Click for Amazing Phone Card








جمعه 16 اردیبهشت 1384

وقایع اتفاقیه،طنزنوشته اي از اسد مذنبی درباره انتخابات

این مطلب را درباره انتخا- باد دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی نوشته بودم . ولی توانستم با این انتخا– باد طاق بزنم زیرا در نظام مقس ولایی انتخا- باد همیشه مثل هم است یعنی با وجود این که بسیار جالب و غم انگیز و مسخره است اما در نهایت مثل فیلم هندی باخوشی و خرمی به نفع اول آرتیست ها ی نظام پایان خواهد پذیرفت .اما چون اکبرشاه از حالا روی کرسی ریاست جمهوری پا روی پا انداخته بنابراین نمی شود دست روی دست گذاشت زیرا می گویند اگر بینی که نابینا به چاه است بگذار بیفتد و ببیند سزای خویش !

***

1

بالآخره پس از مدتها مشاوره و معامله و مقاطعه و مناقصه و استخاره ، آقا تصمیم گرفتند دومرتبه مرا نامزد نمایند. سه بار استخاره کرده بودند یکبار درمیان بد آمده بود . استخاره را ملا علی گیوه ای کرده بود. معلوم شد اسکناس دوتومانی که سابقا به خاطرش با الاغ به دورترین دهات نیزمی رفت ، خاطرش را مفرح نکرده بود. آقا می گفت ملا علی ایستاده زهرآب می کند و استخاره اش قبول نیست . البته اینها را آهسته به حاجیه خانم مادرم و عمه فائزه خاتون می گفت و من از پشت پرده می شنیدم . بعد هم آدم فرستادند و حاج مخبرالنظام را آوردند، ایشان را ولیمه ای مفصل دادند و سفارش فرمودند مواظبت نمایند تا خبرهای اندرونی و اسرار بیت به خارج درز نکند . به ملیجک و وزیر خفیه نیز دستور دادند جراید متخلف و مزاحم را فی الفور تعطیل نموده و مخالفین را دستگیر و ممنوع الکلام نمایند و بلند بلند بگویند هرکسی مخالف بعله برون بیت آقاست محارب با خدا و رسول خداست و زیر لب نجوا کردند از دشمن غافل نشوید . دوتا اسکناس صد دلاری هم ازداخل قبای مبارکشان درآوردندو پیچیدند لای دستمال و گذاشتند توی جیب مخبرالنظام .

2

تا بالآخره روز جمعه کله سحر با وجود نسیم سحری آقا توی حوض غسل فرمودند و بعد از خواندن نماز صبح و تلاوت آیاتی از قرآن کریم استخاره کردند. مادرم و عمه فائزه خاتون و خاله خانم که در مواقع بحرانی با شوهر و بچه هایش دربیت ما اطراق می کنند، فالگوش پشت درایستاده بودند و وقتی صدای سرفه ی آقا بلند شد عمه فائزه خاتون اولین کسی بود که پرده را کنار زد و سینی چای را گذاشت جلو آقا. بعد هم چون تبسم ایشان را دید منتظر نشد تا آقا لب بازکند . از شم سیاسی که داشت فهمید که استخاره خوب آمده . زنی سیاستمدار است و اولین کسی بود که آقا را راضی کرد تا با وجود برخی جوسازی ها و شایعات جراید خودی، اجازه دهند دختران در حیاط منزل دوچرخه را که تازه از فرنگ آمده بود و علما مکروهش می دانستند ، سوار بشوند.

3

به اندرونی خبرآمد که آقا موافقند. قبل از اذان ظهر مخبرالنظام شاگردش را فرستاده بود تا اوامر آقا را به وی ابلاغ نماید. خود آقا از ایشان خواسته بود تا برود گفته بود موضوعی هست که باید حضورا بعرض برسانند چون یحتمل که وزارت خفیه مکالمات تلفنی را ضبط می نمایند . از بعد از ارتحال مشکوک حاج احمد السلطنه معروف به احمد گریان فرزند آقا نظام بزرگ ، آقا خیلی می ترسیدند. دستور داده بودند دورتادور بیت را موشک های گوشت کوب فرنگی کار گذاشته و چند راهدار ساخت چاپان و انگلیز که پشه و مگس را توی هوا اسکن می کردند ، محافظت از بیت را بعهده داشتند، با این وجود صاحبان صنایع ذوب آدم شایعه کرده بودند که ارتش بیست میلیونی جعفر جنی مواظب آقا هستند. مخبرالنظام هم گفتند که سینه پهلو کرده و خبرچین مورد اعتماد را فرستاده تا اوامر را دریافت کند .

4

روز شنبه موافق یکم ماه خرداد الحرام جریده " ال – جم حوریه " خبر تصمیم آقا را با حروف درشت حلبی درج کرده بودند. خبرهای مهم دیگری هم در مملکت بود ولی اهمیت بعله برون بیت آقا را نداشت. مثل قضیه فشفشه هایی که سران مملکتی یواشکی توی زیرزمین خانه هایشان سرکه انداخته بودندو سروصدای خارجی ها را درآورده بود و یا افتضاح فرودگاه امام که بخاطر ندادن سهم برخی از خودی ها تا حالا بیست بار باز و بسته شده بود و برای سهولت کار برایش زیپ گذاشتند و یا بگیر و ببند هایی که ملیجک و دارو دسته اش برای نسق گرفتن از اغیار در تهران و توابع انجام می دادند .

