جمعه 16 مرداد 1383

مساله مهاجرانی، سيد ابراهيم نبوي


اگر قرار شود که نقطه ضعف اخلاقی ملاک قضاوت ما در مورد سیاستمداران شود اکثر بزرگان و قهرمانان تاریخ سیاسی را باید بیندازیم توی زباله دانی تاریخ. شما فکر می کنید چه گوارا موجود شریفی بود؟
اگر قرار است هنرمندان فاسدالاخلاق را از تاریخ هنر حذف کنیم باید پیکاسو، سالوادوردالی، میکل آنژو لئوناردو داوینچی را از تاریخ هنر حذف کنیم، باور کنید چارلی چاپلین از نظر شخصیتی و نقاط ضعف اخلاقی هزار بار بدتر از مهاجرانی بوده است

گفته شد که عطاءالله مهاجرانی به دلیل شکایت همسر دومش روانه زندان شد و چون امکان دادن وثیقه نداشت در بازداشت بسر می برد.

1) مهاجرانی یک سیاستمدار واقعی است، با همه خوبی ها و بدی های یک سیاستمدار. او بازی می کند، تغییر موضع می دهد، گاهی اوقات به حدی باورنکردنی شجاع می شود، تا آنجا که همگان گمان می کنند او بهترین گزینه برای ریاست جمهوری بعدی است و گاهی چنان محتاط و با محافظه کاری رفتار می کند که همه او را پیرو اندیشه های ماکیاولی می پندارند، مردی که بدون داشتن اصول اخلاقی در سیاست تنها به قدرت می اندیشد. مهاجرانی در هر حال یکی از مثبت ترین و مهم ترین سیاستمداران بیست سال اخیر ایران و از معدود سیاستمداران ایرانی است که کمک زیادی به بازکردن فضای فرهنگی و هنری در ایران کرده است.

2) مهاجرانی در سن 25 سالگی، زمانی که فقط چهار ماه از سن حداقلی برای نمایندگی مجلس بیشتر داشت، در مجلس اول جمهوری اسلامی نماینده شیراز شد. او در مجلس اول در جمعی قرار داشت که بنی صدر را کنار زدند، اولین مقاله علیه بنی صدر با عنوان تضاد در چنبره تناقض توسط وی نوشته شد و با همین مقاله تضاد پنهان میان بنی صدر و مخالفانش در حکومت آشکار شد. وقتی مهاجرانی روی کرسی هیات رئیسه مجلس نشست نشان داد که علاقه ندارد جای خودش را از دست بدهد، او مدتی پس از مجلس از سوی وزارت ارشاد به پاکستان رفت و بعد به ایران برگشت تا برای مدتی طولانی در پست معاونت پارلمانی نخست وزیر وقت رابطه پارلمان و دولت را تنظیم کند. همزمان با این وقایع نوشتن جدی و روزانه را در ستون نقد حال در روزنامه اطلاعات جدی گرفت و اثبات کرد که نویسنده خوبی است. بعدها مهاجرانی در کنار هاشمی رفسنجانی قرار گرفت و معاون پارلمانی رئیس جمهور شد. از همان ابتدای دوم خرداد او نیز از کسانی بود که در کنار خاتمی قرار گرفت، اگرچه همواره گفته می شد که مهاجرانی نماینده رهبری در هیات دولت خاتمی بوده است. پس از این مهاجرانی در موقعیتی بسیار مهم قرار گرفت، او وزیر ارشاد شد و توانست چنان تحولی در وزارت ارشاد بوجود بیاورد که تا همین امروز و علیرغم فشارهای فراوان بر این وزارتخانه، فرهنگ ایران همواره مدیون سیاستمداری و هوشمندی مهاجرانی خواهد بود. با رفتار او در وزارت ارشاد و دفاع جانانه اش در استیضاح مجلس پنجم بود که باور عمومی به این نتیجه رسید که مهاجرانی هم شجاعت و هم سیاست اداره کشور را به عنوان رئیس جمهور دارد. همگان عاشق مهاجرانی شدند و در حافظه شان نام او را برای انتخابات پس از خاتمی ثبت کردند. از سوی دیگر همین سخت سری و مقاومت او در مقابل رهبری بود که باعث شد تا مهاجرانی بالاخره از ارشاد کنار برود. من بر این گمان بودم که مهاجرانی می خواست از سیاست کناره بگیرد تا در فاصله تا انتخابات ریاست جمهوری فرصت پرونده سازی را به دست قوه قضائیه ندهد. او این هوشمندی را داشت که در شرایط فشار و سختی و ضربه پذیری کنار بکشد تا هنگام انتخابات خرداد 1384 بدون دردسر در فهرست کاندیداهای ریاست جمهوری قرار بگیرد. او به ساختمان سبز رنگ مرکز جهانی گفتگوی تمدنها در خیابان نیاوران رفت و بدون سر و صدا به کار مشغول شد. مدتی بعد همانطور که انتظار می رفت پرونده سازی برایش آغاز شد، قاضی سیاسی دادگاه ماجرای خصوصی او را به یک رسوایی اخلاقی تبدیل کرد، چرا که می دانست مردم ایران از هر موجود دست چندمی قهرمانی بزرگ می سازند و هر مرد بزرگی را صرفا به دلایل اخلاقی از سرنوشت سیاسی کشورشان حذف می کنند.

