دوشنبه 12 فروردين 1387

مبارزه با گران فروشی و احتکار، سبب دو انقلاب در ايران معاصر شد! ناصر مستشار

ايران فقط سرزمين ظلم وستم وفقر واعتياد بيکاری نيست بلکه ايران به بهشت سوداگران با درآمدهای هنگفت تبديل شده است که هيچ مالياتی بابت سودهای باد آورده از جانب سودجويان به صندوق دولت پادگانی پرداخت نمی گردد!دولت اسلامی همه سود جويان وسوداگران را در چپاول اقتصاد مملکت آزاد گذاشته است تا به در آمدهای ميلياردی مشغول باشند،تنها شرطی که دولت از آنها خواستار شده است اين هست که به مخالفت سياسی با حکومت اسلامی نپردازند تا دولت نيز همه آزادی های آنها را فراهم آورد!روزگاری در نظام اقتصادی وبازار وبانکداری وصنعتی جمهوری اسلامی تنها ۳۶۵ هزار خانواده بر همه امور وشريانهای اقتصادی تسلط داشتند اما اينک مدتهاست که اين آمار به دهها برابر گسترش يافته است!دولت پادگانی با در آمد نفتی که بدست می آورد ،دستگاه عريض وطويل همه دستگاه های دولتی ونظامی را می چرخاند و هيچگاه حساب در آمدهای نفتی را بدرستی به مردم وارگانهای ذيربط گزارش نمی دهد!بين سرمايه داران وحکومت اسلامی در ايران يک قرار داد نانوشته به امضاءرسيده است که به ترتيبی آنها را در کنار يک ديگر برای چپاول ملت ومملکت متحد می سازد!
در ايران کنونی پول سازی به يک فرهنگ منحط خانمانسوز تبديل شده است.رشد قيمت همه اقلام وکالاها ومستغلات واتومبيل وغيره در ايران کنونی سر سام آور شده است.جامعه به دو بخش تقسيم شده است.يکم: آن دسته ائی که با پول وسوداگری پول هنگفت می آفرينند وبخش ديگر جامعه که در فقر کامل تنها تماشاگر اوضاع بی عدالتی مملکت می باشند. نيروهای سوداگر ناخواسته به اهرم های حکومتی تبديل گرديده اند.رژيم اسلامی باسياست های اقتصادی تورم زا وسوداگری توانسته است بخش وسيعی از مردم را مشغول به پول سازی نمايد که اين بخش از جامعه به هيچ وجه دغد غه هائی بنام آزادی ودمکراسی وحقوق بشر و شکنجه دانشجويان واعدام آزاد يخواهان وزندانی بودن روزنامه نگاران افشاگر دارا نمی باشد! اين دسته از اقشار جامعه همواره آرزو می نمايند که حکومت ايران در همين وضعيت بماند وبه لحاظ جهانی نيز جمهوری اسلامی در محاصره اقتصادی قرار گرفته باشد تا در سايه بازار سياه وناسالم ،آنها همچنان به سود آوری بيمار گونه خود مشغول بمانند.رقم های ميلياردی برای اين افراد به پول بسيار کوچک و خرد تبديل شده است.در يک کشوری که اقتصادش سالم ومنظم باشد هيچگاه به قيمت يک اتومبيل مستعمل وفرسوده افزوده نمی گردد اما در ايران برعکس است و همه اتومبيل های اسقاطی همچنان با کمترين ايمنی های فنی در جاده ها در رفت وآمد هستد وباعث تصادفات مرگبار می شوند و همچنان از قيمت بالائی نيز برخوردار می باشند!در همين حکومت اسلامی در دوره حاکميت نيروهای متمايل به طرحهای اقتصادی که از کشورهای سوسياليستی به سرپرستی مهندس مير حسين موسوی الهام گرفته شده بود باعث نارضايتی همه بازاری ها وسوداگران را فراهم آورده بود وآنها راوادار کرده بود حتی با دولت مبارزه نمايند.بازاری ها در آن دوره بطور زيرکانه تماميت رژيم را به زير سئوال نمی بردند بلکه خواهان تثبيت قدرت خود در دولت روحانيت اسلامی بودند که کاسب را حبيب" الله" می دانست. همه آن اقشار سود طلب به زير پرچم موتلفه اسلامی به رهبری عسگر اولادی مسلمان جمع شده بودند تا نيات سياسی خويش پيش ببرند تا ايران را بهشت سود آوری تبديل نمايند.بازار از دوره قاجار کم کم به نبض اقتصاد ايران تبديل گرديد.بهترين شهرها ،شهرهائی بودند که از بازار بزرگی برخوردار بوده باشند.در اواخر سلسله قاجار ،بازاری ها به تناسب رشد اقتصادی خود خواهان شرکت جستند در مسائل سياسی نيز شده بودند.در کنار بازار همواره روحانيت ايستاده بود چون محل ارتزاق روحانيت يا زمينداران بودند يا بازار که دسته هائی که به زير پرچم شيخ فضل الله نوری رفتند که همچنان بر بافت سنتی ارتزاق از زمينداران را حمايت می نمودند.بازار به آنچنان ثروتی دست يافته بود که گاهی اوقات از دولت هابيشتر سرمايه داشتند وبه شاهزادگان وام مالی پرداخت می کردند. در همان روزهائی که بازار برقدرت مالی خود افزايش می داد ،شاه قاجار يکی از بازاريان قند فروش را که از نفوذ به سزائی در محيط بازار برخوردار بود را به جرم احتکار شلاق زد!که باعث اعتراضات فراوانی از جانب روحانيون و بازاری ها ومنور الفکرانی که انديشه تحولات فکری انقلاب مشروطيت را در مخيله خود می پروراندند سبب شد! آغاز انقلاب مشروطيت در واقع با شلاق خوردن يک حاجی قند فروش مصادف گرديد که بايد در همينجا گفت که اولين جرقه انقلاب مشروطيت درسايه شلاق خوردن آن حاجی محتکر زده شد که بعدها منورالفکران در استمرار اعتراضات خود در بی قانونی و در استقرار قانون و تحميل آن به دربار قاجار در اتحاد با بازاريها وروحانيون از ماجرای شلاق خوردن آن حاجی قند فروش انقلاب مشروطيت را بيرون کشيدند تا قدرت شاه را مشروط به قانون نمايند.در اولين ودومين مجلس شورای ملی دوره مشروطيت ،۹۰درصد نمايندگان آن مجالس را از روحانيون وتنی چند از بازاريها تشکيل می داد که در نهايت با کارآمد فکری بی نظير منورالفکران آن دوره که هرچند در اقليت بودند منجر به تصويب رساندن قانون اساسی گرديدند که از قوانين اساسی کشورهای پيشرفته آن روزگار الهام گرفته شده بود منجر گرديد.همان قضايا و وقايع مبارزه با گرانفروشی عصر قاجاريه بار ديگر در دوره محمد رضاشاه پهلوی به وقوع پيوست .گرانی وکمبود کالا ها در اواخر حکومت شاه کمر مردم را خم کرده بود.بيماری هلندی در سايه افزايش يکباره نفت به پيکر در حال تحول اقتصاد ايران سرايت کرده بود . بازاريان ناراضی طرفدار روحانيت منتظر چنين روز بودند که شاه شخصا وارد حل مسئله گرانفروشی گرديدد.مغازه های گرانفروشان تعطيل گرديد و آنها مجبور به پرداخت جريمه های هنگفت گرديدند.بازاريها شکايات خود را به دست روحانيون رساندند واز آنها برای نجات خويش کمک طلبيدند! روحانيونی که مخفيانه به پرچمداری خمينی که در آنروز ها در نجف بسر می برد عليه شاه مبارزه می کردند وارد ميدان نارضايتی بازاريان گرديدند.بازاريان که از سالها پيش کم کم در حال از دست دادن موقعيت سنتی خويش بودند به بازی های سياسی سرنوشت ساز کشانده شدند.حکومت شاه از مدتها پيش در فکر پی ريزی اقتصاد وبانکداری و صنعتی نوين که در هماهنگی با کشور های پيشرفته غربی واز آنها الهام گرفته باشد قرار داشت که همه نيروهای سياسی چپ همه تلاش های شاه را خدمت به امپرياليسم خطاب می نمودند.اما اگر همان شاه با شوروی وچين کمونيستی به يک قرارداد اقتصادی اقدام می کرد همه اين گروه ها ی مخالف شاه خاموشی می گرفتند .