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

5

چند روز بعد مخبرالنظام آمدند و خبردادند که عده زیادی از خودی ها ثبت نام نموده و اعلام نامزدی فرموده اند . با اینکه آقا خودشان تمایل داشتند که برای بازار گرمی و پز دادن جلو درو همسایه های خارجی همه خود را نامزد نمایند اما از این خبر مخبرالنظام خیلی خوشحال نشدند. آقا اول نظرشان به پسر حاج ملا علی رئیس اسبق جعبه جادو و جمبل بود اما بعدا نظرشان را تغییر دادند و قرار شد رئیس سابق امنیه ها را به غقد من دربیاورند چون فکر می کردند امنیه ها بهتر بلدند هارت و پورت بکنند و کار را فیصله بدهند ولی اعلام ناگهانی حاجی روباه ، بامبول بازمعروف یعنی جناب میرزا هاشم که گفته بود مایل هستیم دومرتبه با آقا وصلت نماییم مثل پتک توی کله آقا و اهل بیت فرود آمد چون قبلا دوبارمرا با دوز و کلک به عقد خودش درآورده ولی بلآخره مجبور شده بود مرا مطلقه نماید . آقا پیغام دادند که شما اگر لیاقت داشتید اهل منزل را ازخودتان نمی رنجاندید و حاجی روباه پسغام فرستاده بود که می خواهیم رجعت کنیم چون اهل منزل را سه طلاقه نکرده ایم! آقا هم فرستادند دنبال شورای مشورتی تا راهی برای دست بسر کردن حاجی روباه پیداکنند . به وزارت داخله نیز دستور دادند لیست نامزدها را بدهند به عمه فائزه خاتون و حاجیه خانم تا صلاحیت نامزدها را تایید کنند.

6

شوهر اولم از دست آقا نظام بزرگ به ولایت پاریز در فرنگ رفته و از آنجا آقا را نفرین حواله می فرمود. شوهر دومم سوخته و جزغاله شده بود شوهر سومم بسیار بد دهن تشریف داشت و به ولایات فرنگ ، خصوصا ینگه دنیا ناسزاهای زشت و نامربوط می گفت. دوبار هم به عقد خاتم العلما که بسیار نجیب بودند درآمدم . آقا می فرمودند نجابت مال قدیم است و بدرد روزگار حالیا نمی خورد. دودفعه نیز به عقد حاجی روباه درآمده بودم و اینبار نیز به محض اعلام تصمیم آقادر جریده ال – جم حوریه ، حاجی روباه خودش را جلو انداخته و باعث دلخوری نامزد های اسم و رسم دار و خانواده دار شده چون در نماز جمعه با صدای بلند اعلام کرده بود که دیگران قابل نیستند!

7

عمه فائزه خاتون جیغ می کشید که وقتی مملکت هردمبیل بشود نتیجه اش همین است . حاجیه خانم می گفت می زنم توی دهانشان تا دفعه دیگر از این غلط ها نکنند. آقا مرتب از برخی نامزد ها که موی دماغ شده بودند با خواهش و تمنا می خواستند تا انصراف بدهند وهرچه می گفتند قولش را به کس دیگری داده اند زیربار نمی رفتند. در یک مورد نیز مجبور شدند به یکی از آنها وعده پست وزیری را بدهند تا اینکه طرف راضی شد وبه هوای وعده سرخرمن کنارکشید. از آنطرف شورای مشورتی علی الخصوص رئیس مجلس شیوخ که بتازگی با بیت آقا فامیل شده بودند و منتظر بودند تا از این بعله برون به نان و نوایی برسند می ترسیدند آقا مجبور شوند همه پست های حساس را بفروشند تا آقایان از خر شیطان پایین بیایند و " علی " بماند و حوضش ! ولی همه می دانستند که از میان همه نامزدها فقط یکنفر به تایید آقا و اهل بیت خواهد رسید و آقا هم در جواب مخبرالنظام که پرسیده بود تکلیف ما با عوام الناس چیست ؟ جواب داده بودند به عوام الناس بگویید غلط های زیادی به آنها نیامده !

فقط تنها کسی که این وسط هیچکاره بود و نهایتا باید به یک آقابالاسر رضایت می داد ما بودیم ، والسلام !

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/22130

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'وقایع اتفاقیه،طنزنوشته اي از اسد مذنبی درباره انتخابات' لينک داده اند.
خبرنامه گويا از هيچ نامزد انتخاباتي حمايت نمي کند. همه نامزدان مي توانند در اين صفحه تبليغ کنند. براي درج آگهي با اي ميل advertisement @ gooya.com تماس بگيريد.

Copyright: gooya.com 2005