3) مهاجرانی با من بد کرد. این را همه دوستانم می دانند. من او را از نزدیک، از سال 1358 می شناسم، روزی که کاندیدای نمایندگی مجلس اول شد زندگینامه اش را با این شعر شروع کرد:
شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش
گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم
زمانی که این شعر را نوشت بیست و پنج ساله بود و هرگز گمان نمی کرد بعد از بیست و پنج سال فضل و هنری را که در طول نیم قرن بدست آورده است، با پشمینه ای آلوده به شرمی بدل کنند که کسی را شهامت دفاع از او نباشد.
ده سالی گذشت، او سیاستمداری به نام و میانه رو شد و من بچه مذهبی بیست ساله نویسنده ای شدم معترض، همچنان با او رفت و آمد خانوادگی داشتم، در شماره سوم مجله گزارش فیلم سرمقاله ای می نوشتم با نثر قاجار و زیر آن امضا می کردم: رئیس الکتاب، وقتی سومین شماره مجله را به دفترش در ریاست جمهوری فرستادم، نامه ای نوشت و گفت: مجله خوبتان رسید، آنرا خواندم. و امضا کرد: احد من الکتاب. سه روز بعد از این نوشته، در حالی که همه چیز به خیر و خوشی پیش می رفت، روزنامه اطلاعات مقاله ای از مهاجرانی چاپ کرد با عنوان هوای عفن و آب ناگوار. در این مقاله مهاجرانی به نوشته های من و مجید محمدی در دفاع از فیلم نوبت عاشقی مخملباف حمله کرده بود. فیلم مخملباف با این شعر سعدی آغاز می شد که:
گفتم آهندلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
سعدیا دور نیک نامی رفت
نوبت عاشقی است یکچندی
عجیب است که این سرنوشت، یعنی رفتن دور نیک نامی و آمدن نوبت عاشقی برای مهاجرانی هم رسید. اما مهاجرانی در جوابی که به مطالب من داد مقاله خود را با این شعر حافظ آغاز کرد:
ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول
زین هواهای عفن، وین آب های ناگوار
او به ما اتهام زده بود که نوبت عاشقی مان رسیده و فاسد و منحرف شده ایم، گفته بود که ما دیگر انقلابی نیستیم و پیکاری و فدایی فرهنگی شده ایم و نوشته های ما را هوای عفن و آب ناگوار دانسته بود. مهاجرانی نمی دانست که پانزده سال بعد لابد باید در زندان اوین این شعر را زیر لب بخواند و دلش بگیرد و جانش ملول شود از اینکه هوای عفنی و آب ناگواری را برایش فراهم کرده اند تا با یک پاپوش اخلاقی او را از یک موقعیت سیاسی که قطعا برای یک کشور مفید است محروم سازند.
بعدها جلال رفیع و مرحوم صابری گفتند که کاش من جواب مهاجرانی را نمی دادم، اما به هر حال من جوابش را دادم. عنوان نوشته من چنین بود: نوبت بدنامی. برایش نوشتم که از سیاست بیزارم و حالم از هر انقلابی به هم می خورد و از هر سیاستی بریده ام. به دوستی چندین ساله مان اشاره کردم و در پایان کار چنین نوشتم:
باده با محتسب شهر ننوشی حافظ
بخورد با تو می و سنگ به جام اندازد
داستان من و مهاجرانی و رفاقت مان از این پس تمام شد. کار او این شد که زیر پای دوستان را خالی کند و هشدار بدهد که با این آدم خطرناک کار نکنید. سالها گذشت، دوم خرداد آمد و زندان رفتیم پس از ماجرای توس، در بازجویی زندان به من گفتند که وزیر ارشاد گفته است که اگر من هم جای دادگاه انقلاب بودم با این نویسندگان همین کار را می کردم. دلم گرفت، اما بعدا فکر کردم این بهترین کاری بود که او می توانست برای حفظ بقیه مطبوعات انجام دهد. تلاش کردم تا بفهمم که مردی که اصلا دوستش ندارم و چنین بر علیه من رفتار کرده است، آیا رفتارش در مجموع به نفع فرهنگ کشور است یا نه؟ چند ماه قبل از این که از ایران خارج شوم در مرکز گفتگوی تمدنها مهاجرانی را دیدم، هنوز همان چهره مغرور را داشت و چشمانی که تلاش می کرد علیرغم آشنایی اش بیگانه باشد. در تمام مدت ملاقات به این فکر می کردم که قدرت تا چه حد می تواند شخصیت آدمی را دگرگون کند.

