دوشنبه 13 تیر 1384

معنای انتخابات رياست جمهوری اخير در ايران، عباس ميلانی، نيويورک تايمز

از آغاز جمهوری اسلامی تاکنون شکافی به این ژرفا و پهنا بی سابقه بوده است. تجربه تاريخی گذار به دموکراسی در کشورهای ديگر آشکارا نشان داده که شکاف در طبقه حاکم يکی از شرايط لازم برای برگذشتن از نظام های استبدادی است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

این روزها در تهران، پرفروش ترین کتاب زندگی نامه بیل کلینتون است. سه ترجمه غیر مجاز از کتاب هم اکنون در بازار است و دو روایت دیگر هم، گویا، در راه اند. شواهد همه حاکی از آنند که اگر زندگی نامه جورج بوش هم به چاپ برسد، گرمی بازارش چیزی از کتاب کلینتون کم نخواهد داشت. میزان فروش شگفت انگیز این کتاب تنها واپسین نشان محبوبیت آمریکا در اذهان مردم ایران است .

در چند روز اخیر، روزنامه های تهران درعین نقل این خبر از نخستین مصاحبه رئیس جمهور .منتخب می نویسند. از برخورد تندو سرکش او در برابر آمریکا می گویند. خبر می دهند که با لگدکوبی پرچم آمریکا به مرکز اخذ رای رفت. می گویند لبه تیز حمله اش متوجه اروپایی ها هم بود. گفته بود آنها باید از برج عاج خود پایین بیایند. و امنیت این است که آقای خامنه ای و روحانیون محافظه کار همدست او از جزئیات و از سودای قدرت خود برج عاجی آفریده اند.


همه شواهد بحران جدی در جامعه را نادیده گرفتند و به هزار و یک تمهید آقای احمدی نژاد را در دو دور انتخابات پیروز از کار درآوردند. حتی در شرایط سخت سانسور شده ایران هم این روزها اغلب از سونامی احمدی نژاد و برآمدن فاشیسم خبر می دهند. اما بر خلاف گمان رایج، این انتخابات را نباید نشان قدرت نظام که نمود ضعف آن دانست. چه بسا که این گام را باید قدمی اول و ناخواسته در راه دموکراسی واقعی در ایران دانست.


در بیست و پنج سال اخیر، روحانیون حاکم بارها نشان داده اند که از لحاظ تاکتیکی پردرایت و از لحاظ استراتژیک سخت بی کفایت اند. در هر مقطع و دو راهی مهم - از مذاکرات برای آزادی گروگان ها گرفته تا تصمیم گیری در مورد پایان جنگ ایران و عراق - منافع دراز مدت را یکسرفدای سود و آز کوتاه مدت کردند.


انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز مصداق بارز این زرنگی لحظه ای و بی کفایتی دراز مدت است. محور اصلی، اما اغلب ناگفته این انتخابات، تلاش کاندیداهای اصلاح طلب، و نیز بیش از همه، آقای رفسنجانی، برای محدود کردن قدرت آقای خامنه ای بود. اگر شما و کسانی که انتخابات را تحریم کردند بر تعداد آنهایی که به این دسته از کاندیدها رأی دادند بیافزائیم، می بینیم که چیزی نزدیک به هفتاد درصد شهروندان ایرانی دارای حق رأی به محدود کردن هر چه بیشتر قدرت استبدادی و روزافزون آقای خامنه ای رأی دادند. اما آقای خامنه ای و متحدانش به جای پذیرش و اقعیت بحران و رأی مردم حریصانه به غصب قدرت کامل کمر بستند و در این راه چه بسا که راه را برای گذار به دموکراسی هموارتر کرده باشند.


این غصب قدرت قاهر و شاید مهم تر از آن شگردهای خشونت باری که در راه تحقق آن به کار بردند، دست به دست هم داد و آشکارا جدی ترین شکاف در صف تاکنون متحد روحانیون حاکم را پدید آورد. از آغاز جمهوری اسلامی تاکنون شکافی به این ژرفا و پهنا بی سابقه بوده است. تجربه تاریخی گذار به دموکراسی در کشورهای دیگر آشکارا نشان داده که شکاف در طبقه حاکم یکی از شرایط لازم برای برگذشتن از نظام های استبدادی است.