تمام دفاتر بزرگ تجاری وصنعتی مدرن که به زبانهای رايج بين المللی تسلط داشتند و در نقاط شمال شهر تهران تاسيس گرديده بودند ، چپی ها همه آنها را نماد سرمايه داری کمپرو دار در ايران معرفی می نمودند.بازاريها برای واردات وصادرات با موانع صاحبان اقتصادی نو پا روبرو گرديده بودند وهمه اينها باعث نارضايتی بازاريان گرديده بود. فروشگاههای بزرگ زنجيره ائی کوروش يکی پس از ديگری افتتاح می گرديد که تجارت خرده فروشی و سنتی بازار را کساد کرده بود .در انقلاب ۵۷ همه شاهد بوديم که چگونه همه فروشگاههای زنجيره ائی کوروش بدست بچه بازاريها در شعله های آتش به خاکستر تبديل گرديدند. همه نيروهای سياسی که از استبداد سياسی دوره شاه عاصی شده بود ند در سايه اعتراضات بازاريان، فرصت مناسبی بدست آوردند تا بر امواج اعتراضات بازاريها به مبارزه علنی تر عليه شاه بپردازند تا اورا سرنگون نمايند.اگر شلاق زدن يک بازاری در دوره قاجار، جرقه های اوليه انقلاب مشروطيت را باعث شد ودر نهايت برای ايران آنروز حکومت قانون را به ارمغان آورد و تمام نيروهای سياسی آن دوره که از منور الفکران مانند چراغی در تاريکی نور و روشنائی می گرفتند اما در دوره پهلوی بستن مغازه های گرانفروش باعث انقلابی بس ارتجاعی واسلامی گرديد که اين بار روشنفکران را بدنيال تاريک فکران اسلامی کشانيد!در انقلاب سال ،۵۷ تنها شاه سرنگون نگرديد بلکه جامعه نيمه مدنی که از دوره مشروطيت ريشه گرفته بود نيز فرو ريخت! که اينک سالهاست برای بدست آوردن دوباره آن مبارزه می شود.


Published from gooya news {http://news.gooya.com}
Copyright © 2003 news.gooya.com
All rights reserved for the original source