4) مهاجرانی همیشه یکی از آدمهایی بود که اهل خرد وقتی از همه جا ناامید می شدند سراغش می رفتند، کمک شان می کرد. در سال 1365 بود که در چند مورد محکم ایستاد تا مجوز کتابهایی چون رازهای سرزمین من(براهنی) داده شود. دو سه بار تلاش کرد تا در فضای فرهنگ و سیاست نرمخویی را رواج دهد. و هر بار به شیوه ای موفق شد. همیشه در ها جایی که بود معتدل ترین و فرهنگی ترین شخص آنجا بود.
من او را در تشییع جنازه بازرگان در حالی دیدم که هیچ مقام سیاسی جرات نداشت در چنین موقعیتی قرار بگیرد. من او را در نقش تعیین کننده و موثر کارگزاران در زمانی دیدم که وجود کارگزاران یکی از راههای نجات کشور بود. من او را در نقش تعیین کننده در کنار خاتمی دیدم که اگر حضورش در وزارت ارشاد نبود بی شک آزادی های موجود در حوزه های فرهنگی محال بود.

5) اما و هزار اما، مهاجرانی یک روشنفکر اول حکومتی بود. او برای حفظ فرهنگ و حیثیت کشور به روشنفکران کمک می کرد، چون این یک ضرورت برای نظام بود. و گاهی نیز نظر حکومت یا ضرورت حکومتی را در کتابش می نوشت. وقتی به من و مجید محمدی در روزنامه اطلاعات تاخت و له مان کرد فهمیدیم که به اعضای شورای امنیت ملی گفته است شما کاری نکنید من خودم برخورد فرهنگی می کنم. او کتابش را درباره سلمان رشدی بر اساس تصمیم حکومت نوشت، کتابش را درباره فردوسی چنان نوشت که موضع جمهوری اسلامی درباره فردوسی روشن شود، کتابش درباره حضرت زینب و واقعه عاشورا را برای این نوشت چون لازم بود کتابی معتبر در این زمینه توسط جمهوری اسلامی نوشته شود. حرف هایش در این موقعیت ها حرف های خودش نبود، از آنها بود که دانش و توانایی اش را به قدرت فروخت، تا بتواند در موقعیت قدرت مصلحتی را که می داند رعایت کند، اما بازی با قدرت خطرناک است. به قول بنی صدر معادله انسان و قدرت همیشه به نفع قدرت حل می شود.

6) از نظر من مهاجرانی یک سیاستمدار مهم و ارزشمند ایرانی است. او در هر حال به درد کشور می خورد. او مثل همه سیاستمداران مفید( و نه الزاما شریف و آرمانگرا) موجودی است پیچیده و براساس مقتضیات روز رفتار می کند. او اگر لازم باشد با شجاعت حرف می زند، اگر لازم نباشد سکوت می کند. رفقایش در سیاست کسانی هستند که در کنارش قرار می گیرند. او آنقدر شریف نیست که از مخالفش دفاع کند تا او بتواند حرفش را بزند، ولی آنقدر مفید است که بتواند کاری کند که حجم آزادی فرهنگی در کشور افزایش یابد. متاسفانه به این نتیجه رسیده ام که سیاستمداران مفید در خیلی اوقات بسیار آدم های غیرقابل تحمل و بسیار رفقای ناجوانمردی هستند و بسیار فرصت طلبند، اگر فرصت طلب نباشند که نمی توانند خودشان را حفظ کنند.

