقاط جنوبی شهر تهران "تکیه چنگیز" در طول سال تنها فصل زمستان را به نگهداری از معتادان خیابانی وبی خانمان های خیابان خواب پرداخته است.
"چنگیز"نام فردی است که بدلیل انگیزه های خیرخواهانه، خیابانگردها را در "گاراژ" بزرگ خود جای می دهد و سردترین فصل سال خوراک،جای خواب و مواد ضد عفونی کننده بهداشتی دراختیار آنان قرار می دهد.یکی دو سازمان غیر دولتی هم با در اختیار قرار دادن برخی اقلام به چنگیز کمک می کنند.با این وجود سردار ایوبی رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور معتقد است:مراجع ذیصلاح باید با ایجاد مراکزی به جمع آوری معتادان و افراد ولگرد اقدام کنند تا علاوه بر باز پروری آنان به پاکسازی جامعه از وجود این افراد اقدام کنند.
اگر چه سردار ایوبی به مراکز ذیصلاح تأکید می کند که مراکز جمع آوری افراد خیابانی را ایجاد کنند لیکن یکی از کارکنان سازمان های غیر دولتی کمک به افراد آسیب دیده معتقد است:مادامیکه نگاه به این افرادانسانی نباشد و برخورد با آنان تحقیر آمیز باشد نه تنها کمکی به پاکسازی جامعه از معتادان خیابانی و افراد بی خانمان نخواهد شد بلکه هر روز به زندگی پنهان آنها دامن زده خواهد شد و هر روز باید شاهد مکان های عجیب تری برای شب خوابی ها و زندگی خیابانی بود.
نزدیک صبح و با نزدیک شدن زندگی روزانه مردم تهران،مردی از داخل جوی پهن کناربزرگراه و از پوشش شکسته سیمانی بیرون می آید ،خمیازه ای می کشد،دستانش را بلند می کند،کمی پیچ و تاب به خود می دهد و با سرعت یک حلزون کیسه های کثیف و کوله بار کهنه اش را برای زندگی روزانه بیرون می کشد و در گرگ و میش هوا گم می شود،مرد،شب دیگری را چگونه به صبح خواهد رساند.





















Copyright: gooya.com 2016