پیامد این پیروزی در عرصه اقتصاد را باید حتی مهم تر دانست. برغم درآمد باد آورده ای که نتیجه بالا رفتن ناگهانی قیمت نفت است، اقتصاد ایران با مشکلات ساختاری جدی روبرو است. بیکاری گسترده، رشد سریع نیروی کار محتاج اشتغال، رواج سرمایه داری فاسد باندهای قدرت بهم پیوسته و بالاخره بلای فساد و رشوه خواری همه گیر جنبه هایی از این بحران اند. تنها با جذب سرمایه ای کلان و تنها به مدد متخصصین زبده و بالاخره تنها به مدد بازاری که با تحولات جهانی همسو است می توان گام هایی در راه حل این بحران برداشت.


ناگفته پیدا است که جذب چنین سرمایه و چنین متخصصینی مستزم امنیت و حکومت قانون است. انتخاباتی آزاد و عادلانه و فارغ از مداخلات غیر قانونی نظامیان و شبه نظامیان می طلبد. سرانجام رئیس جمهوری می طلبد که بتواند برای بازار سرمایه و دولت های دیگر اطمینان خاطر بیافریند. ولی گروه دست راستی حاکم، با تکیه به میلیاردها دلار درآمد نفتی در برج عاج خود گرفتار توهمات خوبتراند و با برکشیدن کسی چون آقای احمدی نژاد راه را بر جلب سرمایه و تخصص لازم عملا ً بستند.


نظرات عقب افتاده و شگفت انگیز متعادل آقای احمدی نژاد زمانی روشن شد که در مورد بورس تهران اظهار نظر کردند. گفته بودند بورس قمار است و حرام و برازنده کشوری اسلامی نیست. حاصل این شد که روز بعد از پیروزی ایشان در انتخابات بازار بورس تهران به میزانی بی سابقه سقوط کرد. شنبه بعد از انتخابات را، بخاطر همین سقوط ، شنبه سیاه نامیده اند. یکی از اولین اقدامات آقای احمدی نژاد تلاش برای آرام کردن بازار بورس بود و به تأکید اعلان کرد که قصد تعطیل بازار بورس را ندارد.


سازمان های اطلاعاتی را وارد گود کردند تا ثابت کنند شایعه بستن بورس شگرد ویرانگر دشمنان انقلاب بود. در واقع می توان گفت که لحن ملایم نخستین مصاحبۀ مطبوعاتی ایشان نخستین تلاش او برای تسکین بخشیدن به نگرانی های بازار بورس بود. در حقیقت آقای خامنه ای و متحدانش بجای اینکه بکوشند راه حلی جدی برای مسائل استراتژیک اقتصادی ایران بجویند بر آن شدند که بار دیگر به همان شعارهای به ظاهر انقلابی دهه اول انقلاب و همان روند عدالت انقلابی متوسل شوند. دو باره از بستن بازار ایران سخن می گویند و به اصطلاح از خودکفایی اقتصادی. باز همان شعارهای شبه سوسیالیستی را تکرار می کنند.


این برنامه ها در سالهای اول انقلاب، زمانی که محبوبیت آیت الله خمینی مدد کارش بود، ناکام ماند. شکی نیست که در شرایط امروزی جهانی، به ویژه با در نظر گرفتن اینکه محبوبیت آیت الله خمینی هم دیگر در کار نیست، این برنامه با شکست روبرو خواهد شد. با این شکست قطعی، حلقه دست راستی حاکم واپسین پایگاه اجتماعی خود در میان فرودستانی که باورهای کماکان استوار مذهبی شان آنان را به طعمه عوام فریبان بدل کرده سرانجام از دست خواهند داد.
در یک کلام، نتیجه انتخابات اخیر برای حلقه دست راستی حاکم پیروزی مهمی، در کوتاه مدت، به شمار می آید. اما در دراز مدت، به اعتبار همین انحصارطلبی شان، چه بسا که ایران را گامی به دموکراسی واقعی نزدیک تر کرده اند.

-------------------------------------------------
عباس میلانی رئیس گروه ایرانشناسی دانشگاه استانفورد است
این مطلب در روزنامه نیویورک تایمز، پنجشنبه، 23 ژوئن 2005 به چاپ رسید. ترجمه کامل مطلب قبل از چاپ مطلب اصلی است.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'معنای انتخابات رياست جمهوری اخير در ايران، عباس ميلانی، نيويورک تايمز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016