7) پرونده ای که برای مهاجرانی ساخته شده است و بازی زشتی که با او شده است یک هدف بیشتر ندارد و آن نابودی شخصیت مهاجرانی و بدون استفاده کردن او برای همیشه است. این بازی در مورد خیلی ها اتفاق افتاده است. داستان افتضاح اخلاقی ساده ترین روش سیاستمداران برای حذف رقیب شان است.
امید نجف آبادی متهم به لواط شد.
سعیدی سیرجانی متهم به مصرف تریاک و همجنس بازی شد.
مظفر بقایی متهم به همجنس بازی شد.
فرج سرکوهی متهم به روابط نامشروع شد
د. ف. متهم شد که همسر دوم داشته است
م. آ. از سوی همسرش متهم شد که با منشی اش رابطه نامشروع داشته است
ع. س. متهم شد که همسرآزاری می کرده و عاشق دختر جوانی شده و با او زندگی کرده است
ی. م. متهم شد که در حالی که دو همسر داشته با شاگردش رابطه داشته و عامل ازدواج او با دوستش شده است.
حجت الاسلام گ. متهم شد که همسر انگلیسی دارد
حجت الاسلام ک. اصلاح طلب متهم است که همسر دوم دارد
آیت الله م. ا. متهم به داشتن همسر دوم است.
اتهامات اخلاقی این چنینی نه صرفا به اصلاح طلبان گفته شده و نه روشنفکران از آن در امان بوده اند. این یک بازی است که نیروهای سیاسی و اطلاعاتی برای راحت ترین روش نابودی یک شخصیت در پیش می گیرند.

8) قصد من این نیست که بگویم این اتهامات دروغ است. داشتن رابطه با همجنس، داشتن رابطه با زنان مختلف، خیانت به همسر، انحراف اخلاقی و جنسی، مصرف مواد مخدر و افراط در مصرف مشروبات الکلی نه چیز عجیبی است و نه فرض آن برای یک سیاستمدار بعید است. حتی اگر یک سیاستمدار غیراخلاقی ترین رفتار جنسی را هم داشته باشد این موضوع هیچ ربطی به قابلیت و دیدگاه سیاسی او ندارد. اتفاقا کندی و کلینتون به عنوان دو رئیس جمهور آمریکا که از نظر جنسی نقطه ضعف داشته اند، در افکار عمومی جهان و نزد ملت آمریکا و برای آزادی و دموکراسی و صلح و پیشرفت از ریگان و بوش( پدر و پسر) که مردان وفادار خانواده بودند بسیار مفیدتر و محترم تر بودند. من نمی فهمم داشتن ضعف اخلاقی برای یک سیاستمدار یا هنرمند چه ربطی به روش و توانایی او دارد. ما ملتی هستیم خاله زنک که دائما حوزه هنر و عقل و اخلاق را با هم قاطی می کنیم و اجازه می دهیم یک قاضی بیمار و باهوش در عرض دو روز یک شخصیت مهم را تبدیل به یک هیچ کند. اگر قرار شود که نقطه ضعف اخلاقی ملاک قضاوت ما در مورد سیاستمداران شود اکثر بزرگان و قهرمانان تاریخ سیاسی را باید بیندازیم توی زباله دانی تاریخ. شما فکر می کنید چه گوارا موجود شریفی بود؟ اگر قرار است هنرمندان فاسدالاخلاق را از تاریخ هنر حذف کنیم باید پیکاسو، سالوادوردالی، میکل آنژو لئوناردو داوینچی از تاریخ هنر حذف کنیم، باور کنید چارلی چاپلین از نظر شخصیتی و نقاط ضعف اخلاقی هزار بار بدتر از مهاجرانی بوده است.

9) سه چهار سال پیش همه به این نتیجه رسیدیم که مهاجرانی تنها کسی است که شهامت و دانایی و توانایی نشستن روی صندلی ریاست جمهوری را دارد، امروز هیچ کدام جرات نداریم از او دفاع کنیم.

ابراهیم نبوی
16 مرداد 1383

مطالب ديگر:

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/10725

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مساله مهاجرانی، سيد ابراهيم نبوي' لينک داده اند.

http://www.baba.eparizi.com/biderang/001947.html
اين ابراهيم نبوي ، هر چند آينه چهل...
بي درنگ | شادي شاعرانه
August 11, 2004 01:33 AM

Copyright: gooya.com 2008